kayhan.ir

کد خبر: ۲۴۱۹۸۴
تاریخ انتشار : ۳۱ ارديبهشت ۱۴۰۱ - ۲۱:۱۳
نگاهی به مهم‌ترین کتاب‌ها درباره خرمشهر

از کابوس اشغال تا حماسه فتح

 
 
 
حسین حبیب
حماسه فتح خرمشهر به عنوان یکی از فصل‌های طلایی کتاب تاریخ معاصر ایران، خیلی زود وارد ادبیات شد؛ هم شاعران ما و هم نویسندگان، از همان نخستین روزهای آزادی خرمشهر، به سرودن اشعار و نگارش داستان درباره این واقعه بزرگ پرداختند. در دهه 60 رمان‌ها و داستان‌های متعددی با محوریت اشغال و آزاد‌سازی خرمشهر نوشته شدند. با این حال، در دهه‌های بعدی نیز نویسندگان، از جنبه‌های تازه‌تری 
به این بخش از تاریخ دفاع مقدس پرداختند. در این گزارش، تعدادی از تازه ترین کتاب‌ها با موضوع خرمشهر، معرفی می‌شود:
فتح خرمشهر از نگاه فرمانده سابق سپاه
کتاب «کالک‌های خاکی» نوشته گلعلی بابایی و حسین بهزاد از خاطرات سردار محمدعلی جعفری است. این اثر از دوران کودکی جعفری در تابستان سال ۳۵ آغاز می‌شود و تا فتح خرمشهر ادامه می‌یابد. «کالک‌های خاکی» روایتی است نزدیک و عینی از فتح خرمشهر به روایت فرمانده سابق سپاه پاسداران انقلاب.
در بخشی از کتاب می‌خوانیم: «بعد از پیروزی در عملیات طریق‌القدس و سرکوب تک دشمن در تنگۀ چزابه، تصورم این بود که مأموریت من در سِمَت مسئول عملیات در سپاه سوسنگرد تمام شده و ما دیگر مأموریتی در آنجا نداریم. البته این طرز تفکر شاید برمی‌گشت به کم‌تجربگی و احساساتی بودن من. چون من، بعد از طریق‌القدس و تک دشمن، به‌شدت دل‌نگرانِ شهید دادن نیرو‌های خودمان بودم. آن‌قدر نگران بودم که یک بار رفتم پیش برادر محسن و از ایشان خواستم اجازه بدهد از جبهه بروم و مدتی در حوزۀ علمیه درس بخوانم تا کمی بُعد معنوی من قوی‌تر بشود. آقا محسن گفت: «کجا بروی؟ حالاحالاها کار داریم.» گفتم: «ولی کار جبهۀ ما که تمام شده. فکر نمی‌کنم دیگر در اینجا کاری داشته باشیم. یک خط پدافندی هست که خود بچه‌های سوسنگرد از پس ادارۀ آن برمی‌آیند.» آقا محسن این بار با تعجب گفت: «این حرف‌ها چیست که داری می‌زنی؟ فعلاً برو سوسنگرد. چند روز دیگر بیا قرارگاه گلف که با تو کار مهمی دارم.» پرسیدم: «بیایم قرارگاه گلف که چه بشود؟» گفت: «لازم است با هم برویم سمت جبهۀ دزفول. می‌خواهم برای عملیات بعدی آماده بشوی. چون قرار است برای این عملیات فرماندهی یک قرارگاه را به تو بسپارم.» گفتم: «ولی من فقط توی همین یک عملیات فرمانده تیپ بودم. حالا چطوری بروم فرماندهی یک قرارگاه را بپذیرم؟ نخیر، من قبول نمی‌کنم. چون نه تجربه‌اش را دارم و نه روحیه‌اش را. اصلاً می‌دانی آقا محسن... حقیقتش را بخواهی، من بین خودم و خدای خودم نگران این شهادت‌ها و خون‌هایی هستم که دارد ریخته می‌شود. نمی‌توانم مسئولیت این خون‌ها را بر عهده بگیرم. برای همین مسئولیت قرارگاه را نمی‌پذیرم».
جزئیاتی از اشغال و فتح خرمشهر
کتاب دا خاطرات سیده زهرا حسینی از روزهای اول جنگ و حمله ارتش بعثی عراق به خرمشهر است. در این کتاب او مقاومت مردم را بیان می‌کند. سیده زهرا حسینی خاطرات و مقاومت‌های خود را از روز‌های جنگ با تمام جزئیات تعریف می‌کند و این جزئی‌نگری‌ها باعث شده خیلی‌ها این کتاب را رمان بنامند. کتابی که در سال ۱۳۸۷ چاپ شد و در کمتر از ۸ ماه به چاپ ۵۵ رسید. این کتاب یکی از کامل‌ترین کتاب‌های دفاع مقدس است.
سیده زهرا حسینی در آن زمان تنها نوجوانی ۱۷ساله بود و ما تمام اتفاقات جنگ را از دید یک دختر نوجوان می‌خوانیم، راوی حدود ۲۰ سال تمامی خاطرات را بیان نکرده و آنها را مانند راز درون خود نگه داشته است، او چیز‌هایی را درباره‌ جنگ گفته که تابه‌حال کسی حرفی از آن نزده است.
فرار به جابلقا
رمان «فرار به جابلقا» نوشته اکبر صحرایی با الهام از هفت خوان رستم در شاهنامه فردوسی و شهر افسانه‌ای جابلقا، روایتی متفاوت از جنگ تحمیلی و فتح خرمشهر را برای نسل نوجوان ارائه می‌دهد.
صحرایی درباره کتاب «فرار به جابلقا» گفته است: در داستان «فرار به جابلقا» نوجوانی تحت تأثیر شعار‌های آن دوره می‌خواهد به جنگ برود. اما در عین حال در قهوه‌خانه‌ای که دایی‌اش نقال است، شاهنامه‌خوانی و به ویژه هفت خوان رستم را شنیده است. این نوجوان برای رفتن به جنگ با مانع خانواده رو‌به‌رو می‌شود و در نهایت با ترفند‌هایی به جبهه می‌رود و این اتفاق زمانی شکل می‌گیرد که حوادثی برای این نوجوان در دل خرمشهر رخ می‌دهد. وقتی وارد جنگ می‌شود می‌بیند که جنگ به دور از شعار بوده و از این شعار‌ها به درک و شعور می‌رسد و اوج داستان و پایان آن منجر به فتح خرمشهر می‌شود و این نوجوان در بزرگسالی به بینش خاصی از دفاع مقدس و دفاع از کشور می‌رسد.
روزهای خرمشهر برای کودکان
کتاب «روزهای خرمشهر» نوشته‌ مرتضی سرهنگی، در قالب یک داستان اوضاع و شرایط خرمشهر در روزهای جنگ ایران و عراق را به تصویر می‌کشد.این کتاب برای کودکان دبستانی تناسب دارد و نکاتی از روزهای جنگ و اتفاقات مربوط به خرمشهر در آن دوران را به آنان می‌آموزد.
در بخشی از کتاب روزهای خرمشهر می‌خوانیم:
سربازان و افسران عراقی به داخل شهر آمدند. آنها خانه‌ها، مدرسه‌ها، کارخانه‌ها، مسجدها و بیمارستان‌های خرمشهر را ویران کردند. آنها اموال مردم را غارت کردند.عراقی‌ها برای به دست آوردن اموال بیشتر حتی همدیگر را می‌کشتند. عراقی‌ها، در همان روزهای اول اشغال خرمشهر، روی دیوارهای خرمشهر نوشتند: «ما آمده‌ایم که بمانیم.»عراقی‌ها می‌خواستند خرمشهر را از ایران جدا کنند. رزمندگان ایرانی لحظه‌ای عراقی‌ها را آرام نگذاشتند. آنها در هر فرصتی به داخل شهر نفوذ می‌کردند و عده‌ای از عراقی‌ها را به هلاکت می‌رساندند.
آزادی خرمشهر به روایت صیاد شیرازی
«آزادی خرمشهر» حاصل مصاحبه سعید فخرزاده با سردار شهید، علی صیاد شیرازی با تدوین احمد دهقان است. این کتاب دربردارنده خاطرات سپهبد شهید علی صیاد شیرازی پیرامون روزهای در آستانه آزاد‌سازی خرمشهر است. 
در بخشی از کتاب می‌خوانیم: بعد از عملیات فتح‏المبین، روحیه عالی بر رزمندگان اسلام حاکم بود. قوت و اطمینان برای ادامه نبرد داشتیم و پیروزی را حتمی می‏دانستیم. می‏توانم بگویم یکی از دلایلی که موجب شد بعد از عملیات فتح‏المبین، دست به یک اقدام جسورانه بزنیم و منطقه‏ای را طراحی بکنیم که حدود ۶ هزار کیلومتر مربع وسعت داشت، دلیلش این بود که از هر نظر احساس قوت و قدرت می‏کردیم. البته تحلیل‏گران تاریخ جنگ و کسانی که می‏خواهند تحلیل دقیق داشته باشند، جالب است بدانند که چه دلایلی باعث شد یک‌دفعه توان رزمی ما افزایش پیدا کرد، در حالی که به امکانات رزمی ما افزوده نمی‏شد. حتی نیروی انسانی هم که افزوده می‏شد، رقمی نبود که ما روی آن بخواهیم حساب کنیم و بگوییم توان رزمی‏مان بالا رفت.
اطلس حماسه خرمشهر
تدوین اطلس‌های مبسوط شهری برای شهرهای مهم و مقاوم دوران دفاع مقدس که با روحیه‌ای حماسی در برابر تجاوز دشمن بعثی مقاومت می‌کردند و برگ زرینی در کارنامه درخشان مردمان این شهرها به یادگار گذاشتند، در دستور کار بخش جغرافیای نظامی مرکز قرار گرفت. 
اولین جلد از این مجموعه اطلس‌ها با عنوان اطلس حماسه خرمشهر به همت آقای محسن رشید در مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس به نگارش درآمد. در این اثر ارزشمند وقایع بیش از یک ماه مقاومت جانانه مردم خرمشهر و رزمندگان اسلام در برابر ارتش متجاوز عراق، سقوط شهر و مراحل گام به گام برای بازپس گرفتن این نگین درخشان در قالب اطلس روزنگار به تصویر کشیده شده است.
روزشمار جلد نوزدهم: آزاد‌سازی خرمشهر
جلد نوزدهم کتاب روزشمار با عنوان «آزاد‌سازی خرمشهر؛ پایان رویای تجزیه ایران» وقایع نظامی و سیاسی ۶۲ روز از دوران جنگ عراق و ایران در دوره زمانی 1361/2/1 تا 1361/3/31 را دربر می‌گیرد و در 
هزار و۱۶۴ صفحه به قلم ابوالقاسم حبیبی منتشر شده است.
در این کتاب محقق با بهره‌گیری از منابع غنی مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس علاوه‌بر تشریح رخدادهای مربوط به طراحی و اجرای عملیات بزرگ بیت‌المقدس(آزاد‌سازی خرمشهر) موضوعات دیگری نظیر مباحث و مسائل مربوط به ادامه جنگ پس از فتح خرمشهر، حملات عراق به اهداف غیرنظامی در داخل ایران، تلاش‌های نهادهای منطقه‌ای و بین‌المللی برای برقراری آتش بس، اقدامات گروه‌های مسلح ضدانقلاب و مقابله نیروهای خودی با آن، حمله رژیم صهیونیستی به جنوب لبنان و اعزام گروهی از نیروهای ایران به سوریه، افشای طرح توطئه کودتای قطب زاده و... را گزارش کرده است.
خرمشهر به روایت بچه‌های کارون
«بچه‌های کارون» قصه گروه‌های رزمنده نوجوانی است که بسیار زود با جنگ آشنا شدند و در نهایت نیز به پیروزی‌های بزرگی چون آزاد‌سازی خرمشهر دست یافتند. راوی از آنجا آغازگر داستان می‌شود که نوجوانی با وساطت مادرش به میدان نبرد می‌آید. گویی تا پیش از آن در آشپزخانه بوده و فرماندهش او را در صورت تخطی به آشپزخانه برخواهند گرداند اما نوجوان قصه تلاش خود را می‌کند تا در پست‌ها و امور محوله دقیق باشد. هرچند گاهی شیطنت‌های نوجوانانه که خاصه این گروه سنی است، سر و گوشش را مشغول به سویی می‌کند. این اثر از مقطع اشغال خرمشهر شروع و در مقطع آزاد‌سازی آن به پایان می‌رسد. در بخشی از کتاب می‌خوانیم: « از همان اولِ صبح، فرمانده من را گذاشته بود لب کانال و گفته بود که وقتی آذرخش آمد، یک‌ راست ببرمش پیشِ او و درباره‌ این موضوع هم با احدی حرف نزنم. توی کانال، کنارِ اولین سنگرِ اضطراری منتظر بودم. کانال، به‌اندازه قد من گود بود و عرضش طوری بود که دو نفر زورکی می‌توانستند از کنارِ هم رد شوند. هوای گندی بود. باران ریز ریز می‌بارید. زمین مثل سریش چسبناک شده بود و نمی‌شد قدم از قدم برداشت. توی آن هوا که شرجی بود و دم‌کرده، کلاه آهنی بیشتر از همیشه رو سرم سنگینی می‌کرد. وقتی دیدم از آذرخش خبری نیست، رفتم تو سنگرِ اضطراریِ کناره‌ کانال، یک گوشه قمبرک زدم و نشستم. چند بار صدای شالاپ‌ وشلوپ آمد که معلوم بود طرف با زور دارد قدم برمی‌دارد. هر بار به امید آمدنِ آذرخش که اصلاً نمی‌شناختمش و تا آن روز ندیده بودمش، سرک کشیدم... تا رسید، آمد تو. تکیه داد به دیواره سنگر و نشست. خیسِ آب بود و باران از دو ورِ صورت گوشتالودش شُره کرده بود تا توی یقه پیراهنش: ـ چه‌طوری پسر؟ چرا مثل راهزن‌ها، این‌جا قایم شده‌ای؟! سنش از بقیه بیشتر بود. توی جبهه ما، تنها کسی که حق داشت کلاه آهنی سر نگذارد، جنابِ ایشان بود. واقعیتش را بگویم، فرمانده خیلی زور زد تا کاری کند یدی هم عین ماها ـ موقع این طرف و آن طرف رفتن ـ کلاه لگنی سر بگذارد ولی زورش نرسید. بهانه‌اش چه بود؟ می‌گفت وقتی کلاه‌ آهنی سر می‌گذارم، موهام می‌ریزد! وقتی فرمانده پیله کرد و گفت که الا و بلا باید مثل بقیه کلاه سرت بگذاری، چشم دوخت تو چشم‌های او ـ این صحنه را خودم شاهدش بودم و در حالی که با عصبانیت تند تند می‌‌زد رو شکم گنده‌اش، گفت: «کله من احتیاج به محافظت ندارد، اگر خیلی دلواپس هستی، دستور بده یک کلاه آهنیِ گنده برای این بسازند، چون تنها چیزی از من که در تیررسِ دشمن است، شکمم است ولاغیر!».
روایت تکاوران از خرمشهر
«اولین روزهای مقاومت» روایت تکاوران ارتش جمهوری اسلامی ایران از روز‌های آغاز جنگ تحمیلی و یورش نیروهای عراقی به سوی خرمشهر‌، به قلم مرتضی قاضی و سیدحسین یحیوی است. این کتاب به روایت تکاوران از ۳۴ روز مقاومت در روز‌های ابتدایی جنگ تحمیلی در خرمشهر از نگاه دو تکاور ارتش به نام‌های عبد‌الله صالحی و محمد‌رضا ابراهیم‌دخت می‌پردازد.
روایت محمد‌رضا ابراهیم‌دخت در این کتاب این‌گونه آغاز می‌شود: «مدت‌ها بود مرخصی نرفته بودم و همه مرخصی‌هایم جمع شده بود. مرداد‌ماه که شد، یک ماه تمام مرخصی گرفتم. دست زن و بچه‌هایم را گرفتم و رفتیم مشهد، با پیکان جوانان خودم. بعد از زیارت، در راه برگشت، رفتیم قم و بعد اصفهان...
«اولین‌ روز‌های مقاومت» با تصاویری از«عبد‌الله صالحی» و «محمد‌رضا ابراهیم‌دخت» در خرمشهر پایان می‌یابد.
خاطرات سرهنگ عراقی
کتاب «مأموریت در خرمشهر» خاطرات سرهنگ فلاح اللامی از فرماندهان ارتش عراق است که وی در خاطرات خود به افشا و جنایات اسرار ارتش بعث عراق پرداخته است. در این کتاب، فلاح اللامی، آمادگی ارتش عراق قبل از جنگ عراق و همچنین اشغال خرمشهر و جنایت تجاوزات و غارت وحشیانه بعثی‌ها در این مناطق را تشریح کرده است. وی همچنین به پیروزی نیروهای ایرانی در عملیات آزاد‌سازی خرمشهر اشاره کرده، اسنادی نیز از ارتش عراق در کتاب ضمیمه شده است. صاحب خاطره قبل از جنگ رئیس‌کمیته واردات اسلحه در عراق بوده است.
جنایات صدام در کویت، جنگ اول خلیج‌فارس و قیام شیعیان در زمان صدام نیز از جمله فصول کتاب «مأموریت در خرمشهر» هستند.
خرمشهر در ایران شهر
رمان «ایران شهر» اثر محمدحسن با محوریت اشغال خرمشهر نوشته شده است. این رمان با روایتی حماسی، روزهای آغازین جنگ تا پایان سقوط خرمشهر را مطرح می‌کند. شهسواری با مطالعات فراوان و استفاده از زبانی داستانی به بیان اتفاقات آن برهه از تاریخ ایران پرداخته است.
 در قسمتی از کتاب می‌خوانیم: زن‌ها چه‌طور در مورد چیزهایی که به دلشان مربوط می‌شود، این قدر بالغانه عمل می‌کنند. جمشید گاه گمان می‌کرد نکند اسلام به درستی به زن‌ها اجازۀ قضاوت نمی‌دهد، یا مثلا اجازۀ فرمانده شدن، خلیفه شدن، شاه شدن. چون اگر زنی از عمق جان چیزی را بخواهد، هیچ قانونی، هیچ قاعده‌ای نمی‌تواند او را محدود کند. برای همین است که زن‌ها عشاق واقعی‌اند که می‌توانند بزنند زیر همه‌چیز تا به عشق‌شان برسند.
خاطرات یک بانو از خرمشهر
کتاب «پوتین‌های مریم» یکی از اولین کتاب‌های خاطره درباره خرمشهر است به روایت یک بانو، مریم امجدی، نقل شده است. راوی این کتاب که دوران نوجوانی و جوانی‌اش مصادف با روزهای جنگ بوده، پس از انقلاب اسلامی ضمن تحصیل در دبیرستان به‌ عضویت حزب جمهوری اسلامی، جهاد سازندگی و بسیج ‌مستضعفین خرمشهر درآمده و دوره‌های امدادگری و فنون نظامی را آموزش می‌بیند.
با شروع تهاجم عراق به خرمشهر، او در مشاغل مختلف چون امدادرسانی در بیمارستان دکتر مصدق، نگهداری از انبار مهمات مسجد جامع خرمشهر خدمت می‌کند و در این مدت گاهی نیز به خط مقدم جبهه می‌رود.