kayhan.ir

کد خبر: ۲۴۷۷۸۹
تاریخ انتشار : ۲۹ مرداد ۱۴۰۱ - ۱۹:۳۲

حکمت شفا نیافتن جوان بیمار (حکایت اهل راز)

صبح‌های جمعه با پدرم به زیارت حضرت عبدالعظیم(ع) می‌رفتیم، یک روز در بازگشت از حرم مغازه‌ای را در بازار قدیم شهر ری _ که نزدیک چهار سو بود _ نشان داد و فرمود:
در اینجا سیدی بود که هر وقت از این مغازه عبور می‌کردم قدری کنار او می‌نشستم. الآن نظیر آن مرد وجود ندارد. وی عطار بود، یک روز تعریف کرد که پسری داشت هفده هیجده ساله، مریض شد، هر چه کرد درمان نشد. به من گفت: متوسل شدم به امام زمان _ ع _ آقا را شب در خواب دیدم، فرمود: اگر فرزند تو بماند شقی می‌شود، می‌خواهی بچه شقی داشته باشی، یا نمی‌خواهی؟
گفتم: نه، بچه شقی نمی‌خواهم.
فردا صبح، جنازۀ وی را از منزل بیرون بردند.
کتاب: خاطره‌های آموزنده، نوشته آیت‌الله محمدی ری‌شهری
انتشارات دار الحديث قم