از دوران تاریک رضاخانی تـا روزگـار شکوفـایی انقلاب
دفتر پژوهشهای موسسه کیهان
پس از مهاجرت اجباری شمار قابل توجهی از اشعریان یمنیِ ساکن کوفه به قم، در پی آزارهای والیان اموی، بسیاری از پیروان اهلبیت(علیهمالسلام) در عراق و نواحی دیگر نیز راهی این شهر شدند. قم که از یکسو از مرکز خلافت (دمشق و سپس بغداد) دور بود و از سوی دیگر در همسایگی کرج ابودُلَف قرار داشت و حاکمان آن از پیروان اهلبیت(علیهمالسلام) به شمار میآمدند، دارای فضایی آزاد و نسبتاً آرام برای ایشان بود و چند تن از محدثان و درسآموختگان کوفه به عنوان مهمترین مرکز تعلیم آموزههای امامان معصوم(علیهمالسلام) میراث علمی آن شهر را به قم انتقال دادند. نامورترین آنان «ابراهیم بنهاشم کوفی» بود که او را نخستین فردی دانستهاند که حدیث علمای کوفه را به قم آورد.1
حضور مبارک حضرت فاطمه معصومه علیهاالسلام که در میانه راه سفر به نزد برادر بزرگوارشان حضرت ثامنالحجج علیهالسلام بهدلیل بیماری در این شهر ساکن شده و رحلت کردند، بسیاری از دوستداران اهلبیت علیهمالسلام را برای زیارت و مجاورت مرقد مطهر خواهر گرامی حضرت امام رضا علیهالسلام از سراسر ایران به قم کشاند. از آن پس بود که به تدریج جلسات درس و بحث و تفسیر قرآن و بیان حدیث و... توسط علمای ساکن و مهاجر در قم برگزار شد و نخستین نشانههای ایجاد حوزه علمیه قم پدید آمد.
همزمان با شروع غیبت کبری و حضور شخصیتهایی چون شیخ صدوق (که بعداً به ری مهاجرت نمود) و پدرش علی بنبابویه در قم، این شهر به یکی از مراکز و حوزههای بزرگ اسلام تبدیل شد. اما در قرن پنجم هجری، حوزه قم و ری بهدلیل ضعف حکومت عباسی و محدودیت فقه اهلبیت و فشار طاقتفرسای عباسیان و ظهور شخصیتهای بزرگ علمی چون شیخ مفید، سید مرتضی و شیخ طوسی، به بغداد منتقل شد.2
بعد از بغداد با حضور شیخ طوسی در نجف، حوزه علمیه این شهر تأسیس شد و مرجعیت آن قریب 1000 سال ادامه داشت. در طول آن سالها، حوزه قم از رونق و خلاقیت افتاده بود، اما سرانجام روز موعود فرا رسید و آیتالله حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی در شب عید سال 1301 به درخواست مردم از اراک به قم آمد و براساس خواست و تقاضای علمای بزرگ شهر مانند محمدتقی بافقی و استخاره او و همچنین تحقق روایات وارده درباره شهر قم و آخرالزمان، برای تأسیس و رونق حوزه علمیه قم در این شهر ماند.
در واقع میتوان گفت دوره جدید شکوفایی حوزهها در ایران با هجرت آیتالله شیخ عبدالکریم حائری از اراک به قم آغاز شد و سپس با زعامت و مرجعیت عامه آیتالله العظمی بروجردی (1340-1324) رونق بیشتری یافت بهطوری که توّجه بسیاری را به سمت خود جلب کرد.
اما سختترین و تیرهترین دوران حوزه علمیه قم در همان سالها و روزهای حاکمیت رضاخان طی شد که مراکز علمی و دینی در نامطلوبترین شرایط خود به سر میبرد. دوران سرکوب رضاخانی این وضعیت را به فاجعهای دهشتناک رسانده بود، بهطوری که بسیاری از طلاب و روحانیون تحت شرایط وحشت و ترور رضا میرپنج سوادکوهی، کسوت روحانیت و درس و تحصیل را رها ساخته و به شهرها و روستاهای خود بازگشتند، برخی از مدارس علمیه از جمله در حوزه علمیه قم تعطیل شد و جلسات مذهبی و دینی به کمرونقترین میزان خود رسید. شرایط تحصیل علوم دینی بدان حد دشوار و سخت بود که طلاب مقاوم برای بحث و فحص در پیرامون مقولات علمی، راهی خارج از شهر میشدند تا در دشت و کوه و صحرا و به دور از چشم مأموران رضاخان، چراغ علوم دینیه و مشعل حوزههای علمیه را روشن نگاه دارند.
اما در چنین اوضاع و احوالی که تقریباً تمامی صداهای مخالف و منتقد خاموش شده و کلیه نیروهای سیاسی اعم از ملیگرا و چپ و راست به گوشهها خزیده بودند، در بخشی از یکی از شهرهای مرکزی ایران یعنی قم، مرکزی علمی/دینی به نام حوزه علمیه قم، فعالیت خود را ادامه میداد و در حالی که سرزمین ما همچنان سرکوب جنبشهای مذهبی مختلف در دوران پهلوی را شاهد بود، اما حوزه تازهنفس قم آرام و درونی تحولی را از سر میگذراند و گویی همچون آتشی زیر خاکستر، خود را برای نهضتی عظیم آماده میساخت.
آنچه بیش از سایر عوامل، چنین سرنوشتی را برای حوزه قم بشارت میداد تا نقشی عظیم در تاریخ ایران و جهان ایفا نماید، هجرت روحالله خمینی جوان بهدنبال آیتالله شیخ عبدالکریم حائری به قم و به هنگام بنیادگذاری حوزه علمیه این شهر بود.3
با حضور علمای گرانقدری همچون آیتالله روحالله خمینی در قم، تدریس فلسفه و عرفان مجدداً در حوزه باب شد و شخص ایشان همزمان با تدریس فلسفه، برای افراد شایسته و مورد اعتماد بهطور خصوصی بحثی از علوم عرفان را نیز شروع کردند. در کنار دروس فوق، برای آیتالله خمینی، درس اخلاق از اهمیت ویژهای برخوردار بود و در واقع به نوعی پیوند حوزه علمیه با زندگی مردم به حساب آمد، چنان که در دروس اخلاق ایشان، بسیاری از مردم عادی اعم از کاسب و بازاری و دانشآموز و دانشجو شرکت کرده و با تأثیر اخلاقیات دینی در زندگی آشنا میشدند.4
اگرچه عمال رژیم رضاخانی درصدد تعطیلی این کلاسها و مجالس درس امام برآمدند اما قریب به اتفاق آیات عظام و علمای اعلام و مجتهدین حوزههای علمیه در همان زمان اتفاقنظر داشتند که اساساً کلاسهای درس حاجآقا روحالله مجتهدپرور بوده، محصلین و دانشپژوهان را استقلال فکری بخشیده و راه و روش استنباط احکام را به آنان میآموزد. از همینرو بود که از حوزههای درس امام طی سالهای تدریس ایشان، صدها نفر مجتهد صاحبنظر و آگاه بیرون آمدند که بعضاً خود صاحب کلاس و حوزه درس گشتند و صدها طلبه و روحانی را از علم و دانش خویش بهرهمند ساختند.5
حدود هزار نفر از فضلاء و صاحبنظران محقق و دانشمند که امام را به عنوان استادی دانا، صاحبنظری توانا و عالمی بیهمتا میشناختند، در کلاسهای درس ایشان زانو زده و از آن دریای مواج علم و فضیلت بهرهمند میشدند و آنگاه که کلاس درس امام پایان مییافت، انبوه شاگردان ایشان در مسیر مسجد سلماسی تا مدرسه فیضیه موج میزدند و حالتی روحانی به خیابان ارم و حومه صحن مطهر حضرت معصومه(علیهاالسلام) میبخشیدند.
بعد از درگذشت آیتالله حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی در سال 1315 که برنامههای ضد اسلامی و سرکوب و اختناق رضاخانی، حوزه علمیه قم را به نهایت ضعف رسانده و در آستانه اضمحلال قرار داد، امام ضرورت حضور مرجعی جامعالشرایط را برای مرجعیت عامه و ریاست حوزه علمیه قم، احساس کردند. ضرورتی که پس از درگذشت آیتالله حائری یزدی، تقریباً بدون پاسخ مانده بود و حضور مراجع ثلاث یعنی آیتالله سید محمد حجت و آیتالله سید صدرالدین صدر و آیتالله سید محمدتقی خوانساری نتوانسته بود، وحدت حوزه را در برابر هجوم بیامان دشمنان دین و کشور حفظ نماید.
امام به حق میدانستند که با حوزهای متزلزل، آسیبپذیر و ضعیف نمیتوان با توطئههای اسلامزدایی استعمار و رژیم شاه مقابله نمود و فقیه جامعالشرایط، باشهامت و آگاهی را میطلبد تا با تبدیل آن حوزه علمیه به پایگاهی استوار برای پرورش اندیشمندانی وارسته و اسلامشناسانی فرهیخته و پاکباز، این کانون مرکزی دینی را درجهت رویارویی با خطرهایی که اسلام و استقلال کشور را تهدید میکند، گرم نگاه دارد.
از همین رو بود که حضرت امام در سال 1323 به عنوان یکی از شخصیتهای مطرح حوزه علمیه قم، برای یکپارچه کردن حوزه تحت زعامت مرجعی واحد، در دعوت آیتالله بروجردی به قم نقش اصلی را ایفا کردند و پس از درگذشت آیتالله سید ابوالحسن اصفهانی (مرجع تقلید شیعیان در کاظمین) و حاجآقا حسین قمی طباطبایی (سرپرست حوزه علمیه نجف)، بیشترین تلاش را برای مرجعیت عامه آیتالله بروجردی به عمل آوردند.
حضرت امام اطمینان داشتند حضور آیتالله بروجردی در صدر حوزه علمیه قم میتواند وحدت و یکپارچگی لازم را در آن حوزه پدید آورده، قوام و استحکام لازم را به آن ببخشد و در برابر هجمه شاه و اعوان و انصارش بیمهاش سازد. امام مطمئن بودند که با حضور آیتالله بروجردی در رأس حوزه علمیه قم، علیرغم خواست شاه و اربابان آمریکاییاش، مرکزی قوی و مستحکم برای تربیت طلاب و روحانیون شایسته و فقهای جامعالشرایط در مرکز تشیع شکل میگیرد؛ اما در عین حال امام به دنبال برنامه دراز مدت خویش برای سامان یافتن حوزه علمیه قم، در سال 1328 با همراهی برخی دیگر از مدرسین و شاگردان خود، طرح اصلاح حوزه را با هدف ایجاد نظم و تشکیلات، تدوین کردند که در سالهای پس از درگذشت آیتالله بروجردی به مرحله اجرا
درآمد.
بر همین اساس حضرت امام به عنوان یک مرجع عالی تقلید، در طی سالها تدریس در حوزه علمیه قم، صدها روحانی مبارز و انقلابی تربیت نمودند تا در مراحل مختلف نهضت بتوانند اقشار مختلف مردم را آماده و هدایت کنند، چنان که طی سالهای بعد، همین شاگردان تربیتیافته امام بودند که با رهنمودهای استادشان، گام به گام نهضت تا پیروزی انقلاب اسلامی به پیش بردند.
با پیروزی انقلاب اسلامی در ایران و تحتفشار قرار گرفتن علماء در نجف از سوی رژیم بعث عراق، حوزه علمیه قم تبدیل به محور و مرکز حوزههای علمیه در جهان اسلام گردید، بهطوری که هماکنون هیچ حوزهای در جهان اسلام به عظمت آن نمیرسد و هزاران دانشمند و جویای حقیقت اسلام ناب از سراسر جهان در آن به تعلیم و تدریس و تحقیق اشتغال دارند و در مسیر خدمت به ارزشها و معارف والای دین و مذهب اهلبیت(علیهمالسلام) و حفظ دینداری مردم از هیچ تلاشی دریغ نمیورزند و در حقیقت، این عملکرد و تلاشها را برای خود افتخاری بس ارزشمند میدانند چرا که در تأسی به معصومین(علیهمالسلام) و خدمت به مذهب، در این مسیر و هدف گرانمایه گام برمیدارند.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1- حوزه علمیه – دانشنامه جهان اسلام – بنیاد دایرهًْالمعارف اسلامی
2- حوزه علمیه – دانشنامه اسلامی - موسسه تحقیقات و نشر معارف اهلالبیت علیهمالسلام
3- نهضت امام خمینی – جلد اول – سیدحمید روحانی – موسسه چاپ و نشر عروج
4- همان
5- همان