زیبایی های ماه مبارک رمضان در بیان رهبری
استغفار
كليد درِ توبه و آمرزش
در دعايى كه در روزهاى ماه مبارك رمضان وارد شده است، اين طور مىخوانيم كه: و هذا شهرالانابه و هذا شهر التوبه و هذا شهر العتق من النّار.(كافي (ط الاسلاميه)، ج 4، ص 75) ماه، ماه توبه و استغفار و بازگشت به خداست.
تعريف، اهميّت، شرايط و آثار استغفار
استغفار، يعنى طلب مغفرت و آمرزش الهى براى گناهان. اين استغفار اگر درست انجام گيرد، باب بركات الهى را به روى انسان باز مىكند. همه آنچه كه يك فرد بشر و يك جامعه انسانى از الطاف الهى احتياج دارد ـ تفضّلات الهى، رحمت الهى، نورانيّت الهى، هدايت الهى، توفيق از سوى پروردگار، كمك در كارها، فتوح در ميدانهاى گوناگون ـ به وسيله گناهانى كه ما انجام مىدهيم، راهش بسته مىشود. گناه، ميان ما و رحمت و تفضّلات الهى حجاب مىشود. استغفار، اين حجاب را برمىدارد و راه رحمت و تفضّل خدا به سوى ما باز مىشود. اين، فايده استغفار است. لذا شما چند جا در آيات قرآن ملاحظه مىكنيد كه براى استغفار، فوايد دنيوى و گاهى فوايد اخروى، مترتّب دانسته شده است. مثلاً: استغفروا ربّكم ثم توبوا اليه... يرسل السّماء عليكم مدرارا(سوره هود، آيه 52) و از اين قبيل. همه اينها، اينطور قابل فهم و قابل توجيه است كه راه اين تفضّلات الهى، به بركت استغفار، به سوى دل و جسم انسان و جامعه انسانى باز مىشود. لذا استغفار مهم است.
خودِ استغفار، در واقع جزئى از توبه است. توبه هم يعنى بازگشت به سوى خدا. بنابراين، يكى از اركان توبه، استغفار است؛ يعنى طلب آمرزش از خداى متعال. اين، يكى از نعمتهاى بزرگ الهى است. يعنى خداوند متعال، باب توبه را به روى بندگان باز كرده است، تا آنها بتوانند در راه كمال پيش بروند و گناه زمينگيرشان نكند؛ چون گناه، انسان را از اوج اعتلاى انسانى ساقط مىكند. هر كدام از گناهان، ضربهاى به روح انسان، صفاى انسانى، معنويّت و اعتزاز روحى وارد مىآورند و شفّافيت روح انسان را از بين مىبرند و آن را كدر مىكنند. گناه، آن جنبه معنويّتى را كه در انسان است و مايه تمايز انسان با بقيه موجودات اين عالم مادّه است، از شفّافيت مىاندازد و او را به حيوانات و جمادات نزديك مىكند.
تأثير گناه در زندگي و فعّاليتهاي انسان
گناهان در زندگى انسان، علاوه بر اين جنبه معنوى، عدم موفّقيتهايى را نيز به بار مىآورند. بسيارى از ميدانهاى تحرّك بشرى وجود دارد كه انسان بهخاطر گناهانى كه از او سرزده است، در آنها ناكام مىشود. اينها البتّه توجيه علمى و فلسفى و روانى هم دارد؛ صرف تعبّد يا بيان الفاظ نيست. چطور مىشود كه گناه، انسان را زمينگير مىكند؟ مثلاً در جنگ اُحد، بهخاطر كوتاهى و تقصير جمعى از مسلمين، پيروزى اوّليه تبديل به شكست شد. يعنى مسلمين، اوّل پيروز شدند، ولى بعد كماندارانى كه بايد در شكاف كوه مىنشستند و پشت جبهه را نفوذناپذير مىكردند، به طمع غنيمت، سنگر خودشان را رها كردند و به طرف ميدان آمدند و دشمن هم از پشت، آنها را دور زد و با يك شبيخون، حملهاى غافلگيرانه كرد و مسلمانان را تار و مار نمود. شكست اُحد، از اينجا بهوجود آمد. در سوره آلعمران، شايد ده، دوازده آيه و يا بيشتر، راجع به همين قضيه شكست است. چون مسلمانان از نظر روحى به شدّت متلاطم و ناآرام بودند و اين شكست برايشان خيلى سنگين تمام شده بود، آيات قرآن ،هم آرامششان مىداد، هم هدايتشان مىكرد و هم به آنها تفهيم مىنمود كه چه شد شما اين شكست را متحمّل شديد و اين حادثه از كجا آمد. بعد به اين آيه شريفه مىرسد كه مىفرمايد: انّ الذين تولّوا منكم يوم التقى الجمعان انّما استزلهم الشيطان ببعض ما كسبوا.(سوره آلعمران، آيه 155) يعنى اينکه ديديد عدّهاى از شما در جنگ اُحد، پشت به دشمن كردند و تن به شكست دادند، مسئله اينها از قبل زمينهسازى شده بود. اينها اشكال درونى داشتند. شيطان اينها را به كمك كارهايى كه قبلاًً كرده بودند، به لغزش وادار كرد. يعنى گناهان قبلى، اثرش را در جبهه ظاهر مىكند؛ در جبهه نظامى، در جبهه سياسى، در مقابله با دشمن، در كار سازندگى، در كار تعليم و تربيت، آنجايى كه استقامت لازم است، آنجايى كه فهم و درك دقيق لازم است، آنجايى كه انسان بايد مثل فولاد بتواند ببرّد و پيش برود و موانع جلوِ او را نگيرد. البتّه گناهانى كه توبه نصوح و استغفار حقيقى از آنها حاصل نشده باشد.
در همين سوره، آيه ديگرى هست كه آن هم بهصورت ديگرى، همين معنا را بيان مىكند.(سوره آلعمران، آيه 166)
قرآن مىخواهد بگويد، تعجّبى ندارد كه شما شكست خورديد و در جبهه جنگ، برايتان مشكلى پيش آمد. از اين قبيل مسائل پيش مىآيد و قبلاًً هم پيش آمده است. مىفرمايد: و كأين من نبىّ قاتل معه ربيّون كثير فما وهنوا لما اصابهم فى سبيل الله و ما ضعفوا و مااستكانوا.(سوره آلعمران، آيه 146) يعنى چه خبر است؟ شما از اينکه در جنگ اُحد، شكستى برايتان پيش آمده است و عدّهاى كشته شدهاند، همه متلاطم و ناراحت شدهايد و بعضيها احساس ضعف و يأس مىكنيد. نه؛ براى پيامبران قبلى هم در ميدان جنگ حوادثى پيش مىآمد كه بهخاطر آنچه كه پيش مىآمد، احساس ضعف و سستى نمىكردند. بعد مىفرمايد در گذشته، وقتى اصحاب و حواريّون پيامبران، در جنگها و حوادث گوناگون، دچار مصيبتى مىشدند، روى دعا به جانب پروردگار مىنمودند و عرض مىكردند: «ربّنا اغفرلنا ذنوبنا و اسرافنا فىامرنا»؛ خدايا! گناهان و زيادهرويها و بىتوجّهيهايى را كه در كار خودمان كرديم، بيامرز. اين، در واقع نشان مىدهد كه حادثه و مصيبت، از آنچه كه خود شما با گناهان فراهم كرديد، ناشى مىشود. اين، مسئله گناهان است. (سوره آلعمران، آيه 147).
اثر گناه در تضعيف معنويّت و كاهش اراده و مقاومت
گناهانى كه انسان انجام مىدهد، اين تخلّفهاى گوناگون، اين كارهايى كه ناشى از شهوترانى و دنياطلبى و طمعورزى و حرص ورزيدن به مال دنيا و چسبيدن به مقام دنيا و بخل نسبت به داراييهاى موجود در دست آدمى و نيز حسد و حرص و غضب است، بهطور قطعى دو اثر در وجود انسان مىگذارد: يك اثر، معنوى است كه روح را از روحانيّت مىاندازد، از نورانيّت خارج مىكند؛ معنويّت را در انسان ضعيف مىكند و راه رحمت الهى را بر انسان مىبندد. اثر ديگر اين است كه در صحنه مبارزات اجتماعى، آنجايى كه حركت زندگى احتياج به پشتكار و مقاومت و نشان دادن اقتدار اراده انسان دارد، اين گناهان گريبان انسان را مىگيرد و اگر عامل ديگرى نباشد كه اين ضعف را جبران كند، انسان را از پا درمىآورد. البتّه گاهى ممكن است عاملهاى ديگرى مثل يك صفت و يا كار خوب در انسان باشد كه جبران كند. بحث بر سر آن موارد نيست؛ امّا گناه، فىنفسه اثرش اين است.
نعمت خدادادي مغفرت و توبه
آن وقت، خداى متعال نعمت بزرگى به انسان داده كه نعمت مغفرت است و فرموده است اگر شما از اين كارى كه كرديد ـ كه اثر اين كار بايد بماند ـ پشيمان شديد، باب توبه و استغفار باز است. شما با گناهى كه مرتكب مىشويد، مثل اين است كه زخمى به بدن خودتان زده و ميكروبى را وارد بدنتان كرده باشيد؛ بيمارى اجتنابناپذير است. اگر مىخواهيد اثر اين زخم و اين بيمارى و اين ضربه، در وجود شما از بين برود، خداى متعال بابى باز كرده و آن باب توبه و استغفار و انابه و بازگشت به خداست. اگر برگرديد، خداى متعال جبران خواهد كرد. اين، نعمت بزرگى است كه خداى متعال به ما داده است.
در دعاى وداع ماه مبارك رمضان ـ كه دعاى چهلوپنجم صحيفه سجّاديه است ـ امام سجّاد(ع) به ذات مقدّس ربوبى عرض مىكند: انت الّذى فتحت لعبادك باباً الى عفوك؛ تو آن كسى هستى كه به روى بندگانت، درى به عفو خودت باز كردى. و سميته التوبة؛ و اسم آن باب را باب توبه گذاشتى. و جعلت على ذلك الباب دليلا من وحيك لئلا يضلّوا عنه؛ و يك راهنما هم از قرآن و وحى براى اين در گذاشتى تا بندگان تو اين در را گم نكنند. بعد از جملاتى مىفرمايد: فما عذر من اغفل دخول ذلك المنزل بعد فتح الباب و اقامه الدليل؛ انسان، ديگر عذرش چيست كه از اين درِ گشوده و از اين مغفرت الهى، استفاده نكند! راه مغفرت الهى هم، استغفار ـ يعنى طلب مغفرت ـ است. از خدا بايد مغفرت را بخواهيد.
حديثى از نبىّ مكرّم اسلام ديدم كه ايشان فرمودهاند: انالله تعالى يغفر للمذنبين الّا من لا يريد أن يغفر له.(مستدرك الوسائل، ج 12، ص 122) يك روز، پيامبر به اصحابش اينطور فرمود كه خداى متعال گناهكاران را مىآمرزد؛ مگر آن كسى را كه خواسته نيامرزد. بعد اصحاب سؤال مىكردند: قالوا يا رسولالله من الذى يريد ان لايغفرله؛ آن كسى كه خداى متعال مىخواهد او را نيامرزد، كيست؟ قال من لايستغفر(همان)؛ آن كسى كه استغفار نمىكند. پس، استغفار كليد درِ توبه و مغفرت است. با استغفار، مىشود آمرزش الهى را به دست آورد. استغفار، اينقدر اهميت دارد. استغفار، يعنى طلب مغفرت از خدا.
بیانات در خطبههاي نماز جمعه تهران ـ 28/10/1375