چگونگی حضور قلب (3) (پرسش و پاسخ)
پرسش:
حضور قلب چیست و چگونه میتوان به این مقام عرفانی دست یافت؟
پاسخ:
در دو بخش قبلی به مباحثی همچون: اقسام حضور قلب، حضور قلب اجمالی و تفصیلی، حضور قلب در معبود، جایگاه و اهمیت نماز با حضور قلب، مراتب حضور قلب در معبود، مرتبه اول: حضور قلب علمی و مرتبه دوم: حضور قلب ایمانی پرداختیم. اینک در بخش پایانی دنباله مطلب را پی میگیریم.
مرتبه دوم: حضور قلب ایمانی
... سر و کار ایمان با دل است. اگر محصول کارخانه عقل وارد قلب شود و روی آن تاثیر داشته باشد، ایمان به وجود میآید، وگرنه از ایمان خبری نیست. افرادی هستند که همه موازین و براهین عقلی این مسائل را میدانند، اما به هیچکدام از اینها ایمان و دلبستگی ندارند، چون این مطالب به قلب آنها وارد نشده است. ایمان آن حالتی است که معارف در ظرف دل ریخته شود و منشأ عمل گردد. بنابراین دانستن عقل غیر از باور دل است. ایمان بر شاخه باور مینشیند نه شاخه دانستن. لذا اهل معرفت میگویند: باید با یک سنخ از ریاضتهای علمی و عملی، اعتقاد به تجلی فعلی معبود را با قلب باور کرد. ما باید اوامر و نواهی که از طرف شارع مقدس بیان شده را انجام دهیم تا زمینه ورود این معارف به قلب و شکلگیری ایمان فراهم شود. راه حصول ایمان هم تقوای عملی است. آری تنها با رعایت ریاضات شرعی یعنی تقوا است که مدرکات عقلی وارد قلب شده و به صورت ایمان درمیآید.
مرتبه سوم: حضور قلب شهودی
مرتبه سوم حضور قلب، شهود تجلیات است که سیر و سلوک در این مسیر کمی متفاوت است. زیرا وقتی حضور قلب در تجلیات افعالی به مرتبه ایمانی برسد، دیگر کار آسان میشود، و سیر از بالا خواهد بود. یعنی تا اینجا دست تو بود، اما از اینجا به بعد مربوط به الطاف و عنایات الهی است که شامل حال تو شده و دری از شهود به روی قلبت بازمیگردد، و میتوانی تجلیات فعلی حق را شهود کنی. تا به حال علم بود و باور، حال دیگر شهود است و دیدار. در مرتبه حضور قلب شهودی، اینکه تمام مراتب وجود که جلوه او هستند و در محضر او حاضرند را در نماز خود شهود خواهی کرد. به همین خاطر است که میگویند: «الصلاهًْ معراج المومن» نماز معراج روح مومن است.(بحارالانوار، ج79، ص303)
مرتبه چهارم: حضور قلب فنایی
در مرتبه چهارم حضور قلب فنایی، رحمت حق و هدایتهای الهی رو به ازدیاد رفته و سراسر دل را فرا میگیرد. بهطوری که دل آیینهای میشود که همه تجلیات افعال حق در آن انعکاس پیدا میکند. لذا شخص عابد از خود بیخود شده و در جلوات الهی فانی میشود. امام صادق(ع) در نمازشان آنقدر قرآن تلاوت میکردند که حالت بیهوشی به ایشان دست میداد. وقتی به هوش آمدند از حضرت سوال شد: چرا در نماز حالتان خراب شد و به این وضع افتادید؟ حضرت فرمود: گویا هنگام تلاوت قرآن، این آیات را از همان کسی که نازل کرده، شفاهاً و به عیان میشنیدم و دیگر نیرو و توان بشری تاب نداشت که بتواند در مقابل این مکاشفه جلال خدا بایستد.(فلاحالسائل، ص107) این همان حضور قلب در نماز نسبت به تجلی حق است که شخص دیگر طاقتش از دست رفته و به حالت فنا میرسد. بنابراین وقتی دل مؤدب به آداب الهی شود، دیگر غیر خدا در آن راه ندارد و ظرف دل تنها حضور خدا را در خود جای میدهد. آنگاه خواهد دید که چه درهای بستهای به رویش بازخواهد شد. گوشش، گوش خدا، دیدهاش، دیده خدا، زبانش، زبان خدا و دستش، دست خدا میشود. خدا فقط همین را از بندهاش میخواهد که دلش را مؤدب به آداب الهی کند، و در نوافل حضور قلب ایمانی داشته باشد، چرا که شهود و فنا قدمهایی است که خدا بنده را میبرد و کار بنده نیست.