kayhan.ir

کد خبر: ۲۴۷۶۲۷
تاریخ انتشار : ۲۶ مرداد ۱۴۰۱ - ۱۷:۱۵

دل کندن از دنیا کلید همه خوبی‌ها

 
 
دوست عارف بصیری می‌گوید: «دل کندن از جان کندن سخت‌تر است؛ تا دل نکندم، به جایی نرسیدم. باید در راه خدا سوخت تا ساخته شد. پس وقتی کمک مالی می‌کنید، باید آن‌اندازه باشد که بسوزید، وگرنه هنوز دلبسته هستید.»
از نظر آموزه‌های قرآن، تا نتوانید در جهاد مالی موفق باشید، نمی‌توانید در جهاد جان موفق باشید و به شهادت برسید؛ خدا می‌فرماید: با اموال و جانهای خود، در راه خدا جهاد ‌نمایید؛ این برای شما بهتر است اگر بدانید!.(توبه، آیه 41) پس در گام اول باید جهاد مال کرد و از مال دل کند تا بتوان در گام دوم از خود دل کند و شهید شد؛ این‌گونه است که می‌توان جهادی را داشت که مورد رضایت خداست؛ چرا که در این صورت خدا شما را از میان مومنان جدا می‌کند چنان‌که مرغ دانه چین‌، دانه‌ها را جدا می‌کند و گزیده‌ها را می‌خورد. پس این جهاد باید در تمام حقانیت بدون هر گونه ناخالصی باشد: جاهدوا فی الله حق جهاده و هو اجتباکم.(حج، آیه 78) 
شهید زیستن با دل کندن
از نظر آموزه‌های قرآن، انسان باید از همه چیز برای خدا دل بکند. این دل کندن بسیار سخت‌تر از جان کندن است؛ زیرا بسیاری از چیزها چنان انسان را به خود وابسته بلکه دلبسته می‌کند، که حاضر است جان بدهد ولی مثلا مال و فرزند ندهد. از همین رو بسیاری از مردم در دام دشمن شیرین مال و فرزند می‌افتند و در میان انتخاب دو گانه خدا و فرزند، فرزند را می‌گیرند و خدا را فرو می‌گذارند.
وضعیت اکثریت مردم نسبت به مال نیز این‌گونه است؛ چرا که شخص مالش را نمی‌دهد و چنان بدان چنگ می‌زند که جانش را نیز فدای مالش می‌کند. درباره این افراد گفته‌اند: فلانی جانش برود، حاضر نیست مالش برود؛ زیرا او جانش را فدای مالش می‌کند. پس به جای آنکه مالش مایه آرامش و آسایش او باشد، مایه دل‌نگرانی و حزن و خوف اوست. از همین رو خدا برخی از فرزندان را دشمن(احقاف، آیه 14) و اصل مال و فرزند را کوره آزمون الهی دانسته که خلق با آن آزموده می‌شوند.(تغابن، آیه 15)
از نظر قرآن، دلبستگی انسان به امور دنیوی به ویژه مال و فرزند موجب می‌شود تا در بزنگاه انتخاب حق و باطل یا آخرت و دنیا، باطل و دنیا را برگزیند و از خدا و آخرت بگذرد.
خدا به مومنان هشدار می‌دهد تا برای دستیابی به رضایت خدا و کسب آخرت، از غیر الله دل بکنند و بگذرند تا به خدا برسند. دل کندن از غیر الله بستری برای دستیابی به لقاءالله و رضایت الهی است. انسان همان طوری که از شیر غران و خشمگین فرار می‌کند(مدثر، آیه 51)، می‌بایست از غیر الله به عنوان دشمن جان و سعادت دنیوی و اخروی خویش بگریزد و به سوی خدا فرار کند و در پناه او قرار گیرد. از همین رو خدا در قرآن از فرار به سوی خدا از همه چیز سخن به میان می‌آورد و می‌فرماید: ففروا الی الله.(ذاریات، آیه 50) 
البته از نظر قرآن، این فرار و‌گریز به سوی خدا باید با بریدن از غیر خدا و انابه انجام شود. (زمر، آیه 17؛ ص، آیه 24 و 34؛ رعد، آیه 27؛ لقمان، آیه 15) همچون زمانی که در مشکلات هیچ کسی را جز خدا ندارد و امیدش از غیر قطع شده و تنها به خدا وصل شده و دست به دعا شده و به سمت خدا می‌رود(زمر، آیه 8؛ روم، آیه 33)، او همچنین بر اساس حکم فطرت الهی باید از غیر خدا بریده شده (روم، آیات 30 و 31) ابراهیم‌وار(ع) با برخورداری از قلب منیب(ق، آیه 33) به مقام «منیبین» برسد(هود، آیه 75) و به عنوان عبد منیب (سباء، آیه 9؛ ق، آیه 8) پذیرفته شود و به سلامت به بهشت برین درآید و بر اساس اراده و مشیت خویش در بهشت عمل کند و از فضل و زیادت الهی برخوردار شود.(ق، آیات 34  تا 35)
از نظر آموزه‌های قرآن، کسی که نتواند از دلبستگی‌های دنیوی دل بکند، نمی‌تواند از نفس خویش دل بکند و آن را در جهاد الهی به کار گیرد. کسی که دل از دنیا کند، به آخرت وصل می‌شود. پس به سادگی و آسانی می‌تواند در راه خدا وارد میدان کارزار شود و شهادت گونه در میدان جهاد در آید. در حقیقت انسانی شهید و شاهد می‌شود که در دنیا شهید و شاهد زیسته باشد و همه چیزش خدا باشد و از غیر خدا بریده و منقطع شده باشد.
 به سخن دیگر چنان‌که سردار شهید حاج قاسم سلیمانی می‌فرماید: «تا شهید نباشید، شهید نمی‌شوید»، نمی‌توان از کسی که هنوز دل به دنیا و ما فیها دارد این امید را داشت که در راه خدا جان به کف به میدان جهاد در آید و در طبق اخلاص جان خویش را فدا کند.
تعلقات و دلبسته‌های مردگان از نظر قرآن
هر کسی با تعلقات خویش زندگی می‌کند و با تعلقات خویش می‌میرد. بنابراین، مومن حقیقی چون تعلق خویش را خدا قرار می‌دهد و دل در گرو خدا دارد، در همه عوالم و نشئات خدا را با خود دارد و هیچ‌گونه حزن و خوفی ندارد؛ از همین‌رو او شاهدانه می‌زید و شاهدانه شهید می‌شود؛ زیرا همواره خدا را مشهود خویش قرار می‌دهد و برایش می‌زید و می‌میرد.
اما دیگران این‌گونه نیستند، بلکه چون متعلقات آنان امور دنیوی است، در دام  تعلقات می‌مانند. از همین‌رو وقتی می‌میرند، چون متعلق در دنیا مانده و تعلق در دل دارند، گرفتار نوعی عذاب سهمگین و سختی هستند؛ زیرا تعلق را بدون متعلق دارند؛ زن و مال و فرزند در دنیا است و آنان دیگر به آنها دسترسی ندارند و این‌گونه شکنجه و عذابی سخت دارند؛ چون تعلق بدون متعلق‌، مانند تشنگی بدون آب و گرسنگی بدون غذا است. هر چه این افراد چنگ می‌اندازند تا چیزی از متعلقات را بگیرند، چون از عالم دنیا خارج شده‌اند، دستشان به جایی بند نیست.
اگر انسان در دنیا از تعلقات دنیوی دل بر کند، هر چند که بسیار سخت‌تر از جان کندن است، اما پس از مرگ در آسایش و آرامش است؛ زیرا تعلقی در دل ندارد تا گرفتار آن باشد و نسبت به آن خوف و حزن داشته باشد.
فرمان دل کندن و جان دادن
خدا در قرآن بارها فرمان می‌دهد «تا دل بکنید تا جان بکنید»؛ یعنی جاهدوا باموالکم و انفسکم. از نظر قرآن، مومنان واقعی این‌گونه هستند و آنانی که به مقام لقاء الله با شهادت رسیده‌اند، کسانی هستند که از مال دل کندند تا توانستند جان بکنند و شهید شوند.
از نظر قرآن کسی که در میدان جهاد گام بر می‌دارد و امید به رحمت الهی(بقره، آیه 218) و دخول در بهشت(آل عمران، آیه 142)دارد کسی است که اول از مال دل کنده و سپس در میدان جهاد به امید شهادت وارد می‌شود تا جان بکند و شهید شود.(انفال، آیه 72) چنین کسانی که دل کندن را تجربه کرده‌اند حتی اگر جان کندن را در مقام شهادت تجربه نکنند، خدا از مقام غفور با آنان برخورد می‌کند و از تفضل خویش آنان را وارد بهشت می‌کند و درجه اعظم به آنان می‌بخشد(توبه، آیات 20 و 21)؛ زیرا گام اصلی را در دل کندن از دنیا به‌ویژه مال تجربه کرده‌اند که سخت‌تر از جان کندن است. اینان به سبب آنکه در امتحان اول قبول شده‌اند، به عنوان مومنان مقبول مورد عنایت قرار می‌گیرند و خدا با آنان به عنوان شهید رفتار می‌کند و حکم شهیدان را برای آنان قائل است؛ زیرا با دل کندن به مقام حقیقت شهادت رسیده‌اند. از همین‌رو جهاد نفس بزرگ‌تر از جهاد نظامی دانسته شده است؛ زیرا در جهاد نفس انسان دل می‌کند و از خیرات الهی و فلاح و رستگاری ابدی بهره مند خواهد شد.(توبه، آیات 88 و 89)
از نظر قرآن مقام احسان که محسنین از آن برخوردار هستند، برای آنان خواهد بود؛ زیرا این افراد بندگی خدا را همچون شهیدان انجام می‌دهند و چون از غیر خدا به سوی خدا‌گریخته و بریده‌اند، آنان دل جز به خدا نداشته و دلبستگی آنان خدا است. بنابراین خدا همواره با آنان است و معیت دارد و خدا این افراد را به عنوان شهیدان زنده پذیرفته است(عنکبوت، آیه 69)؛ زیرا آنان در قول و فعل صداقت را به نمایش گذاشته و به عنوان صدیقین در همین دنیا از نعمت الهی و رحمت رحیمی برخوردار خواهند بود.(حجرات، آیه 15) آنان هرگز برای‌گریز از میدان جهاد اذن نمی‌گیرند، بلکه به عنوان متقین در همه میدان‌های جهاد علمی، فرهنگی، مالی و نظامی و غیر آن حضور دارند، چنان‌که در میدان جهاد اکبر یعنی جهاد نفس حضور دارند.(توبه، آیه 44؛ عنکبوت، آیات 6 و 7) آنان محبوبان خدا هستند؛ زیرا محبت دوسویه میان آنان و خدا وجود دارد و هر یک دیگری را حبیبی می‌خواند: یحبهم و یحبونه(مائده، آیه 54) و هرگز از سرزنش دیگران رنجور نمی‌شوند و جز رضایت الهی چیزی نمی‌جویند؛ زیرا دارای قلب مطمئن به ذکر الله هستند.(فجر، آیات 27 تا 30)