همه تویی رضاجان و ما هیچ
محمدهادی صحرایی
دیانت بر سیاست چیره شد، آری جهان فهمید / رضاجان است شاه مردم ایران، رضاخان نه / کلاه پهلوی هم کم کم افتاد از سر مردم / نرفت اما سر آنها کلاه زورگویان، نه / گذشت آن روزها، امروز اما بر همان عهدیم / نخواهد شد ولی این بار جمع ما پریشان، نه / به جمهوری اسلامی ایران گفتهایم «آری» / به هرچه غیر جمهوری اسلامی ایران: «نه» / کجا دیدی که یک مظلوم تا این حد قوی باشد / اگرچه قدرت مامیشود تحریم، کتمان نه / دفاع از حرم یعنی قرار جنگ اگر باشد / زمین کارزار ما تلآویو است، تهران نه!
از حضرت رضا سلام الله علیه شنیدن و گفتن و نوشتن مثل سایر اهل بیت علیهمالسلام، تکلیفی است که لذتش بیش از توفیق آن است و از جمله معدوداتی در عالم است که فایدهاش به شنونده و گوینده و نویسنده میرسد و جدای از امید داشتن به صله و پاداش و خواهش داشتن از این بزرگان، حکایت از این حضرات، شخصیت را رشد و محبت را صیقل میدهد و عقل و تدبیر را ورزیده و زلف عشق را شانه میکند. چه کیمیایی از این بالاتر؟ در روزگار ما داشتن همین موارد آرزوست و خواهان و عاشق سینه چاک بسیار دارد. و نیز کسانی که نابرده رنج دنبال گنج میگردند و تکامل شخصیت خود را غیر از آنجا که باید جست وجو میکنند و همین نیاز و بیخبری مایه طمع شیادان شده و بینوایان را اغوا میکنند. اصلاً رهزنان عقل و عشق به نام رشد و شکوفایی شخصیت، گم گشتگان جویای نام و نشان را بیچاره میکنند و به قهقرا میبرند.
ریا آنجا شکل میگیرد که پرهیزگاری ارزشمند است و حقه آنجا درست میشود که حقیقت، شرف دارد و جعل آنجا رواج مییابد که اصیل، اصالت دارد. در جامعهای که ارزش کفر و ایمان یکسان است هرگز نفاقی به وجود نمیآید. و در جایی که خوب و بد تفاوت نمیکند، بدها چرا باید خود را به خوبها تشبیه و به چه انگیزهای تظاهر کنند؟ اصلاً آنکه متاعش ارزشمند و قابل عرضه نیست، طمع دزد و رشک حسود را هم بر نمیانگیزاند و دشمن در کمین هم ندارد. جنس و نشان تجاری مرغوب را کپی میزنند نه بنجل را. این که طعنه میزنند چرا جامعه دینی تا ایناندازه مشکل و دشمن دارد پاسخ این است که متاع قیمتی این جا زیاد است و خواهان دارد و اخلاق، محور است که در کنار درستکاران، سوداگران هم میآیند و تدلیس میکنند و دشمنانی گرد میآیند تا به خورشید خاک بیفشانند.
پس دشمنانِ خوبی، یا ریاکاران و منافقان و سوداگراناند یا کسانی که موجودیت ناپاک خود را در خطر میبینند و چون میکروب، حیاتشان در عفونت و ناپاکی است و معلوم است که دشمن پاکیاند. آن که از هرزگی امرار معاش میکند کجا قاعده و قانون را گردن مینهد؟ و آن که آلوده است چگونه رونق بازار طهارت را طاقت میآورد؟ آن که ظالم است، عدالت را میپذیرد؟ یا آن که دزد است، پلیس و نگهبان را دوست میدارد؟ قابیل،هابیلِ برگزیده را تحمل میکند؟ و از این قبیل بسیار است ولی باید دانست که این مبارزه بدی علیه خوبی همیشه به این واضحی نیست. نفاق و ریا و تظاهر راهی است که دشمنان هرگز از آن غافل نمیشوند و آموختهاند که در مواجهه اغفالکننده، باید ریاکارانه به عشق و انسان دوستی و زیبایی روی آورند.
از سوی دیگر، برای آن که بین دوغ و دوشاب، فرقی نمیگذارد نمیتوان سخن از کیفیت گفت. آن که مردهشور است، شاه و گدا نمیشناسد و آن را که قوت غالب و عشق حاکمش علف و یونجه است، توصیف طعم کباب، بیهوده است و... و با آن که مزدور دشمن و مسخ شده شیطان است، نمیتوان سخن از وطن و ریشه و شرافت و طهارت گفت. و در آنهاکه «مُلِئَت بطونُهم مِن الحرام» حتی سخن سیدالشهداء هم اثر نمیکند. آن که با بدی آمیخت را غیر از خدا کسی نمیتواند به راه آورد. و آن را که پول و وعده سفارت خانههای اجنبی فریفت، نمیتوان سر به راه کرد. مولوی در دفترچهارمش داستان آن که به خاطر شغلش به بوی بد عادت داشته و در بازار عطاران از رایحه عطر و گلاب، بیهوش شده را حکایت میکند و میگوید آن که با بدی عجین شده، خوبی را برنمی تابد و برای به هوش آوردنش باز باید او را در معرض همان تعفن و گندی که عادت داشته قرار دهند چرا که داروی مغز پلید، سرگین سگ است.
اینها که مرور شد بخش بزرگ مشکلات جامعهای دینی است که به متاع ارزشمندش، هم دشمنان و هم منافقان طمع کرده و از سوی دیگر، عدهای نمیتوانند توضیح و تفاوتها را بفهمند.
در سالروز ولادت ولی نعمت ما ایرانیان که حضرت رضاست گاهی باید او را توصیف نمود و عشق بر محبت مردم افزود و گاهی باید از او دفع شر اشرار و کینه کینه توزان کرد تا کسی گمان نکند میشود به روی خورشید چنگ کشید. درباره قرآن و پیامبر اعظم و سایر ائمه و مقدسین هم همین است و کمترین وظیفه جان نثاران عاشقِ پاکی، همین دفاع روشنگرانه است. شیوه تبیین ما در مقابل شیوه توهین آنهاست و خودباوری ما در دفاع اینگونهای از ارزشها به خاطر اطمینان ما به راه حقی است که میپیماییم. شاید به نظر، شایسته میبود که دفاع از ساحت حضرت رضا و پیامبر در همان زمان جسارت صورت میگرفت ولی باید دانست که در جنگ رسانهای که دشمن تله میگذارد، بهترین راه خویشتن داری و پاسخ به موقع است.
باید شیرینی سرود فاخر و دشمن کوب «سلام فرمانده» با اجراهای متعدد و حماسه سازش در شهرهای مختلف، در ذائقهها میماند و بماند. باید مراسم 14 خرداد و 15 خرداد نیز به نحو احسن انجام میشد و امت با رهبر راحلشان بیشتر آشنا میشدند و برای رهبر حاضرشان، ذوق و شوق میکردند و بکنند و از آن سو باید دشمن طرح تله گذاریاش برای تأثیرگذاری بر مناسبات ملی و مذهبی ایرانِ پاک، عقیم بماند تا سرفرصت پاسخ جسارتهایش داده شود. اگر به آتشانداختن ابراهیم میتوانست نمرود را از مرگ با پشه برهاند، آتش زدن قرآن هم میتواند غرب در منجلاب را نجات دهد. توهین به پیامبر اگر افاقه میکرد و جبهه کفر را تقویت، ابوسفیان مجبور به اسلام آوردن نمیشد و ابولهب و زنش هیزم کش جهنم نمیشدند و جسارت به ائمه اگر جواب میداد، یزید بن معاویه را خوراک سگ نمیکرد.
همه اینها که گفته شد واقعیت تاریخی است و تفاوت ما با دشمنان در این است که ما مبنای منطقی و انسانی داریم و مبنای آنها رسیدن به جنگلی منظم است که زوردارِ ظالمِ پیروز، حاکم است و سایرین محکوم. جنگها و کشمکشهای بیوقفه جهان غرب از جنگهای صلیبی به بعد گویای همین نکته نیست؟ اخلاق، به هماناندازه حداقلی که معتقدند، ابزار فریب مردم است برای حکمرانی. مبنای این را نیز میتوان در کتاب «شهریار» ماکیاولی و مقدمه کتاب «موج سوم دموکراسی»هانتینگتون و پروتکلهای صهیون مشاهده کرد. غرب اگر متاعی غیر از سکس و خشونت داشت، حال و روزش به امروز نمیرسید و عقلای آنجا اگر جرأت داشتند، «عنکبوت مقدس» و96 ساله کاخ باکینگهام را خلع میکردند تا به غیر از 7 کشور مستعمره، بقیه جهان هم از تار بریتانیا رها شوند. آن علمی که به تولید پروتئین خوراکی از فضولات انسانی ختم شود یا به بمب اتمی که نسل و حرث را با هم میسوزاند یا به آنچه که هنوز نتوانسته کرونا را مداوا کند هم ارزانی خودشان.
بازار برده فروشان خود را به نام جشنوارههای هنر و فیلم و تئاتر نامگذاری کردهاند تا بردگان زیباتر و کاریتری به دست آورند وگرنه کالاهای هنری خود که بر مبنای توسعه و تقویت استکبار و غارت تولید کردهاند را هرگز متوقف در جشنوارهها نمیکنند. این «جشن پارهها» جایی است که بیهنرانِ خودکم بین، باید هرآنچه میتوانند بگویند و انجام دهند و بپوشند تا دیده شوند. دیده شدن به هرقیمت. افراد شکست خورده و ورشکسته باید به فرهنگ و کشور و باورها و اعتقادات مردم خود توهین کنند و لباس سنت خود را درآورند و آنچه نامفهوم و بیهویت است بپوشند و از آنها تقلید بیحیایی کنند و حرفهای گنده سیاسی که معنیاش را نمیفهمند بزنند و... تا دیده شوند و اقامت بگیرند. حاشا به شهرتی که با این خودفروشی به دست آید و افسوس به سرمایههایی که حراج میکنند وگرنه به ساحت فرهنگ ایران اسلامی که خدشه نمیافتد. انشاءالله.