kayhan.ir

کد خبر: ۲۴۱۷۸۰
تاریخ انتشار : ۲۸ ارديبهشت ۱۴۰۱ - ۱۷:۱۳

شگفتی‌های‌آسمان و تکبر انســان

 
 
علی قنبریان
از شگفتی‌های جهان آفرینش، ستارگان آسمان است. برخی از ستاره‌ها از خورشید چندین‌برابر بزرگتر هستند. نظم موجود در بین کرات و اجرام آسمانی، سبب شده تا زمین زیستگاه مناسبی برای جانداران باشد. قرآن کریم به نظمِ در آسمان‌ها و زمین و همچنین آمد وشد منظم شب و روز اشاره کرده و انسان‌ها را به تفکر در آنها فراخوانده است: «مسلماً در آفرينش آسمان‌ها و زمين و در پى يكديگر آمدن شب و روز براى خردمندان نشانه‏هايى [قانع‌كننده] است.» (آل‌عمران: 190)
با تأمل در گستردگی و نظم موجود در اجرام آسمانی به 2 نتیجۀ واضح می‌رسیم: وجود خدا و دفع تکبر.
در ادامه به شگفتی کرات و ستارگان و اثبات وجود خدا و دفع تکبر در سه بخش می‌پردازیم:
الف) شگفتی کرات و ستارگان؛
ب) نجوم و اثبات وجود خدا؛
پ) نجوم و دفع تکبر.
1. شگفتی کرات و ستارگان
در آسمان، کرات و ستارگان بی‌شماری وجود دارد. توجه و تفکر دربارۀ اجرام آسمانی، سبب شگفتی و تعجب می‌شود. كانت، فيلسوف معروف آلمانى كه از بزرگ‌ترين فيلسوفان جهان شناخته شده است، جمله‏اى دارد كه همان جمله را بر سنگ لوح قبرش حكّاكى كرده‌اند و آن اين است: «دو چيز است كه اعجاب انسان را بيش از هرچيز ديگر برمى‏انگيزد: يكى آسمان‌پرستاره‏اى كه در بالاى سر ما قرار گرفته است و ديگر وجدانى كه در دل ما قرار دارد» كه هر دو اينها مورد توجه قرآن است. اما آسمان بالاى سر ما كه مكرر قرآن ما را به آن توجه مى‏دهد.(مرتضی مطهری، مجموعه آثار شهید مطهری، ج22، ص507)
امام خمینی دربارۀ عظمت آسمان‌ها می‌گوید:
تعداد منظومه‏هاى موجود در آسمان كه تاكنون كشف شده به چهارده ميليون منظومه مى‏رسد كه هريک از آنها با افلاک و سياره‏ها و اقمار تابعه‏شان به‌اندازۀ منظومۀ شمسى يا به مراتب بزرگ‌تر از آن هستند و حتى منظومۀ شمسى ما به گرد يكى از آنها مى‏چرخد. اين در حالى است كه فاصلۀ خورشيد تا كرۀ نپتون كه دورترين سيارۀ منظومۀ شمسى است بر پايۀ تحقيقات جديد، 27465 ميليون ميل است. علاوه‌بر آن، شايد بر طبق نظريات جديد منظومه‏هاى كشف‌نشده، خيلى بيشتر از كشف‌شده‏ها باشد.
سيد بزرگوار، هبهًْ‌الدين شهرستانى‏- كه زندگانى و توفيقش دراز باد- در كتاب الهيهًْ و الاسلام در مسئلۀ چهاردهم در تعداد عالم‏ها و منظومه‏ها مى‏گويد:
دانشمندان معاصر علم هيئت ثابت كرده‏اند كه سيارات و اقمار و منظومۀ شمسى ما همه از خورشيد نور مى‏گيرند و وسعت منظومۀ شمسى ما كه به مدار نپتون محدود مى‏شود، يكهزار و پانصد ميليون فرسخ است. يعنى اگر از نپتون نگاه كنى، خورشيد بزرگ را مانند يک ستارۀ كوچک [به‌اندازۀ يك گردو] مى‏بينى. نتيجۀ اين فاصله، نبودن نور خورشيد در مدارى دورتر از مدار نپتون است. بنابراين، محال است كه ستارگان ثابت نورشان را از خورشيد ما بگيرند؛ زيرا خيلى بيش‌از نپتون از خورشيد فاصله دارند. مگر نمى‏دانى كه فاصلۀ برخى از ستارگان دنباله‏دار، چهارده‌برابر فاصلۀ نپتون از خورشيد است؟ با اين وجود، آنها تحت جاذبۀ خورشيد ما هستند و در جاذبۀ ستارۀ ديگرى نيستند؛ زيرا فاصلۀ آنها از ستارگان ديگر از فاصله‏شان با منظومۀ ما بيشتر است. در تأیيد اين مطلب همين بس كه تلسكوپ‏هايى كه زحل را با همۀ دورى‏اش براى ما هزاربار بزرگ‌تر مى‏كنند، نمى‏توانند ستارگان‏ را از آنچه به چشم مى‏خورند بزرگ‏تر كنند و فقط آنها را كمى واضح‏تر نشان مى‏دهند و در نهايت، آنهايى را كه ديده نمى‏شوند مى‏نمايانند. فانديک در كتاب ارواءالظماء مى‏گويد: نزديک‏ترين ستاره به منظومۀ شمسى نهصدهزار بار دورتر از ما نسبت به خورشيد است. در مجلۀ الهلال مصر (ص 478، سال 1909) آمده است: نزديک‌ترين ستاره به زمين ما دلفاست كه پس از محاسبات دقيقى كه انجام شده اختلاف زاويۀ ديد سالانه‏اش به‌اندازۀ يک ثانيه است و از اينجا معلوم شده كه دورى آن از منظومۀ ما بيست ميليون ميليون ميل است. با اينکه نور در هر ثانيه 190000 هزار ميل راه را طى مى‏كند، نور آن در مدت سه سال به ما مى‏رسد. پس چه مى‏گويى در مورد ستاره‏اى كه نور آن در مدت صد سال يا هزار سال يا بيشتر به ما مى‏رسد؟ در كتاب ارواء الظماء آمده است: ستاره‏اى كه در مرتبۀ شانزدهم است فاصله‏اش از ما كمتر از 363 برابر فاصلۀ ستارۀ شعرى از ما نيست و نور آن در مدت پنج‌هزار سال به ما مى‏رسد. من مى‏گويم: پس، نظر تو در مورد ستاره‏اى كه در مرتبۀ بيست و هشتم باشد، چيست؟ غرض از بازگويى این مطالب، براى جلب توجه دعاكننده به عظمت سرزمين خداوند و كلمات [مخلوقات‏] بود:«بگو اگر دريا براى نوشتن كلمات پروردگارم مركب شود خشک خواهد شد، پيش از آنکه كلمات[مخلوقات‏] پروردگارم پايان پذيرد، هرچند درياى ديگرى نيز بدان ضميمه شود». (کهف: 109)؛
وقتى چنين مناسباتى در پست‏ترين و ننگ‏ترين عالم‏ برقرار است، وضعيت عالم‏هاى گسترده و باعظمتى كه عالم اجساد و آنچه در آن است در برابر آنها بسان قطره‏اى در مقابل اقيانوس است و براستى نسبتى ميان آنها نمى‏توان يافت و عالم اجسام در كنارشان اصلاً قابل ذكر نيست، چگونه است؟ (امام خمينى، شرح دعای لسحر «ترجمه فارسى»، ص36ـ39)
2. نجوم و اثبات وجود خدا
ستارگان، سیاره‌ها، و به‌طور کلی هر آنچه که در آسمان است، بی‌حساب و کتاب و رها نیست بلکه دارای نظم بوده و حرکات و فعل و انفعالات سنجیده‌ای دارند؛ مانند گردش زمین به دور خودش (که علت به‌وجود آمدن شب و روز است) و گردش زمین به دور خورشید (که علت به‌وجود آمدن سال و چهار فصل می‌باشد). به‌طور کلی علم، محصول نظم است. در بی‌نظمی هیچ علمی به‌دست نمی‌آید. علم پزشکی محصول نظم در بدن انسان است و علم نجوم و هیئت، محصول نظم و انتظام در کرات و اجرام آسمانی است. اگر بین اجرام آسمانی نظم و انتظام نبود، اغتشاش، تصادف و برخورد به‌وجود آمده و نتیجه مطلوبی حاصل نمی‌شد. اگر فاصله کنونی بین زمین و خورشید حفظ نمی‌شد و زمین به خورشید نزدیک‌تر می‌شد، همه‌چیز از شدت گرما می‌سوخت و اگر زمین از خورشید دور می‌شد، انرژی خورشید و گرمای آن خاصیت کنونی را نداشت. بنابراین با دیدن نظم موجود در هستی، پی به وجود ناظم و خالق عالم قدرتمند باتدبیری می‌بریم که توانسته، چنین نظم و اِتقانی را در هستی (بین کرات آسمانی) به‌وجود آورد. دانشمندان الهیات از این استدلال در اثبات وجود خدا، با عنوان «برهان نظم» نام می‌برند.
3. نجوم و دفع تکبر
تَکَبر یا کِبر به معنای خودبزرگ‌بینی، از رذایل اخلاقی است که قرآن کریم و روایات، آن را از صفات بسیار نکوهیدۀ بشر شمرده‌اند. برای تکبر اقسامی مانند تکبر در برابر خدا، تکبر نسبت به پیامبران و تکبر در برابر دیگر انسان‌ها ذکر کرده‌اند. گردن‌کشی در برابر خدا را که منشأ آن نادانی و گمراهی است، بد‌ترین نوع تکبر خوانده‌اند.
تکبر در برابر دیگر انسان‌ها نیز در متون دینی نکوهش شده است، حتی تکبر مؤمن بر اهل کفر و شرک؛ زیرا استمرار ایمان در مؤمن و کفر در کافر، یقینی نیست و چه‌بسا که در آینده‌ای دور یا نزدیک، جای آن دو با یکدیگر عوض شود. در برخی از آیات قرآن به تکبر، به‌صورت صریح یا غیرصریح، اشاره شده است که به دو آیه اشاره می‌شود:
الف) « و از مردم [به نخوت] رخ برمتاب و در زمين خرامان راه مرو كه خدا خودپسند لافزن را دوست نمى‏دارد.»(لقمان: 18)
ب) « و گفته شود از درهاى دوزخ درآييد، جاودانه در آن بمانيد. وه چه بد[جايى] است جاى متکبران.».(زمر: 72)
از آیۀ دوم به‌خوبی دانسته می‌شود که یکی از ویژگی‌های جهنمیان، تکبر است.
احمد نراقی در کتاب ارزشمند معراج‌السعاده در تبیین تکبر و تفاوت آن با عُجب گوید:
تکبر عبارت است از حالتى كه آدمى خود را بالاتر از ديگرى ببيند و اعتقاد برترى خود را بر غير داشته باشد. فرق اين با عجب، آن است كه آدمى خود را شخصى داند و خودپسند باشد، اگر چه پاى كسى ديگر در ميان نباشد، ولى در كبر، بايد پاى غير نيز در ميان آيد تا خود را از آن برتر داند و بالاتر بيند. اين كبر، صفتى است در نفس و باطن و از براى اين صفت، در ظاهر، آثار و ثمرات چندى است كه اظهار آن آثار را تكبّر گويند و آن آثارى است كه باعث حقير شمردن ديگرى و برترى بر آن گردد، مانند مضايقه داشتن از همنشينى با او، يا هم خوراكى با او، يا امتناع در پهلو نشستن با او، يا رفاقت او و انتظار سلام كردن و توقّع ايستادن او و پيش افتادن از او در راه رفتن و تقدّم بر او در نشستن و بى‏التفاتى با او در سخن گفتن و به حقارت با او تكلم كردن و پند و موعظه او را بى‏ اهمیت دانستن و امثال اينها.
از جمله آثار كبر است خرامان و دامن‌كشان راه رفتن. و بعضى از اين افعال گاهى از حسد و كينه و ريا نيز نسبت به بعضى صادر مى‏شود، اگرچه آدمى خود را از او بالاتر هم نداند.
بدان كه كبر از اعظم صفات رذيله است و آفت آن بسيار و غائلۀ آن بى‏شمار است. چه بسيارند از خواص و عوام كه به‌واسطۀ اين مرض به هلاكت رسيده‏اند و بسى بزرگان ايام، كه به اين سبب گرفتار دام شقاوت گشته‏اند. اعظم‌حجابى است که آدمى را از وصول به مرتبۀ فيوضات و بزرگ‌ترپرده‏اى است از براى انسان از مشاهدۀ جمال سعادات، زيرا كه اين صفت، مانع مى‏گردد از كسب اخلاق حسنه. چون به‌واسطۀ اين صفت، آدمى بر خود بزرگى مى‏بيند، كه او را از تواضع و حلم و قبول نصيحت و ترك حسد و غيبت و امثال اينها منع مى‏كند. بلكه خلق بدى نيست مگر اينكه صاحب تكبّر محتاج به آن است به جهت محافظت عزّت و بزرگى خود و هيچ صفت نيكى نيست مگر اينكه از آن عاجز است به‌سبب بيم فوت برترى خود. از اين جهت آيات و اخبار در مذمت و انكار بر آن خارج از حيّز شمار و تذكار است (احمد نراقى، معراج السعاده، ص287).
برای درمان تکبر شیوه‌هایی، هم در مقام علم هم در مقام عمل، ذکر کرده‌اند. در مقام علم، راه درمان تکبر شناخت عظمت خدا و وقوف به اختصاص این صفت به اوست. فرد با چنین‌شناختی، به دوری خود از عظمت هم پی می‌برد. تفصیلِ این شناخت وقتی است که فرد‌،اسباب تکبر را بررسی می‌کند تا بی‌اساس بودن تکبر به چنین اموری معلوم شود؛ چراکه تمامی این امور یا خارج از ذات انسان یا فانی و تباه‌شدنی است. 
اگر انسان نظاره‌گر عالم هستی باشد، عجز و ناتوانی خود را در می‌يابد و اگر تمام انسانها گرد هم آيند تا بال پشه‌ای را به وجود آورند، از انجام چنين كاری ناتوان خواهند بود و حتی اگر انسان در خودش تأمل نمايد، مشاهده می‌كند خداوند چه کارخانۀ عظيمی را در وجود او نهادینه كرده و همۀ آنان با نظم و ترتیب حيرت‌آوری به كار خود مشغول‌ هستند. در این هنگام است که انسان خودبه‌خود عظمت خدا را اذعان می‌کند و از کبر و غرور در امان می‌ماند.
یکی از فواید توجه به عظمت آسمان و سیارات و ستارگان و به‌طور کلی اجرام آسمانی‌،درک کوچک و ناچیز بودن انسان دربرابر نظام آفرینش است. محصول اخلاقی این‌اندیشه، کنار گذاشتن غرور و تکبر و خودخواهی و خودبرتربینی و به تبع آن کاسته شدن جنگ و کشمکش است.