kayhan.ir

کد خبر: ۲۴۰۹۱۶
تاریخ انتشار : ۱۷ ارديبهشت ۱۴۰۱ - ۱۹:۵۹

 

پرسش:
روح انسان که در ابتدای خلقت هیچ گونه نقشی ندارد، چگونه نقش‌های متعددی می‌توانددر آن شکل بگیرد،‌و چه عواملی در این رابطه تأثیرگذار است؟
پاسخ:
تعریف خلق و ملکه
اخلاق جمع خلق،‌و خلق به معنای خو و طبع است. خلق که خو و طبع است،‌یعنی آن حالت دیرگذری که برای روح انسان حاصل می‌گردد. این حالت موجب می‌شود که انسان، در رابطه با آن حالت به آسانی و بدون نیاز به تنظیم مقدمات فکری،‌عملی را انجام دهد که از آن به «ملکه» تعبیر می‌شود.
حالات روح انسان
1- حالت زودگذر: به حالتی گفته می‌شود که یک تأثیر موقت و مقطعی توسط محرکهای محیط اجتماعی در روح انسان به وجود می‌آید، که اگر او روی آن حالت روحی کار نکند، و بقا و دوام آن را تضمین نکند، آن حالت روحی از بین می‌رود. لذا گفته‌اند: حالات روحی زودگذر و سریع‌الزوال است و باید با ممارست عملی و کار مستمر روی آن، بقا و دوام آن را در روح تثبیت و تبدیل به حالت دیرگذر یا ملکه کرد.
2- حالت دیرگذر: این حالت بطیء‌الزوال و دیرگذر است که از آن به ملکه تعبیر می‌کنند. ملکات نفسانی یعنی همان حالات روحی انسان که دیرگذر است و در روح انسان بقا و دوام دارد. خلق و خو و طبع را نیز همین طور معرفی می‌کنند و می‌گویند: آن حالت دیرگذری برای روح است که اقتضای این حالت، این است که عمل انسان به آسانی و بدون اینکه احتیاج به فکری داشته باشد،‌از او صادر می‌شود (جامع‌السعادات، ج 1، ص 55) ما در رابطه با نقش‌پذیری روح به دنبال همین حالات دیرگذر یا ملکات نفسانی هستیم، که بقا و دوام دارد، و تحت عنوان اخلاق از آنها نام می‌بریم.
اخلاق فضیله و رذیله
این ملکات نفسانی به دو گونه فضایل و رذایل تقسیم می‌شوند. آن کسی که حالت روحی و ملکاتش رذیلانه باشد، از او به عنوان انسان شقی نام می‌برند، و آن کسی که حالت روحی و ملکاتش خیر و فضیلت باشد، از او به عنوان انسان سعید تعبیر می‌کنند.
ابتدای آفرینش روح
روح انسان در ابتدای آفرینش، مثل صفحه‌ای بدون نقش است، که هیچ صفت فضیله یا رذیله‌ای روی آن نقش نبسته، اما برای اکتساب و نقش‌پذیری این صفات قابلیت دارد.
علل و اسباب نقش‌پذیری روح
در اینجا این بحث مطرح می‌شود که چه علل و اسباب و عواملی موجبات شکل‌گیری نقوش مختلف در روح و فضایل و رذایل در انسان می‌شود؟ علمای اخلاق دو عامل پندار و گفتار و کردار و تکرار عمل را در ایجاد ملکات نفسانی مطرح کرده‌اند:
1- پندار و گفتار و کردار
مجموعه افکار، گفتار و کردار انسان اهمیت و نقش بسزایی در هویت بخشی و شکل‌دهی به روح انسان دارد که وجه تمایز او را از سایر موجودات نشان می‌دهد. به بیان دیگر این منظومه است که بنا به نوع و چگونگی آن نقش تعیین کننده‌ای در نقوش و رنگهای مختلفی که در روح به وجود می‌آورد دارند و انسان‌ها را از یکدیگر متمایز کرده، و سبک‌های زندگی متفاوتی را به ارمغان می‌آورند. به طور کلی این منظومه افکار،‌گفتار و کردار در دو نوع فضایل و رذایل قابل تقسیم است، و روح انسان این قابلیت را دارد که هم صبغه فضایل را به خود بگیرد و از افق حیوانیت به مراحل عالیه کمالات الهی و انسانی برسد و هم صبغه رذایل را و در مسیر انحطاط و قهقرا گام بردارد! مهم این است که انسان کدام رنگ و سبک زندگی را انتخاب کند.
2- تأثیرتکرار در نقش‌پذیری روح
رنگها و نقش‌هایی که در روح انسان شکل می‌گیرد،‌لازمه‌اش تکرار عمل است. یعنی انسان عمل‌ساز و عمل انسان‌ساز است. هم فضایل و هم رذایل اخلاقی زمانی تبدیل به ملکات نفسانی و حالات دیرگذر در روح انسان می‌شوند که تکرار عمل در آن باشد. به بیان دیگر چه فضایل و چه رذایل اگر تکرار عمل در آنها نباشد،‌ حالات دیرگذر در روح انسان به وجود نمی‌آورند، و حالات زودگذر را شکل می‌دهند، که در نهایت تبدیل به خلق و خو و ملکات نفسانی نمی‌شوند. لذا در روز قیامت پاداش و کیفر حالات دیرگذر و ملکات نفسانی را به هر کسی می‌دهند، و تجسم اعمال انسان‌ها در واقع براساس همین ملکات نفسانی خواهد بود. اما سبب پیدایش خلق و خو و ملکات نفسانی از نظر برخی علمای اخلاق سه چیز است: 1- مزاج طبیعی 2- عادت 3- تربیت.

نام:
ایمیل:
* نظر: