kayhan.ir

کد خبر: ۲۴۴۷۱۲
تاریخ انتشار : ۱۰ تير ۱۴۰۱ - ۲۰:۵۵
نگاهی به فیلم «کوچه کابوس» (هالیوود زیر ذره‌بین)

ردپای هیولاهای عجیب و غریب

 

سعید مستغاثی
برداشت «گیلرمو دل تورو»، فیلمساز مکزیکی از رمان معروف «ویلیام‌گریشام» به نام «کوچه کابوس» می‌توانست مثل اقتباس دیگری از آن که در سال 1947 توسط «ادموند گلدینگ» و با بازی «تایرون پاور» ساخته شد، یک فیلم نوآر باشد.
البته گلدینگ در سال‌هایی فیلم خود را ساخت که دوران طلایی نوآر بود و درخشش فیلم‌هایی مانند «سانست بولوار» و «غرامت مضاعف» و «پستچی همیشه دوبار زنگ می‌زند» و...
اما از فیلم‌سازی که اغلب آثارش فانتزی سیاه و ترسناک بوده مانند «تقلید» (1997) «هل بوی» (2004) «هزارتوی پن» (2006) و «شکل آب»(2017) چه انتظاری می‌رود که حالا بخواهد دست از فانتزی بازی برداشته و روی به رئالیسم جادویی بیاورد.
اگرچه این بار دل توروی مکزیکی ظاهرا از فانتزی‌های خود جدا شده ولی به نوعی رد پای هر یک از آنها را در فیلم «کوچه کابوس» می‌توان مشاهده نمود؛از شخصیت اصلی زن فیلم یعنی مالی (با بازی «رونی مارا») که از یک سوی یادآور «اوفلیا» فیلم «هزارتوی پن» است و از دیگر سو «الیزا اسپوزیتو» فیلم «شکل آب» را تداعی می‌کند
تا آن کاراکتر عجیب و غریب «گیک» که اگرچه یک انسان است ولی همه هیولاهای فیلم‌های دل تورو را به خاطر می‌آورد و حتی تا ران پرلمن بازیگر نقش «هل بوی»، اگرچه در این فیلم دیگر از آن شخصیت اکشن کار «هل بوی» حتی در سر و شکلش نیز اثری دیده نمی‌شود.
استنتون کارلایل (برادلی کوپر) بعد از ماجرایی مبهم که بعدا متوجه می‌شویم کشتن و سوزاندن پدرش بوده، گذارش به سیرک یا کارناوالی افتاده و به تدریج در آنجا مشغول کار می‌شود. ابتدا توسط فردی به نام «کِلِم» (ویلم دافو) به کارگری و خدماتی گمارده شده، سپس دستیار فال بین‌هایی به نام زینا (تونی کولت) و پیت (دیوید استراثیرن) گردیده و بعد طرح یک تردستی جدید با «مالی» را ریخته و بالاخره با او همراه شد برای کار مستقل که به تدریج به فال بین‌های متبحر و معروف تبدیل گشته و پایشان به محافل معروف‌تر و ثروتمندتر رسید و دست به تردستی‌ها و پیشگویی‌های پیچیده‌تر می‌زنند و حتی ادعای ارتباط با ارواح و احضار آنها را دارند. در این مسیر یک دکتر روانشناس به نام لیلیت ریتر (کیت بلانشت)، استنتون را تحریک و تشویق کرده و حتی از مشتریان پولدار او که از قضا بیماران خودش نیز هستند، اطلاعات ذی‌قمیتی ارائه می‌دهد تا در مقابل، استن را بیشتر و بیشتر تحت تسلط خود دربیاورد. اما حرص و آز استنتون به ریتر میدان بیشتری برای اغفال کردن داده و موقعیتش را به جاهای خطرناکی می‌کشاند.
اگرچه دل تورو، رمان‌گریشام را با نوع پرداخت و سینمای خود به نوعی سیرک عجیب و غریب تبدیل کرده و درونمایه اصلی و نوآر اثر را تنها در بخشی از آن گنجانده اما بخش دیگر فیلم که به پشت صحنه و رقابت تردستان و شعبده بازان اختصاص دارد، بی‌شباهت به فیلم «پرستیژ» کریستوفر نولان نیست. با این تفاوت که رمان‌گریشام از درون یک رقابت شعبده بازی و تردستی، یک درام تراژیک بشری بیرون آورده و جراحی روح بشر را در کشاکش با نفس و روح خود به چالش کشیده است. البته دل تورو هم یا بی‌میل به این چالش نبوده و یا از آن‌گریزی نداشته است.
در صحنه‌ای از فیلم «کوچه کابوس» پیت که مدت‌هاست نسبت به فال بینی دچار سرخوردگی شده و به الکل پناه برده، ناگهان متوجه می‌شود که استنتون مخفیانه به دنبال استفاده از دفترچه یادداشتی است که همه رموز و ترفندهای خود را در آن نوشته است. در این‌جا پیت به استنتون هشدار می‌دهد:
«... داری چی کار می‌کنی؟ استن، از این دفتر می‌شه سوءاستفاده کرد. می‌فهمی؟ برای همین از اجرای نمایش دست کشیدم...»
پیت به استنتون هشدار می‌دهد که اگر در این حرفه غرق شود، انگار در باتلاقی فرو رفته که وی را تا انتها پایین می‌کشد. استنتون اگرچه شاید در آن زمان نصیحت پیت را پذیرفت ولی بعدا در جریان توسعه کارش و به اصطلاح انجام کار بزرگ، آن را به فراموشی سپرد و به همان باتلاقی رسید که پیت هشدارش را داده بود تا جایی که در نهایت انتخابی جز تبدیل شده به یک «گیک» را نداشت. یعنی همان موجود بخت‌برگشته‌ای که در ابتدای ورودش به کارناوال با وی مواجه شد، موجودی که مردم برای تماشایش در یک قفس، صف بسته و پول خرج می‌کردند. چرا که می‌گفتند او می‌تواند مدتها غذا نخورد، مرغ‌ها را سر می‌کَند، خون شان را خورده و بقیه را خام خام می‌بلعد و در کثافت خودش غوطه ور است.
استنتون بعدا متوجه شد که امثال «کِلِم» چگونه با سوءاستفاده از نیاز افراد بی‌پناه و الکلی و معتاد و محتاج، آنها را با ترفندهای رذیلانه‌ای به «گیک» تبدیل کرده است. در ابتدای ورود به کارناوال، استنتون با حیرت، موجودی به نام «گیک» را با خصوصیاتی که شرحش رفت، نظاره کرد و حتی یک بار وقتی از قفس خود فرار کرده بود، برای گرفتنش کمک کرد اما همواره یک جمله او در ذهنش باقی مانده بود که آن را با صدای ضعیفی می‌گفت: «من اینجوری نیستم»!
وحالا خود استنتون پس از تجربه بخش‌های مختلف کارناوال و همچنین دنیای بیرون از آن که بی‌شباهت به سیرک و کارناوال نبود به همان نقطه اول بازگشت کرده و حالا به طریقی دیگر درمانده و بی‌پناه و الکلی و معتاد شده و تنها راه زندگی و بقایش در یگانه محلی که می‌تواند بماند یعنی همان کارناوال، تبدیل شدن به یک «گیک» است! و استنتون چه پاسخ تلخی به رئیس‌جدید سیرک می‌دهد که برای ماندن در آنجا به او پیشنهاد «گیک» شدن را داده است. استنتون با حالت توام خنده و‌گریه می‌گوید که اصلا برای گیک شدن به دنیا آمده!
به نظر می‌آید گیلرمو دل تورو در فیلم «کوچه کابوس»، حتی نخواسته از «گیک»، یک هیولا بسازد، چرا که این موجود درمانده‌تر از آن است که هیولا به نظر برسد. این را از همان برخوردهای نخست استنتون در ابتدای ورودش به سیرک با «گیک» در قفس متوجه می‌شویم، خصوصا زمانی که وی مریض شده و تب کرده و استنتون و کِلِم او را در حال بیهوشی در مقابل خیریه‌ای رها کرده و می‌روند!
این بار دل تورو مثل همیشه، علاقه‌ای به تصویر کردن هیولاهای مورد علاقه اش نداشته، بلکه درپی نمایش هیولاهای درون آدم‌ها بوده که نمونه اش را در وجود «استنتون»، «کِلِم» و حتی «دکتر ریتر» به خوبی نشان می‌دهد.
و آنچه باعث می‌شود که گیلرمو دل تورو پس از فیلم «شکل آب»، برای دومین بار به جمع برترین‌های فصل جوایز و به خصوص مراسم اسکار برسد، طبق معمول هماهنگ بودن اثرش با تم امسال فصل جوایز و اسکار یعنی طرح نو در‌انداختن برای غرب جدید توسط افرادی است که چندان به حساب نمی‌آمدند.
شاید می‌توانستیم بگوییم که استنتون قرار بود این طرح نو را دراندازد. او که همچون وسترنرهای کلاسیک از ناکجا آبادی آمد و وضعیت کهنه جاری (در فیلم «کوچه کابوس» در جهان کارناوال و یا در کارناوال جهان) را عوض کرد و با شارلاتانی و فریب و خدعه، نمایشی حیرت آور و شگفت انگیز به پا کرد که حتی پیچیده‌ترین و ثروتمندترین افراد و دم و دستگاهها همچون سیستم ثروتمند و کارخانه دار معروف یعنی «عزرا‌گریندل» (ریچارد جکینز) را هم فریب داد.
اما استنتون در غرور و حرص و آز خود، غرق شد و نتوانست طرح خود را به فرجامی قابل قبول برساند، مانند بسیاری از سران سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و نظامی غرب که در چنین باتلاق‌هایی گیر کردند اما در واقع می‌توان گفت طرح نو در همان کارناوالی درانداخته شده که اساسا کسی فکرش هم نمی‌کرد که بتواند روزگاری نو را تجربه کند اما اینک با مدیریتی جدید که البته همان نگاه کارناوالی را به جهانش دارد، طرحی نو در‌انداخته و برای مصداق این طرح نو ادعا دارد نه فقط افراد درمانده و الکلی و معتاد و بی‌سرپناه معمولی را بلکه اشخاصی که با محاسبه اشتباه و بلندپروازی‌های ابلهانه و مبتذل سعی در طی کردن ره صد ساله در یک شب داشته و از همه مهم‌تر کلیت سیستم سرمایه‌داری (در قامت فردی مثل عزرا‌گریندل) را دست‌انداخته و قصد سوءاستفاده از آن را داشتند، به یک «گیک» بی‌ارزش و رقت آور و صرفا نمایشی تبدیل می‌کند تا دیگر در چنین جهان سیرک گونه (مثل دنیای امروز ما)، افرادی از طبقات فرودست حتی فکر دست‌انداختن به مراتب طبقات فرادست به ذهنش ان هم خطور نکند!
اینچنین است که فیلم «کوچه کابوس» در فصل جوایز 2022 مورد استقبال کانون‌ها و انجمن‌های هنری و نقد فیلم قرار گرفته و در مراسم اسکار نود و چهارم، علی‌رغم عدم حضور در میان کاندیداهای بهترین کارگردانی و فیلمنامه (یعنی شروط اصلی نامزدی بهترین فیلم) اما در میان حیرت کارشناسان و منتقدان سینمایی، نامزد دریافت 4 جایزه اسکار از جمله بهترین فیلم سال شده است!