kayhan.ir

کد خبر: ۲۴۰۳۴۷
تاریخ انتشار : ۰۴ ارديبهشت ۱۴۰۱ - ۲۰:۱۶
پهلوی‌ستایی در ترازوی تاریخ- 22

تاریخ‌نگاری به سبک پهلوی‌ستایان

 

دکتر سید مصطفی تقوی مقدم
«پشتيباني دستگاه اداري و بازرگانان و روشنفکران» از کودتا هم حرف‌هايي تخيّلي و بي‌پايه و بي‌مصداق است. کدام بازرگان و کدام روشنفکر هنگام کودتا به «ياري هر چه بيشتر» کودتاچيان شتافت؟ دستگاه اداري هم صرفاً يک ابزار است که پس از انتقال قدرت، چه از طريق کودتا و چه از طرق ديگر، در اختيار تازه به قدرت رسيدگان قرار مي‌گيرد.
اساساً پشتيباني مردم از کودتا چيزي است که بعداً، با آشکار شدن ماهيت کودتاچيان و مشاهدة عملکرد آنان، معلوم مي‌شود. در کودتاي 1299، مردم و بازاريان و روزنامه‌نگاران و رجال سياسي ملي پس از پي بردن به اهداف رضاخان و ماهيت کودتا با او به مخالفت برخاستند و در حقيقت تاريخ سياسي و اجتماعي ايران در فاصله سال‌هاي 1300 تا 1304، تاريخ مبارزات و چالش‌هاي مردم ايران است با نظاميان کودتاچي.
آقاي سيروس غني در جاي ديگر در همين باره
مي‌نويسد:
«كودتا از پشتيباني ملاكين بزرگ، تجار بازار و حتي جمعي از روشنفكران (روزنامه‌نگاران، مقاله‌نويسان، معلمان و كارمندان دولت) برخوردار بود و در شهرستان‌ها نيز با آن مخالفتي نشده بود.»1
اين گفته‌هاي آقاي غني نيز صرف ادعاست و هيچ منبع و مأخذ و سندي آن را تأييد نمي‌کند. ملاکين بزرگ و تجار بازار کي و کجا از کودتا پشتيباني کردند؟ و نام آن ملاکان و تاجران چيست؟ نويسنده چنان از پشتيباني معلمان سخن مي‌گويد که گويا در آن زمان شبکة وسيع و پرتعدادي از معلمان در سنديکاها و کانون‌ها و انجمن‌هاي صنفي و سياسي متشکل بوده‌اند و از همين طريق و به شکل مؤثر پشتيباني خود را از کودتا اعلام و با آن همکاري کرده‌اند. ادعاهايي از اين دست حتماً سند و مدرک مي‌خواهد. کدام تشکل صنفي و فرهنگي اعلاميه‌اي در پشتيباني از کودتا صادر کرد؟ درست است که در آن زمان (برخلاف نظر پهلوي‌ستايان) فرهنگ و آموزش و پرورش در حال گسترش بود و در تهران و شهرستان‌ها تعدادي دبستان و دبيرستان بود اما نه آن‌قدر که معلمان معدود اين مدارس، قشر اجتماعي مؤثر و متشکلي باشند. از اينها گذشته، چند نفر از همان تعداد معلمان تهران، فردي يا گروهي، دربارة کودتا اظهار نظر و از آن پشتيباني کرده‌اند؟ نام آنها چيست؟ پشتيباني از يک کودتا، در خلأ صورت نمي‌گيرد. بايد يا اعلاميه‌اي صادر شده باشد يا ميتينگي برگزار شده باشد يا سخنراني‌اي ايراد شده باشد تا با اتکا و استناد به اينها يک نفر بتواند بگويد معلمان يا هر قشر ديگري از کودتا پشتيباني کرده‌اند. اگر يک نفر ادعا کند که کودتا با مخالفت جدي معلمان و... رو‌به‌رو شد، همين‌ها را آقاي سيروس غني و امثال او به مدعي نمي‌گويند؟ و از او سند و مدرک نمي‌خواهند؟ ادعاي اينکه ملاکان و تجار و معلمان و روزنامه‌نگاران و مقاله نويسان! و کارمندان دولت از کودتا پشتيباني کردند، کاملاً بي‌اساس و بي‌سند است. اين شيوة تاريخ‌نگاري نه تحريف، بلکه تزريق دروغ محض و محض دروغ به تاريخ است.
آنچه پس از روشن شدن تدريجي چهرة رضاخان سردارسپه در جامعة ايراني رخ داد، مخالفت عمومي با رضاخان و کودتا بود که صفحات روزنامه‌ها و مقاله‌هاي «مقاله نويسان» مشحون از ابراز نفرت و مخالفت با کودتاست و اخبار و مدارک و اسناد و گزارش‌هاي تعطيلي‌هاي متعدد بازارها و ميتينگ‌ها و تجمعات تودة مردم در ابراز مخالفت با کودتا و شخص رضاخان و مبارزه و زد و خورد آنها با قزاقان در تاريخ ثبت و ضبط است.
اگر آقاي غني نيم‌نگاهي هم به اسناد و گزارش‌هاي ارسالي سفارت آمريکا در تهران براي وزارت خارجة ايالات متحده آمريکا مي‌افکند و گزارشي را که ديپلمات‌هاي آمريکايي فقط چهار روز پس از کودتا به واشنگتن ارسال کرده‌اند را مي‌ديد، شايد در اين ادعا که کودتا مورد حمايت مردم ايران بوده، احتياط و تأمل بيشتري مي‌کرد. در اين گزارش آمده است: «... تودة مردم از اين اوضاع به خشم آمده و مدعي هستند که تمام اين قضايا يک کودتاي انگليسي است.»2
همين نويسنده، دربارة دولت قوام‌السلطنه كه پس از حذف سيدضياء و در پايان ماه سوم پس از کودتا بر سر كار آمده بود مي‌نويسد: «تركيب كلي هيأت دولت ماية وجاهت قوام نزد مردم گرديد. مخالفت قوام با سيدضياء نيز طرفداران زيادي به ويژه از رجال و زنداني‌هاي آزاد شده براي او ‌اندوخته بود».3 اين ارزيابي نويسنده از دولت قوام نيز اعتبار ادعاهاي او دربارة پشتيباني عمومي از كودتا را نقض مي‌کند. اگر كودتا از آن پشتوانة ادعا شده برخوردار بود، چگونه «ترکيب کلي هيأت دولت»ي که رئيسش مغضوب و زنداني کودتا، و اعضاي دولتش نيز از همان‌گونه سياستمداراني بودند كه «مردم ديگر از آنها بيزار شده بودند»،4 «ماية وجاهت قوام نزد مردم» مي‌گردد؟ ضمناً بر چه اساسي نويسنده ادعا مي‌کند که ترکيب دولت قوام «ماية وجاهت» او نزد مردم شد؟
در تاريخ‌نگاري پهلوي‌گرا معمولاً چنين وانمود مي‌شود كه گويا رضاخان در آستانة كودتا، همان اشتهار رضاشاه در شهريور 20 را داشته و به همان ‌اندازه براي ملت ايران يا دست‌كم براي نخبگان سياسي جامعه شناخته‌شده بود. واقعيت اين است كه او تا روز كودتا (سوم اسفند 1299) براي جامعة ايران و حتي بسياري از نخبگان آن شناخته شده نبود.5 در روزهاي نخست كودتا هم كه وی در صحنه ظاهر شد، ماهيت او به عنوان چهره‌اي مورد اعتماد انگليسي‌ها و برکشيدة ژنرال آيرنسايد، هنوز روشن نبود. اما چون سيدضياءالدين طباطبايي يك انگلوفيل دوآتشة شناخته‌شده بود، به طور طبيعي، همکاري اين نظامي ناشناخته با شخصي چون سيد ضياء، براي مردم نشان دهندة ماهيت سياسي مشترک آن دو بود. حال اين پرسش جدي مطرح مي‌شود كه در حالي که ملت ايران در حال مبارزه با انگليس بر سر قرارداد 1919 است، چگونه مي‌توان ادعا كرد كه ملت از كودتا که يک چهرة شناخته‌شدة انگليسي و طرفدار قرارداد رهبر آن بود، حمايت کرد؟
پانوشت‌ها:
1- سيروس غني. پيشين. ص 224.
2- محمدقلي مجد. از قاجار به پهلوي...، پيشين. ص 156.
3- سيروس غني. پيشين. ص 251.
4- همان. ص 219.
5- در مباحث پيشين نظر دکتر محمد مصدق دربارة گمنامي رضاخان نقل شد. در اينجا نقل سخن عبدالله مستوفي نيز مفيد است.
مستوفي دربارة مؤيداحمدي مي‌نويسد:«مرحوم مؤيداحمدي يكي از وكلاي دورة دوم و به اميد وكالت دوره‌هاي بعد... و يكي از سياست‌چي‌هاي زبردست به‌شمار مي‌آمد». مستوفي در ادامة مطلب از گفت‌وگو و تحليل‌هايي كه در همان نخستين روز كودتا ميان او و مؤيداحمدي دربارة اين واقعه انجام گرفت سخن به ميان آورده و پس از اشاره به اينكه سيدضياء براي آنان شناخته شده بود، مي‌نويسد: «ولي راجع به رضاخان چون هيچ‌يك، حتي اسم او را هم نشنيده بوديم كميتمان لنگ مي‌ماند، كه اين شخص كيست، و چه‌كاره است و انگليسي‌ها او را از كجا پيدا كرده‌اند؟» رك: عبدالله مستوفي.
شرح زندگاني من؛ تاريخ اجتماعي و اداري دوره قاجاريه. تهران: زوار، 1343. جلد سوم، صص 210 و 214. حال وقتي رضاخان براي نخبگان سياسي و آگاهان جامعه اين‌گونه ناشناخته باشد، تكليف ديگر اقشار جامعه روشن است.