ستاره بیست و چهارم؛ سردار شجاع
ابوالقاسم محمدزاده
هاشم بندار ـ فرزند محمود ـ در بیست و دوّم فروردین ماه سال1344 در روستاى حسین آباد از توابع مشهد مقدس متولّد شد. در كودكى پر جنب و جوش بود. در پنج سالگى پدرش فوت كرد و بعد از آن به همراه دیگر برادرانش در مغازه پدر مشغول به كار شد.
به مادرش بسیار احترام مىگذاشت و در كارهاى خانه به او كمك مىكرد. مادرش مىگوید: «از همان بچگى بسیارى از مسائل را رعایت مىكرد.»
به خاطر شروع جنگ تحمیلى تحصیلات دبیرستان را رها كرد و به جبهههاى حق علیه باطل شتافت.
به خاطر علاقه به خواندن كتاب عضو كتابخانه بود. كتابهای مذهبى، شهید مطهّرى و محمود حكیمى را مطالعه مىكرد. به مستضعفین كمك مىرساند. مسائل دینى را رعایت مىكرد. خمس مىداد. صله رحم را بهجا مىآورد.
مادر شهید مىگوید: «اخلاق و رفتار او طورى بود كه حتّى پیرمرد70 ساله به او سلام مىكرد.»
با شروع انقلاب در راهپیمایىها شركت مىكرد. او در درگیرىهاى نهم و دهم دى ماه و 22 بهمن ماه حضور داشت. به پخش اعلامیّه مىپرداخت و شب تا صبح اعلامیّههاى امام را در داخل منازل مىانداخت.
بعد از پیروزى انقلاب اسلامى در بسیج فعّالیّت مىكرد و شبها در خیابان به نگهبانى مىپرداخت.مسئول آموزش بسیج بود و به نیروها اسلحهشناسى را آموزش مىداد.
او با مخالفین انقلاب و اسلام صحبت مىكرد تا آنها را اصلاح نماید. با كسانى كه عقیدهاى مخالف با انقلاب داشتند معاشرت نداشت. با كسانى رفت و آمد مىكرد كه با او هم عقیده باشند. علاقه زیادى به امام داشت و به شدّت از امام و انقلاب حمایت و پشتیبانى مىكرد در 14سالگى به جبهه رفت. سنّش براى رفتن به جبهه كم بود، به همین خاطر كپى شناسنامهاش را دستكارى كرد تا بتواند به جبهه برود.
در اكثر عملیّاتها از جمله: عملیّات امالحسنین، طریقالقدس، فتحالمبین، فتح بستان، شكست حصر آبادان، آزاد سازى خرمشهر،رمضان، بدر، خیبر، والفجرها و كربلاها، چه در لباس یك بسیجى عاشق امام و چه به عنوان سپاهی و فرمانده گردان رزمى شركت داشت و آنقدر از خود شجاعت و استقامت در مقابل دشمن نشان داد که دوستانش به او لقب هاشم شش کله داده بودند!
سردار هاشم بندار در نهایت به عنوان فرمانده گردان لیلهًْالقدر واحد مخابرات لشكر 5 نصر و الگوی نیروهای تحت امرش در عملیات حاضر شد.
وی سرانجام در اول مهر 1366 در دانشگاه جنگ پذیرفته شد و در کلاس درس آن به شهادت رسید و پس از سالها مجاهدت با نوشیدن شهد شهادت به آرامش رسید.