نگاهی به فیلم «لیکوریس پیتزا»
پیتزایی که خیلی خمیر بود
سعید مستغاثی
وقتی فیلم «روزی روزگاری در هالیوود» کویینتین تارانتینو نمایش داده شد، آنقدر آشفتگی و پراکندهگویی و بیربطی در بخشهای مختلف آن برجسته بود که این ضربالمثل ایرانی برایش خیلی کاربردی بهنظر میرسید؛ حکایت آن کسی که با دگمهای وارد یک خیاطی شد و درخواست کرد که: «آقا این دگمه، کُتش گم شده، میشود یک کُت به آن بدوزید!»
در آن فیلم، کویینتین تارانتینو بنا به سفارشی که گرفته بود، پس از نیم قرن، قضیه قتل فجیع شارون تیت (همسر رومن پولانسکی) به دست شیطانپرستان را یکجور ماستمالی کرده و دروغ جلوه میداد. و برای همین یک فقره قصه کوتاه 10 دقیقهای، در فیلم دو ساعت و 40 دقیقه، تصاویر بیربط از به اصطلاح هالیوود اواخر دهه 60 گنجاند که هر بخش از آن قابل حذف بود و هیچ ضرری هم متوجه فیلم نمیکرد!
حالا «پال تامس اندرسن» نیز در جدیدترین فیلمش یعنی «لیکوریس پیتزا»، برای یک سفارش دیگر (مانند آنچه تارانتینو دریافت کرد) گویا برخی خاطرات دوران کودکیاش از دره سن فرناندو کالیفرنیا را به همراه بعضی خاطرات دوستان دیگرش از دهه هفتاد آن منطقه، روی هم ریخته و باز هم فیلمی که میتوانست در نهایت 10 تا 15 دقیقه طول بکشد را با یک مشت تصاویر و ماجراهای بیربط، به یک اثر طویل دو ساعت و ربعی بدل ساخته است.
گویا هنوز این معیار در فصل جوایز سینمایی و بهخصوص مراسم اسکار پا برجاست که هرچه زمان فیلمها طولانیتر باشد، شانسشان برای دریافت جایزه بیشتر است!
اما پال تامس اندرسن براساس کدام سفارش این قدر پراکندهسازی و زیادهگویی انجام داده که اساساً با هیچیک از نقاط کارنامه قابل تأمل فیلمسازیاش نمیخواند، ولو در یک فیلم سفارشی دیگر به نام «مرشد» (2012) که تبلیغی برای برخی فرقههای انحرافی و عرفانهای جعلی بود.
یا آثار مهم دیگرش مثل ماگنولیا (1999)، Punch- Drunk Love (2002)، Phantom Thread (2017)
و بهخصوص فیلم «خون به پا خواهد شد» (2007) که همگی از انسجام و قوت روایت و ساختار قابل تأملی برخوردار بودند. واقعاً کدام سفارش باعث شده که اندرسن گزیده کار و سختگیر تا این حد در فرم و محتوای فیلمش شلختگی نشان دهد؟
«استیفن سیلور»، فیلمساز و نویسنده نشریات متعدد اسرائیلی در وبسایت «آژانس تلگرافیک یهود» به تاریخ 27 دسامبر 2021 در بررسی فیلم «لیکوریس پیتزا» نوشت:
«... بالاخره فیلم «لیکوریس پیتزا» لحظهای که فرهنگ عمومی شروع میکند زنان یهودی را زیبا ببیند، ثبت کرد...»
این مطلب مهم و کلیدی استیفن سیلور در همان زمان در بسیاری از دیگر رسانههای مهم یهودیان اسرائیلی از جمله وبسایت light Jewish stl، exponent Jewish و Times of Israel هم منتشر شد.
در فیلم «لیکوریس پیتزا» تنها داستانی که از ابتدا تا انتها اضافی نیست و پیشبرنده فیلم بهنظر میرسد، قصه «آلانا کین» (با بازی آلانا حیم)، دختر یهودی 25 سالهای است که دستیاری عکاسی در دبیرستان میکند ولی میخواهد از محیط بسته آن مدرسه و همچنین خانوادهاش بیرون زده و در جامعه آمریکای آن روز پذیرفته شود. آنچه هنوز در اوایل دهه 70 در آن جامعه یک نوع تابو محسوب میشد.
خانواده آلانا، از نوع یهودیان صهیونیست به شمار آمدهاند. براساس گفته خودش، پدر او یک سرباز اسرائیلی بوده که در جریان جنگهای رژیم صهیونیستی حضور فعال داشته و خودش نیز در هنگامه تحریمهای نفتی اعراب علیه اسرائیل در سال 1973، ابراز نگرانی میکند.
و خود آلانا یک دختر تیپیکال یهودی بهنظر میرسد که به قول جان پیترز (برادلی کوپر) دماغ ویژه دختران یهودی را داراست مثل «باربارا استرایسند» که از قضا در فیلم هم بارها نامش را میبرد و یا بتی میدلر و ...
آلانا اگرچه در ابتدای کار تحت تأثیر نوجوانی قرار گرفته که 10 سال از خودش کوچکتر است به نام گری ولنتاین (با بازی کوپر هافمن پسر فیلیپ سیمور هافمن فقید که از بازیگران مورد علاقه تامس اندرسن بود) ولی به تدریج او را بهدنبال خود میکشاند. گری بلندپرواز است و بهدنبال تجارت؛ از فروش تشکهای آبی تا بازیهای «پین بال» اما آلانا بهدنبال آرمان و دوستی و عشق بهنظر میرسد ولو برای ستاد انتخاباتی یک کاندیدای شهرداری که قول مبارزه با فساد مدیران قبلی داده بهطور رایگان کار کند.
او تلاش میکند در یک جامعهای که هنوز رگههای ضدیهودی داشته و تا چند سال پیش، این ضدیت علنی بوده، خود را تحمیل کند، درست مانند اشراف یهودی که از اروپای شرقی به آمریکا مهاجرت کرده و به تدریج در جامعه آمریکایی ابتدای قرن بیستم، چنان نفوذ نمودند که اساس اقتصاد و میلیتاریسم و فرهنگ و هنر آنها را در کنترل خود درآوردند.
در واقع آلانا هم چنین سیری را در فیلم «لیکوریس پیتزا» انجام میدهد و از دختری منزوی و سر به زیر به فردی کنشگر و هدایتکننده تبدیل میشود.
صحنهای که او همراه گری و دار و دستهاش برای نصب تشک آبی «برنی چاقه» به خانه لاکچری جان پیترز رفتهاند و بعد از خرابکاری در آنجا با حرکات سادیستیک جان مواجه میشوند، این آلاناست که با رانندگی فوقالعاده و ماهرانه و شجاعت و اراده تماشایی (در تنها صحنه هیجانانگیز فیلم)، گری و دوستانش را از چنگ جان نجات میدهد.
و سرانجام علیرغم همه تابوها و اختلاف سن و همچنین حضور دوستان دختر هم سن و سال «گری» که پیرامونش جمع شدهاند، بالاخره این تلاشها و برخوردهای آلاناست که او را به طرف خود میکشد.
این در حالی است که از ابتدای داستان، ایدهها و طرحها و برنامهها از گری بوده و هر زمان با شکست مواجه شده اما برنامه زندگی او را در واقع آلانا میریزد و از میان همه آن طرح و ایدهها، بالاخره به یک دختر یهودی بازمیگردد که 10 سال از او بزرگتر است.
در واقع اگر دهه 70 جامعه آمریکایی را دهه پیریزی نوین آن جامعه تلقی کنیم (همچنان که هالیوود نیز در همین سالها پوست انداخت)، میتوان نمونه کوچک واقعیت آن جامعه را در وجود همین شخصیتهای فیلم «لیکوریس پیتزا» یافت؛ از خود گری که نشانه همان روحیه آمریکایی رویایی و بلندپرواز سنتی است (با همان تیپ و مدل مو و لباس) که مدام ایده میدهد و آزمون و خطا میکند و البته اغلب این ایدهها با خطا مواجه میشود تا آلانا که در واقع به گری و ایدهها و زندگیش سر و سامان میبخشد. به نوعی نشانه همان واقعیت تاریخی که یهودیان مهاجر به آمریکا، به تدریج رویاپردازی و ایدهآلیسم آمریکاییان را در تیول خویش گرفته و به نظم و نسق خود درآوردند.
بقیه افراد هم مثل جک هولدن (شان پن) که بدلی از ویلیام هولدن معروف است و جان پیترز و... در واقع نشانههای بازی و سرخوشیهای هالیوودی هستند که جز لحظاتی سرگرمی و بطالت و البته سرمایه و ثروت، عایدی دیگری برای جامعه فوق ندارند. کاراکترهایی که بهراحتی میتوان حضورشان و داستانکشان را از فیلم خط زد ولی به اثر هیچ لطمهای هم نخورد و یا دهها شخصیت و داستانک دیگر شبیه آنها مثل زنجیرهای بیپایان، به فیلم الصاق نمود و فیلم را مانند کرمتریشین ساعتها تداوم داد!!
اما بهنظر میآید که حضور خارقالعاده فیلم بیدر و پیکری مثل «لیکوریس پیتزا» در میان برگزیدگان فصل جوایز سینمایی 2022 و بهخصوص نودوچهارمین مراسم اسکار، بهدلیل همان موضوع دختر یهودی کنشگر و فعالیت و طرح نویی است که او در جامعه آن روز دره سن فرناندوی کالیفرنیا درمیاندازد و رویاهای آمریکایی «گری» را با سر و شکل و شیوهای جدید تداوم میبخشد. همان تم امسال فصل جوایز که در میان تمامی برگزیدگان این فصل به چشم میخورد.
بر همین اساس فیلم «لیکوریس پیتزا» علیرغم نقاط ضعف فراوان حتی نسبت به آثار قبلی پال تامس اندرسن در میان فیلمهای برگزیده فصل جوایز سینمایی قرار گرفته و علاوهبر حضور در میان نامزدهای مراسم اسکار برای 3 جایزه از جمله بهترین فیلم و فیلمنامه اریژینال، کاندیدای دریافت اسکار میگردد.