kayhan.ir

کد خبر: ۲۴۷۰۲
تاریخ انتشار : ۲۹ شهريور ۱۳۹۳ - ۲۱:۴۷
سلوك الهي (درآمدي بر عرفان عملي)-6

اقامه ستون «شريعت» و «سياست» (خوان حکمت)


قرآن كريم كه 114 سوره دارد، پنج سوره‌اش با حمد و اَلحَمدُ لِلّه آغاز می‌شود. اين اَلحَمدُ لِلّه هم براي مؤمنان در دنياست، هم براي بهشتيان در آخرت. براي مؤمنان عادي، ضِعاف از اهل ايمان، يا اُوساط از اهل ايمان اين حمد عبادت است و ذكر است و ثواب دارد؛ براي عده‌ای از اهل ايمان هم ثواب دارد، هم لذّت دارد. وقتي مؤمنان موحّد تام مي‌گويند: اَلحَمدُ لِلّهِ رَبِّ العالَمين، جانشان از اين حمد لذّت مي‌برد؛ همانطوري كه بدنشان از نوشيدن آب خنك لذّت مي‌برد. گرچه فاصله بين لذّتين، فاصله بين مادّه و معناست و فراوان است.
 در بهشت حمد فراوان است؛ بهشتي وقتي وارد سرزمين بهشت شد، اَلحَمدُ لِلّهِ الَّذِي اَذهَبَ عَنَّا الحَزَن (1) دارد، اَلحَمدُ لِلّهِ الَّذِي اُورَثَنَا الأرضْ نَتَبَوَّأُ مِنَ الجَنَّهِ حِيثُ نَشآء(2) دارد، وَ آخِرُ دَعواهُمْ انِ الحَمدُ لِلّهِ رَبِّ العالَمين(3) دارد؛ اين ذكر بهشتي‌هاست، امّا نه براي ثواب! آنجا سخن از شريعت و ثواب و عمل صالح نيست، آنجا ظهور ملكات دنياست؛ بهشتي از گفتن اَلحَمدُ لِلّهِ رَبِّ العالَمين لذّت مي‌برد، همانطوري كه از نوشيدن آب خنك كوثر لذّت مي برد. اين لذّت براي عده‌ای از اهل سلوك الهي هست؛ اينها اگر چنانچه در دنيا با خداي خود مناجات دارند، دارند لذّت مي‌برند.
رهایی از هوی و هوس، اولین گام سلوک
پس سلوك الهي اختصاصي به مرگ طبيعي ندارد؛ قبل از مرگ طبيعي، يعني با مرگ ارادي ممكن است كسي به صبغه خلافت الهي بار يابد، اين راه را كم كم يكي پس از ديگري طي كند؛ دو گام بيش نیست راه سالك؛ يكي از هاي و هوي خود گذشتن، دِگر در كام دوست و منزل الهي بار گذاشتن؛ يك قدم بر خويشتن نِه، و آن دِگر در كوي دوست. اين هوا و هوس اگر بميرد، اين بيراهه رفتن و راه ديگران را بستن اگر رخت بربندد، فرشته‌خوي شدن را تحصيل بكنيم؛ هم در دنيا مادامي كه هستيم اين سلوك الهي مقدور ماست، هم بعد از مرگ؛ بنابراين سلوك الهي مقدور خليفه خداست، اين مهندسي و اين معماري مقدور است؛ اگر ما در زمان حياتمان اين هندسه، اين معماري را طي نكنيم؛ بعد از مرگ با دشواري ما را به اين راه آشنا مي‌كنند و مجبوريم كه طي كنيم!
وظيفه سالك، اجراي فرامين الهي در سير صعودي
«سلوك الهي» بدون خلافت الهي مقدور نيست؛ يعني كسي مي‌تواند سالك إلَي الله باشد كه صبغه خلافت خويش را حفظ بكند و خليفه الهي كاري جز كار مستخلفِ عنه نمي‌كند؛ تمام دستورهاي مستخلف عنه را انجام مي دهد تا بتواند خليفه او بشود. وقتي خليفه او شد، كار او را انجام مي دهد؛ و كار او عبارت از مهندسي و معماري و راه‌سازي است. خداي سبحان يك راهي را به عنوان قوس نزول ساخت، مهندسي كرد، راهيان اين راه را معرفي كرد و فرشتگان خاصي را هم در همين راه اعزام كرد. به انسان گفت: يك راه ديگري به عنوان قوس صعود بايد ترسيم بكني. مبادي علمي را من مي‌گويم، عقائد را و اخلاق را و احكام فقهي را من تبيين مي‌كنم؛ تو بايد بفهمي، باور كني، متخلّق بشوي و عمل كني؛ با اين معرفت و با اين باور و با اين تخلّق و با اين عمل صالح مهندس خواهي شد و اين راه را ترسيم مي‌كني و قوس صعود را ايجاد مي‌كني و خود در اين مسير حركت مي كني.
اقامه ستون «شريعت» و «سياست»‌دو وظيفه سالك در اداره جامعه
آن اسفار چهار‌گانه‌اي كه ديگران مطرح كرده‌اند، بي‌ارتباط با اين بحث نيست! در اسفار چهارگانه آن سفر اوّل سهم تعيين‌كننده‌اي دارد كه قوس صعود را با سفر اوّل درست مي كند؛ سفر دوّم كه راهش مشخص است، در اسماي الهي سير كردن است؛ سفر سوّم همان قوس نزول است كه انسان خودش آن قوس صعود را ترسيم كرده است، در همان قوسي كه ترسيم كرده است، يا قوس نزولي را كه ذات أقدس إله ترسيم كرده است؛ همان راه تنزّل پيدا مي‌كند و بدون تجافي پایين مي‌آيد و در جامعه به سر مي‌برد.وقتي خواست در جامعه به سر ببرد، خلافت الهي را در جامعه بايد به خوبي اجرا كند.
دين دو تا ستون رسمي را به ما معرفي كرده است؛ يك ستون «شريعت» است، يك ستون «سياست» است. در ستون شريعت فرمود: اَلصَّلاهُ عَمُودُ الدّين(4)، نماز ستون دين است. چون نماز ستون دين است، شما در هيچ جاي قرآن يا روايت نمي‌بينيد كه خدا به ما امر كرده باشد نماز بخوانيد؛ زيرا ستون خواندني نيست! دستور‌ها ناظر به اين است كه نماز را اقامه كنيد؛ زيرا ستون را به پا مي‌دارند، نه بخوانند. اگر دارد اَقيمُوا الصَّلاه (5)، اگر دارد اَقِمِ الصَّلاهْ لِدُلُوكِ الشَّمس(6)، اگر دارد وَ اَلمُقيمينَ الصَّلاه (7)و مانند آن، يا گاهي تعبير به مُصَلّي(8) و يُصَلِّي(9) و مُصَلّين(10) و امثال ذلك دارد؛ همه آنها ناظر به اين است كه نماز ستون شريعت است، يك؛ ستون را اقامه مي‌كنند نه بخوانند، اين دو. انسان كه خليفه خداست، بايد ستون شريعت را اقامه كند.
در بخش خلافت‌هاي سياسي بيان نوراني علي بن أبيطالب (ع) در عهدنامه مالك اين است كه: ستون سياست ديني و الهي، مردمند؛ تعبير (انَّمَا) درباره نماز نيامده كه اِنَّمَا عَمُودُ الدّينِ اَلصَّلاه، ولي درباره سياست ديني آمده است: اِنَّمَا عِمادُ الدّينْ وَ جِماعُ المُسلِمينْ وَ الْعُدَّهُ عَلَي الاَعداءْ اَلعامَّهُ مِنَ النّاس(11)؛ توده مردم، ستون سياست اسلامي اند. اگر نظام، نظام اسلامي است و اگر سياست، سياست اسلامي است، چه اينكه هست؛ همه ما بايد بدانيم رعايت شئون مردم، احترام مردم، عقائد ديني مردم، افكار ديني مردم، اعمال ديني مردم، تأمين امنيّت و امانت مردم جزء ستون سياست ديني است. خليفه آن است كه با دست مردم ستون دين را حفظ بكند. اگر گفتند خليفه امام جماعت باشد، امام جمعه باشد، امام عيدين باشد؛ يعني به دست مردم اين ستون عمومي را حفظ كند.
اگر در بخش پاياني سوره مباركه نور آمده است كه مردم در امور جامعه و اجتماعي و جمعي رهبر ديني‌شان را ر‌ها نمي‌كنند، امام و پيغمبر (عليهما السَّلام) را ر‌ها نمي‌كنند؛ براي اين است كه امام و پيغمبر، ستون سياست ديني را با دست مردم حفظ مي كنند. اگر كسي مقدورش باشد و ستون دين را چه در بخش شريعت، چه در بخش سياست اقامه كند؛ زودتر از ديگران به اين سلوك الهي بار مي‌يابد. در برخي از امور آمده است كه: بهترين صدقه‌اي كه ذات أقدس إله دوست دارد، اصلاح ذاتُ البِين است، اصلاح جامعه است، ايجاد وحدت و هماهنگي آحاد ملّت است، هماهنگي دولت و ملّت است، هماهنگي دولتمردان است، هماهنگي آحاد مردم است كه بتواند ستون دين را، ستون سياست ديني را حفظ كند؛ در اينجا هم سخن از اقامه است!
اين نكته نبايد فراموش بشود؛ اگر در قرآن راجع به نماز سخن در اين نيست كه نماز بخوانيد، بلكه سخن در اين است كه نماز را اقامه كنيد، چون نماز ستون است، ستون را نمي‌خوانند؛ همین طور در سخنراني‌ها، در تبليغ ‌ها با بَنان و بيان از مردم سخن گفتن، درباره مردم سخنراني كردن؛ اين حقّ مردم را اداء كردن نيست. مردم را نبايد خواند، مردم را نبايد دعوت كرد، مردم را نبايد با گفتار و گفتمان به عرصه آورد؛ مردم را بايد اقامه كرد، ستون را بايد اقامه كرد؛ مردم ستون سياستند، ستون ديانت سياسي‌اند و سياست ديني‌اند: اِنَّمَا عِمادُ الدّينْ وَ جِماعُ المُسلِمين وَ العُدَّهُ عَلَي الاَعداءْ اَلعامَّهُ مِنَ النّاس.
جريان دفاع مقدّس از يادمان نرفته است؛ اگر 50 پرچم بود، هيچ كدامش 3 رنگ نبود؛ همه اين پرچم‌‌ها يا حسين، يا علي، يا فاطمه، يا رسول الله، يا امير المؤمنين بود؛ اين دين است، اين ستون ديني است، اين كشور را حفظ كرد و اين كشور را حفظ مي‌كند. اين پرچم يا زهرا، يا حسن، يا حسين؛ اين آن پرچم 3 رنگ را حفظ مي‌كند، اين آن مكتب را حفظ مي‌كند، اين آب و خاك را حفظ مي‌كند، اين به اَحدي اجازه تجاوز به مرز و بوم ايران اسلامي نمي‌دهد!
بيانات حضرت آيت‌الله جوادي آملي (دامت بركاته)
در برنامه تلويزيوني «سلوك الهي»‌دماوند  ـ  مرداد 1392     
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
(1)فاطر/34    (2) زمر/ 74  ـ  با تلخيص      (3) يونس/ 10
(4) بحار الأنوار/ 79/ 218 و 227     (5) برداشت از:  بقره/ 43    (6) برداشت از:  اسراء/ 78
(7) برداشت از:  نساء/ 162     (8) ر. ك:  بقره/ 125            (9) ر. ك:  آل عمران/ 39
(10) ر. ك:  معارج/ 22         (11) نهج البلاغه/ نامه 53
خوان حکمت روزهای یک‌شنبه منتشر می‌شود.