kayhan.ir

کد خبر: ۲۴۳۳۵
تاریخ انتشار : ۲۵ شهريور ۱۳۹۳ - ۱۹:۴۶

شوم‌ترین ایده تاریخ(قسمت پایانی)


علیرضا طاهری
اسرائيل قانون اساسي ندارد و مرزهاي آن نامشخص است كه اين امر، به وضوح نشان دهندة نيّت توسعه‌طلبي و رسيدن به رؤياي از نيل تا فرات است و نيروهاي موسوم به ارتش يهود، كه بعداً ارتش اسرائيل ناميده شد، از ادغام چهار سازمان كاملاً تروريستي و بي‌رحم و مهاجم به وجود آمده است. اين ارتش تروريست در 1948 ـ يعني در همان نخستين سال تشكيل دولت اسرائيل ـ تمامي ساكنين دير ياسين را به قتل رساند؛ بعد از همين جنايت شرم‌آور و كشتن 254 مرد و زن و كودك بي‌دفاع در ديرياسين، بگين در كتاب خودش نوشت: «بدون پيروزي ديرياسين، دولت اسرائيل وجود نمي‌داشت»! و باز در همين سال 1948، نيروهاي ارتش، كشتار كاروان مركز درماني هداسا را بر عهده گرفتند؛ پس از آن هم، ارتش اسرائيل كشتارهاي وحشيانه و عمليات جنون‌آميز خود را در اتوبوس مدرسة آويويم و كيريات شومونا و معالوت و انتبه و خيابان ساحلي و صبرا و شتيلا ـ با 3279 كشته ـ و جنين و روز بسيج و بيت حانون و قانا و حولا و كَفَرقاسم و بنت جُبيل و يارين و عيترون و اوزاعي و راشيا و كونين و عدلون و عباسيّه و سحمر و بئرالعبد و اقليم‌التُّفاح و ديرالزهراني و انتفاضة نَفْق و حتي در مدرسة مذهبي اورشليم و مسجدالخليل و مسجدالأقصي، انجام داده و در ده‌ها مركز متعلق به اعراب و مسلمانان، بمب‌گذاري كرده و صد‌ها تن از رهبران گروه‌هاي معارض را با ترور از سر راه بر داشته است؛ وقوع اين جنايت‌ها درحالي است كه خود آن‌ها هم مي‌دانند كه فلسطيني‌ها و اعراب و مسلمانان، كوچك‌ترين دخالتي در خصوص هولوكاست و كشتار يهود توسط هيتلر نداشته‌اند و در عين حال اين همه كشته و چپاول مي‌شوند.
رژیم اسرائيل تاكنون و در سالهاي 1948 و 1956 و 1967 و 1973 و 1982 و 2006 و 2008 و 2012، هشت جنگ به راه انداخته و هزاران ميليارد دلار آسيب اقتصادي بر كشورهاي مسلمان تحميل كرده است و بزرگ‌ترين دوست و متحد آمريكا در منطقه است و چنان‌كه مي‌بينيم، دائماً كشورهاي سوريه، عراق، لبنان، ايران و مصر را به جنگ تهديد مي‌كند؛ اسرائيلي‌ها تاكنون ده‌ها هزار نفر عرب فلسطيني را به بهانة «امنيّت» كشته‌اند و هرسال ده‌ها هزار تن را در جريان بازجويي‌ها شكنجه مي‌كنند؛ هزار روستاي عرب‌نشين را ويران كرده‌اند و نود و پنج درصد از زمينهاي اعراب را براي هميشه صاحب شده‌اند و فروش زمينهاي مصادره شده به غير يهودي، قانوناً ممنوع است. قوانين اسرائيل، نوعي قانون جنگل و بدون استثنا به سود يهوديان است و اعراب در هيچ موضوعي، از حق برابر با يهودي‌ها برخوردار نيستند و سياست اسرائيل در فلسطين و لبنان و از آغاز تاكنون، يك سياست يهودي ـ نازي بوده است؛ همچنين، استقرار كُلُني‌هاي تحت حمايت ارتش اسرائيل در مناطق اشغال شده، بنابر طبيعت خويش، جزئي از يك سيستم غصب، تبعيض و آپارتايد است و مسلّح‌كردن كُلُن‌ها، تداوم عملي يك اشغال است كه تا تصرف تمام فلسطين و اخراج همة اعراب ادامه خواهد يافت؛ در واقع از زماني كه هرتسل، تعريف نژادي يهودي را جايگزين تعريف مذهبي آن كرده است، اين مطلب به صورت يك دكترين ثابت و مستمر درآمده است. در عين حال و با تمامي اين قساوت‌ها و اقدامات ضد بشري، صهيونيسم همواره مترسك يهود ستيزي را نيز مي‌جنباند تا با اين ترفند، هم موجب ترساندن يهود و در نتيجه تسريع مهاجرت يهود به فلسطين شود و هم با طرح يك تهديد دائمي عليه اسرائيل، ضرورت ياري رساندن به آن را به حكومت‌ها و ملت‌ها بباوراند؛ همچنين، بناي صهيونيست‌‌ها بر اين است كه دائماً وضعيت را وارونه نشان دهند: قربانيان را، تروريست و جلاّد معرفي كنند و فلسطينيان را به عنوان تروريست، از تاريخ بيرون برانند. چنان‌كه مي‌بينيم اگرچه نظرية هرتسلِ «لاأدري» به تشكيل دولت اسرائيل در فلسطين انجاميده است اما در ترازوي انساني، از سال 1948 تاكنون، هيچ محصولي جز صد‌ها هزار كشتة بي‌دفاع و تجاوز و حبس و شكنجه و غصب و خسارت و ويراني و افزايش روزافزون ظلم و توسعة استعمار آمريكايي نداشته است و بنابراين، نظرية «قوم برتر»، عملاً به همان كردار‌ها و رفتار‌ها و شيوه‌هاي برآمده از نظرية «نژاد برتر» نازي‌ها و بلكه صد‌ها بار زشت‌تر از آن منتهي شده است.
هرگز نبايد فراموش كنيم كه امروزه، دفاع از هولوكاست و آرزوي تملّك از نيل تا فرات، به معناي پيوند با اسرائيل و تأييد آن است و از اين‌رو، همة خاخامهايي كه در مجامع بين المللي سخنراني مي‌كنند و تمامي تشكيلات و سازمانهاي رسمي يهودي در سراسر دنيا، رسماً و عملاً حامي دولت اسرائيل‌اند و به همين دليل، نه تنها سخني از جنايات اسرائيل و برپا كردن هشت جنگ در منطقه و غصب فلسطين و حقوق اعراب نمي‌گويند بلكه حتي با كمال وقاحت، تورات تحریف شده خود را طرفدار صلح معرفي مي‌كنند! به اين مي‌گويند تراژدي درام تناقض!
به اين ترتيب و با توجه به ارتباط مستقيم و غيرقابل تفكيك «باور‌ها و كردار و رفتار»، كاملاً معلوم است كه دولت اسرائيل و قرائت صهيونيستي از تورات، كوچك‌ترين نسبتي با مفاهيم ديني ندارد و چنين بوده كه خود، اكنون به بزرگ‌ترين دشمن اسلام و مسيحيت بدل شده است و اساساً محال بود كه از كتابِ هرتسلِ «لاأدري» و از ميانِ ـ به قول گارودي ـ «شوم‌ترين ايدة تاريخ» و از بطن يك برنامة سراپا استعماري و سياسي و ناسيوناليستي و نقشه‌هاي انگليس استعمارگر و ارتش تشكيل شده از چهار گروه تروريستي، چيزي از سنخ دين و اخلاق و انسانيت بيرون بيايد!
(10) آيا «هولوكاست» يك حادثه تاريخي و خاتمه يافته است؟
مي‌دانيم كه صهيونيست‌‌ها با تبليغات وسيع در خصوص هولوكاست و جلب حمايت سياسي و بين‌المللي، موفق به ايجاد دولت اسرائيل و اسكان يهود در فلسطين شدند و از اين نظر، در واقع به هدف خود رسيده‌اند و به همين سبب، گروهي از يهود، هنگامي كه هولوكاست مطرح مي‌شود، با ظاهري حق به جانب چنين پاسخ مي‌دهند كه اين حادثه، هفتاد سال پيش روي داده است و در جهاني كه هر روزش آبستن رويدادهاي بزرگ است، سخن گفتن از اين واقعة تاريخي و شمارش مجدّد قربانيان، كاري نادرست و بي‌فايده است.
آنچه كه ما در اين مدت از جامعة يهود ديده‌ايم ـ به تمامي ـ با اين حرف منافات دارد و بهره‌برداري از اين دروغ بزرگ، به شدّت در حال افزايش است. يهوديها، هنوز هم، با هركس و هرگروه يا دولتي كه بخواهد اصالت هولوکاست را زير سؤال ببرد، به شدت مقابله مي‌كنند و اتفاقاً همين حساسيّت و واكنشهاي سخت، نشان مي‌دهد كه كار به اين سادگي‌ها نيست زيرا در واقع، هلوكاست [يا قربان بزرگ] مهمترين عامل در قدسي‌جلوه‌دادن و توجيه جنايات دولت اسرائيل است و اگر دروغ بودن آن آشكار شود، بسياري از عوامل كنوني به نحو خطرناكي به زيان صهيونيست‌‌ها تغيير خواهد كرد.
اما گناهان بزرگ صهيونيست‌ها، منحصر به هولوكاست نيست و آنان سه خيانت نابخشودني ديگر هم، عليه بشريت مرتكب شده‌اند كه اثرات آن، به شدت در حال افزايش است؛ نخست اينكه با قصد و عمد در ارائه يك دروغ و تكرار مستمر آن و با اعمال فشار بر ضد تمامي كساني كه آن را نمي‌پذيرند، موجب تحريف تاريخ و تحميل اساطير و توهّمات بر اذهان مردم و پنهان نگاه‌داشته شدن واقعيت شده‌اند چنان‌كه در سراسر عالم، صد‌ها ميليون نفر، كشته شدن 6 ميليون يهودي به دست هيتلر را كاملاً باور كردند و چه بسا چنين پنداشتند كه كمك به صهيونيست‌ها، وظيفة فوري و انساني آنهاست؛ اين تأثيرگذاري به گونه‌اي شديد بود كه شايد بتوان گفت اروپاييها، تقديم فلسطين به يهوديان را، همچون پاسخي از سوي وجدان آزردة خويش، نسبت به اين واقعه تلقّي كردند.
ديگر اينكه، با وجود 70 ميليون كشته در جنگ دوم جهاني، صهيونيست‌‌ها تلاش كردند تا خود را، قربانيِ تقريباً انحصاريِ هيتلريسم معرفي كنند و يا حتي به همين فريبكاريها، خصلتي قدسي ببخشند و كشته‌هاي خود را، قربانياني براي حفظ دين موسي قلمداد كنند و همچنين تلويحاً، مرگ 7 ميليون آلماني و 27 ميليون روسي را به مرتبة دوم اهميت، تنزل دهند و عجيب آنكه همين دروغها، مهم‌ترين مستمسك صهيونيست‌‌ها براي غصب فلسطين، به عنوان لزوم اسكان يهوديان در يك سرزمين بي‌طرف و خارج از محل درگيري اروپايي‌ها و پيشگيري از وقوع حوادث مشابه قرار گرفت و به شدت هم مؤثر افتاد.
سوم آنكه صهيونيست‌‌ها با سروصدا و تبليغات گسترده‌اي كه به راه انداختند، اذهان جهانيان را منحصراً معطوف به جنايات هيتلر كردند درحالي كه مسلماً مي‌بايست استالين و چرچيل و ترومن هم، به خاطر مشاركت در معركه‌اي كه صد‌ها يا هزاران كيلومتر دورتر از كشورشان برپا شد، در كنار گورينگ و دارودسته‌اش، روي نيمكت جنايتكاران جنگي نشانده مي‌شدند تا هريك پاسخگوي جناياتي باشند كه در جنگ و با بمباران شهر‌ها و مناطق غيرنظامي و همچنين در كشور خويش انجام داده‌اند. اما با تبليغات صهيونيست‌‌ها و عَلَم كردن «اتاق گاز»، همة اين جنايتكاران، گريزگاه نامنتظري يافتند تا جناياتشان عليه بشريت، به فراموشي سپرده شود.
لابد مي‌دانيم و فراموش نكرده‌ايم كه همين آمريكاييهاي خوش‌ظاهرِ كنوني، فرزندان جنايتكاراني هستند كه از 80 ميليون سرخ‌پوست كشورشان، تنها 20 ميليون نفر را باقي گذاشتند و اين را كه به فرمان روزولت بود كه ارتش آمريكا، در دسامبر 1941، از آن سوي كرة زمين و از هزاران كيلومتر دورتر، وارد جنگ كشورهاي اروپايي شد و يك مشكل منطقه‌اي را به جنگي جهاني، با 70 ميليون تلفات بَدَل كرد و 12 ميليون ديگر هم، در طول جنگ، بر اثر قحطي، در چين، ايران، اندونزي، فرانسه، هندوستان و هندوچين، جان خود را از دست دادند و فراموش نمي‌كنيم اين را كه ترومن رئيس جمهور آمريكا بود كه سه ماه بعد از خاتمة جنگ در اروپا، دستور بمباران اتمي هيروشيما و ناكازاكي را صادر كرد كه 000/350 كشته و مجروح غيرنظامي به‌جا گذاشت و باز همين ترومن بود كه در سال 1950، فرمان حمله به كره شمالي را داد و ارتش آمريكا در طول يك‌سال، 000/659/1 نفر از كره‌اي‌‌ها را كشت و در اين جنگ، آمريكايي‌ها بار‌ها مناطق مسكوني و نظامي كره‌اي‌ها را بمباران شيميايي كردند و نبايد فراموش كنيم كه استالين، براي تثبيت حكومتش، ميليون‌ها نفر از مردم روسيّه و از جمله يهوديان و مسلمانان را اعدام كرد و با دستور استالين مبني بر مصادره گندم و ديگر محصولات كشاورزي و براي سركوب مخالفين در اوكراين بود كه در اين منطقه قحطي مصنوعي به وجود آمد و ده ميليون اوكرايني از بين رفتند و مبادا يادمان رفته باشد كه دنباله و نتيجة بلافصلِ پيشنهاد چرچيل به استالين براي همكاري دو جانبه در جنگ عليه آلمان و كمك‌رساني به ارتش سرخ از سمت جنوب بود كه متفقين، ايران را اشغال كردند و سپس با تصرف سيلوهاي گندم و انبار مواد غذايي مردم بي‌دفاع، به دست سربازان انگليسي و روسي و انتقال آن به روسيّه بود كه در شمال ايران، كمبود شديد به وجود آمد و در سال 1321 شمسي، دو ميليون ايراني از بين رفتند و فجايع فراواني به وسيلة اشغالگران صورت گرفت و فراموش نمي‌كنيم كه همين چرچيل و روزولت بودند كه محمدرضا پهلوي را به سلطنت رساندند و موجب 38 سال ظلم و فساد در كشور ما شدند.
صهيونيست‌ها، با متمركزكردن تبليغات و دروغ‌هاي خود بر روي هيتلر و حزب نازي، نه تنها نگذاشتند كه هيچ يك از اين جنايتكاران و عاملانِ پُر تلفات‌ترين جنگ تاريخ، مجازات شوند بلكه كاري كردند كه به همين جنايتكاران جنگي، حتي به چشم قهرمان و مُنجي و مُصلح نگريسته شود چنان‌كه در سال 1940و در بحبوحة جنگ جهاني دوم، مجلة تايم، چرچيل، يعني حامي و متحد جامعة يهود را به عنوان مرد سال انتخاب كرد! و مگر نه اينكه منشور آتلانتيك در سال 1941 به پيشنهاد مشترك چرچيل و روزولت با هدف «ايجاد صلح جهاني» به وجود آمد و مگر نه اين است كه سازمان ملل يا نخستين مجموعه براي «حفظ صلح جهاني»، براساس تلاش مستقيم روزولت، در ژوئن 1945 در سانفرانسيسكو به تصويب رسيد؟ و مگر نمي‌دانيم كه آمريكايي‌ها و سازمان ملل تاكنون، همة تلاش خود را براي حمايت و دفاع از دولت اسرائيل و يهوديهاي مظلوم به كار برده‌اند؟!
بنا بر آنچه گفتيم، تاريخ صهيونيسم سياسي، يك تاريخ جعلي، استعماري و ناسيوناليستي است و بي‌توجهي و سكوت كنوني جامعة جهاني نسبت به جنايات دولت اسرائيل در فلسطين، يك ننگ و يك فاجعة هولناك بشري است و از اين‌رو، افشاي هولوكاست و جنايات صهيونيست‌‌ها و حاميان آن‌ها و نتايج سهمگين و رو به افزايش آن، نه تنها يك بحث خاتمه يافتة تاريخي نيست بلكه اتفاقاً براي آشفتنِ خوابِ بسياري از مردم جهان و نزديك به دو ميليارد مسلمانِ غفلت‌زدة بي‌درد، كمال ضرورت را دارد.
نتيجة بحث:
براساس آنچه گفتيم، تمام داستان هولوكاست، كشته شدن حدود يك ميليون نفر يهودي در اثر بمبارانهاي پنج سالة متفقين بر روي شهر‌ها و مناطق مسكوني آلمان و شيوع چند بارة تيفوس در اروپا و اعدام‌ها و سخت‌گيري‌هاي هيتلري در اردوگاه‌هاي كار اجباري بوده است و مسألة اتاق‌هاي گاز يا كاميون‌هاي ديزلي و سيّار گازدهي يا سوزاندن يهوديان در گودالها، مطلقاً نادرست است و به علاوه، وقوع اين حادثه هيچ ارتباطي با  مسلمانان و فلسطيني‌‌ها ندارد؛ در عين حال، هرگز نبايد در خصوص افشاي هولوكاست و رؤياي تملّك از نيل تا فرات و مناقشة پايان‌ناپذير صهيونيست‌‌ها با دنياي اسلام سكوت كرد؛ همچنين، پاسخگويي به نداي مظلوميّت صاحبان اصلي فلسطين و كمك به استيفاي حقوق آنها، وظيفة هر انسان شرافتمندي است.