صرفهجویی و پرهیز از اسراف یکی از مهمترین عوامل درمان نظام اقتصادی (بخش نخست)
وابستگی تغییر الگوی مصرف به افزایش کیفیت و تنوع کالاها
رضا الماسی
ملت ایران، صرفهجویی را شعار خود قرار دهند. صرفهجویی؛ یعنی چیز قابل استفاده را دور نریزیم، نسبت به امکانات، با هوس رفتار نکنیم. دائماً چیزهای ماندگار را نو کردن و چیزهای ضایع شدنی را دور ریختن، روش درستی نیست. ما باید بهصرفهجویی عادت کنیم. (رهبر معظم انقلاب، اول فروردین 76)
منطق اسلام در استفاده از منابع و امکانات، بهینه مصرف کردن است. در آموزههای دینی، به طور روشن و دقیق، حدّ کفاف در مصرف بیان شده است.
رعایت حد کفاف، از سفارشهای دین و موجب بقای منابع و امکانات و در نتیجه، فراوانی کالاهاست و اگر اقتصاد کشوری، نه بر اساس کمیابی، بلکه بر پایه فراوانی کالاها و منابع تنظیم شود، روشن است که دستیابی به رفاه در آن کشور، آسانتر خواهد بود. در حد کفاف، تأمین نیازهای طبیعی و ضروری برای تشکیل یک زندگی آبرومندانه، شرط لازم است و مصرف باید معقول و منطقی باشد.
امام کاظم(ع) در این باره میفرماید: «هر کس عاقلانه بیندیشد، به زندگی در حدّ کفایت، قانع است و هر کس به زندگی در حدّ کفایت قانع باشد، بینیاز خواهد بود.» (الحیاهًْ، ج 3، ص 342).
الگوی مصرف
یکی از راههای صرفهجویی در برش کلان جامعه، ایجاد تغییر در الگوی مصرف دولت و مردم است. وقتی در بسیاری از مصارف روزانه ما تولیدات و منابع داخلی خوب و باکیفیت وجود دارد، اگر ما به سمت مصرف کالای مشابه خارجی رو بیاوریم دچار نوعی اسراف شدهایم.
با توجه به وضعیت اقتصاد کشورمان ظرف یک دهه گذشته، تقویت و ترغیب انگیزه مردم به استفاده از کالاهای ساخت داخل، یکی از کارسازترین راههای بهبود و توسعه سهم تولیدات داخلی است؛ اما این تغییر الگوی مصرف به یکباره محقق نخواهد شد، همانطور که به یکباره به وجود نیامده است.
اینکه چرا مردم کمتر به خرید کالای داخلی رغبت پیدا میکنند بسیار مهم و تعیینکننده است که توجه به آنها برای برطرفکردن چالشهای انگیزهای مردم اجتنابناپذیر است.
حمیدرضا عسکری، فعال اقتصادی در این باره مینویسد: «یکی از دلایلی که مردم میل بیشتری به خرید کالاهای خارجی دارند، نوع باوری است که طی سالهای متمادی از قبل و بعد از انقلاب در عامه مردم وجود داشته است.
به عنوان مثال تاکید مردم به تهیه کالاهایی با مارکهای ژاپنی، باوری است که سالهای سال در بین مردم ایران مرسوم بوده است. این باورها درست است که سبب آن مرغوبیت کالاهای ژاپنی است اما بیش از آن به سبب اعتمادی است که این باور را برای مردم حاصل کرده است که هیچ مارکی را به جز مارک ژاپنی قبول نمیکنند. این فرهنگ مصرف در طی سالیان متمادی ایجاد شده و دیگر اهمیتی به کیفیت و نوع تولیدات دیگر کارخانهها نمیدهد. حتی اگر کالای خارجی با مارک دیگری هم به بازار عرضه شود، بازهم مردم فلان کالای ژاپنی را ترجیح میدهند.»
او میافزاید: «عامل دیگری که باعث ترجیح کالای خارجی میشود، بهرهگیری از نوع تبلیغاتی است که در بین عموم، انگیزه مصرف ایجاد میکند. به عنوان مثال شرکتهای خارجی که لوازمخانگی به ایران وارد میکنند، با در نظر گرفتن خدمات پس از فروش طولانی، تعویض بدون هیچ قید و شرط در صورت نقص فنی، تحویل در محل یا دادن جوایز همراه با کالای خریداری شده، برگزاری جشنوارههای تفریحی همراه با قرعهکشی هدایای چشمگیر و بسیاری از این موارد، توانستهاند جذابیت خرید را برای مصرفکننده ایجاد کنند. بهطوریکه گاهی اوقات خریدار جذب حواشی تبلیغاتی کالای موردنظر میشود.»
عسکری مهمترین گزینهای را که شرکتها و کارخانههای بزرگ صنعتی جهان بهعنوان اولویت کاری خود قرار دادهاند مسئله تنوع و نوآوری در محصولات دانسته و ادامه میدهد: «شرکتهای خارجی همگی در تلاش و رقابت هستند تا با محصولی جدید خود را متفاوت از بقیه نشان دهند. ضمن اینکه سعی دارند با افزایش تنوع در محصولات خود، به مصرفکننده قدرت انتخاب دهد. وقتی مصرفکننده تشخیص میدهد، فلان شرکت تولیدکننده کالا از تنوع محصولات موردنظر برخوردار است برای دستیابی به حق انتخابهای متعدد به آن شرکت مراجعه میکند.»
این فعال اقتصادی اظهار میدارد: «یکی دیگر از مهمترین معیارهای ایجاد انگیزه خرید، ارتقای کیفیت کالاها است. وقتی شرکتهای داخلی ما برای مدت مدیدی در یک سطح کیفی و در حالت سکون قرار میگیرند، مطمئناً از رقبای خارجی خود باز خواهند ماند. ماندگاری محصول یکی از معیارهایی است که جامعه ایرانی به آن توجه بسیاری دارد؛ لذا این سکون شرکتهای داخلی باعث شده تا رقبای خارجی با افزایش کیفیت کالای خود در امر ماندگاری، خریداران را به سمت کالای خود بکشانند.»
راهحل تغییر الگوی مصرف
در نگاهی کلی و اجمالی باید دید آیا توانستهایم باور جدیدی را برای مردم ایجاد کنیم که باورهای فرهنگی تاریخی خود را فراموش و به کالاهای داخلی اعتماد داشته باشند. تولیدکنندگان داخلی ما تا چه حد از تبلیغات سازنده برای ایجاد جذابیت و جذب مصرفکننده استفاده میکنند؟ آیا نوآوری و تنوع در تولیدات داخلی به وجود آمده و این امتیاز را به مصرفکننده دادهایم تا قدرت انتخاب متعدد داشته باشد؟ افزایش سطح کیفی محصولات ما چرا به حدی نبوده است که خود را در کنار مشابه خارجی مطرح کند و در سبد خرید کالاهای داخلی قرار بگیرد؟
عسکری پاسخ میدهد: «قطعاً و یقیناً نمیتوان با نگاه روشنفکرانه به قضیه، این مشکل را فقط در حیطه فرهنگی دید و راهحل فرهنگی و شعار آرمانگرایانه برای آن تجویز کرد. تغییر الگوی مصرف نیازمند یک برنامهریزی منسجم و اقدامات عملی در زمینه افزایش کیفیت و تنوع کالاها همراه با اقدامات فرهنگی برای ایجاد انگیزه و گرایش مصرفکننده به کالای داخلی است.» تبدیل مصرف تولیدات داخلی در میان مردم به یک عادت، فرهنگ و در مرتبه بالاتر یک فریضه، امری است که مطالعه و بررسی، همکاری جمعی مردم، دولت، تولیدکنندگان و طراحان و برنامهریزان را طلب میکند، اما بهراستی چگونه میتوان نوع چینش پایههای این فرهنگسازی را بهطوری صورت داد تا در درازمدت جامعه از نتایج آن بهرهمند شود؟
جلالی، کارشناس علوم اجتماعی اظهار میدارد: «حفظ فرهنگ اصیل ایرانی، عمقی شدن نگاه مسئولان به مقوله خطر نامرئی هجمه فرهنگی همچنین توجه به صدمات اقتصادی و تجاری که توسط ورود کالاهای خارجی به کشور تحمیل میشود نیازمند توجه و بازبینی است. بررسی اندیشههای راهبردی رهبران بزرگ، یکی از ارزشمندترین فرصتهایی است که برای شناخت مسیر و حرکت یک جامعه باید بهدرستی صورت پذیرد. بسط و روشنکردن ابعاد این اندیشهها، استخراج الگوها از دل بیانات و طراحی راهکارهایی بهعنوان دستورالعملهای اجرایی این الگوها، همگی از نتایج شناخت درست اندیشههای راهبردی رهبران بزرگ است.»
او ادامه میدهد: «باید بهخاطر داشت که فرهنگسازی در مورد موضوعی خاص در میان آحاد جامعه کاری است موجد تلاش بسیار زیاد و خستگیناپذیر و نباید انتظار داشت که چنین امری بهسرعت اتفاق بیفتد، بلکه تمام تلاش باید مصروف این باشد که نوع چینش پایههای این فرهنگسازی درست و دقیق صورت بگیرد تا در درازمدت جامعه از نتایج آن بهرهمند شود. به نظر میرسد مهمترین و حساسترین پل ارتباطی میان مردم و برنامهریزان این امر، رسانه است. در دنیایی که مردم وابستگی انکارناپذیری به رسانهها و آموختهها و دانستههایشان از طریق رسانهها دارند همچنین بهخاطر انتظاری که از رسانهها، بهخصوص از رسانه ملی میرود و با توجه به فرمایش امام(ره) که تلویزیون را دانشگاهی عمومی میدانستند، رسانه در تبدیل کردن مصرف داخلی به یک عادت و فرهنگ برای مردم میتواند نقشی اصولی و هدفمندی ایفا کند.»
جلالی تصریح میکند: «رسانهها در زندگی روزمره مردم نقش اساسی در بازنمایی مفاهیم و اندیشههای مختلف دارند و تا حدود زیادی قادرند اندیشههای بسیاری را در اذهان پرورش دهند. توجه رسانههای جمعی به موضوعات معین موجب میشود که اهمیت آن موضوعات از نظر مردم افزایش یابد. این امری است که رسانه را در مورد بسیج عمومی مردم درباره موضوعات مختلف قابل استفاده میکند؛ بنابراین وظایف زیادی را میتوان در باب فرهنگسازی برای مصرف تولیدات داخلی متوجه رسانه البته همراه با اقدامات و برنامهریزیهای دولت و در نهایت مردم دانست. وظایفی که این سه باید با همکاری متقابل در عملی شدن اهداف و همکاری با نهادهای برنامهریز پیشگام باشند.»
مهندسی فرهنگی مصرف
به گفته کارشناسان فرهنگی اجتماعی؛ زمانی میتوانیم به توسعه پایدار برسیم که روند تولید و مصرف در کشورمان را به بهترین شکل ممکن هدایت، نظارت و مدیریت کنیم. در مهندسی فرهنگی باید این مسئله را بهدرستی تشریح و تبیین کرد که جامعه درعینحالی که باید در رفاه باشد، در همان حال تفکر و نگرش تولیدی هم داشته باشد و در عین ورود کالایی که در داخل تولید نمیشود صادرات را هم باید تنظیم کرد و از ورود کالای مشابه به کشور اجتناب ورزید.
جلالی معتقد است: «بسیج عمومی مردم برای تشویق به مصرف کالاهای داخلی یکی از وظایف در این راستاست. به نوعی برای پررنگ کردن توجهات به این مسئله باید وجدان عمومی جامعه را به آن حساس کرد. علاوه بر این باید مخاطبان رسانهها را که بسیاری از مردم همزمان در هر دو جایگاه تولیدکننده و مصرفکننده قرار دارند را تشویق به ایجاد موجی از مطالبه کیفیت در کالاهای داخلی نمود تا به این ترتیب با بالارفتن مصرف تولیدات داخلی ایراد بیکیفیتی هم به آن وارد نباشد.»
این کارشناس علوم اجتماعی میافزاید: «وظایفی چون آگاهیبخشی و هوشیار کردن ذهن مردم نسبت به ظرایف و دقایقی که درباره مصرف تولیدات داخلی وجود دارد بعد دیگر ماجراست. باید ابعاد و جوانب این موضوع بهدوراز شعارزدگی و توجه اغراقآمیز، آهسته ولی پیوسته، مورد توجه و مداقه قرار گرفته و در رسانههای مختلف به فراخور حال و زبان مخاطبان گوناگون و سطوح مختلف مورد بررسی قرار گیرد. در کل مصرفکننده داخلی باید نسبت به مصرف فرهنگ صحیحی کسب کند و به دور از تجملگرایی در مرحله بعدی قادر به درک اهمیت مصرف کالای تولید داخل باشد.»