kayhan.ir

کد خبر: ۲۳۹۹۱
تاریخ انتشار : ۲۲ شهريور ۱۳۹۳ - ۲۱:۱۰
سلوك الهي(درآمدي بر عرفان عملي)-5

خداوند؛ هم میزبان و هم میهمان انسان (خوان حکمت)


«سلوك الهي» در هر زمان و هر زمين ميسّر است، لكن در دو مقطع، ميسّرتر و آسان‌تر؛ آن مقطعي كه انسان ميزبان خداست، يا آن مقطعي كه خدا ميزبان اوست. خدا در عين حال كه اَقرَبُ اِلِينَا مِنْ حَبلِ الوَريد(1) است، با هر موجودي هست، معيّت قيّوميّه دارد؛ در دو بار مسئله ضيافت و ميزباني را مطرح كرده است. در هنگام ميزباني و ضيافت، آن سير ملكوتي و سلوك الهي آسان‌تر است؛ در جريان سير زميني، خدا ضيافت خاص خود را مشخص كرد، فرمود: حاجيان و مؤتمران كه احرام كوي حق بستند و به كعبه آمدند و در كنار كعبه به طواف مشغولند، به نماز و زيارت مشغولند؛ اينها جزء ضيوفُ الرّحمان هستند، ميهمانان الهي‌اند. در اين ضيافت، خداي سبحان ميزبان است، آنها مهمانند؛ و در سرزمين وحي آن تغذيه ضيافتي، تغذيه وحياني است.
و گاهي در زمان ويژه ذات أقدس إله اين ميزباني خود را اعلام مي‌كند، مثل اينكه فرمود: ماه مبارك رمضان، مخصوصاً دهه سوّم، بالأخص ايام قدر مرحله ضيافت الهي است؛ روزه‌داران جزء ضيوفُ الرَّحمانند و خداي سبحان ميزبان روزه‌دار خواهد بود. مسئله ضيافت، خوي فرشتگي و بوي فرشتگي مي‌دهد. اين مطلب تنها در كتاب‌هاي اهل معرفت نيست، از آنجا به بركت روايات اهل بيت به كتاب‌هاي فقهي ما هم سرايت كرده است.
مرحوم محقق بزرگوار فقه اماميّه،‌ صاحب جواهر(رض) در آغاز كتاب صوم جواهرش مي‌فرمايد: در فضيلت روزه همين بَس كه روزه‌دار شبيه فرشته است. همين مطلب عميق عرفاني و فقهي كه صاحب جواهر بيان كرد، در رساله‌هاي عمليّه بزرگان ما مثل اَلعُروهُ الوُثقاي سيّد طباطبائي(قدس سره) آمده است. مرحوم سيّد طباطبائي در بحث فضيلت روزه مستحبي اين نكته تَشبّه به فرشته‌ها را بازگو مي‌كند كه روزه‌دار شبيه فرشته مي‌شود. بنابراين اگر گفتند: فرشته‌ها طالبان علوم الهي را گرامي مي‌دارند، براي اِجلال و تكريم طالبان علوم بال‌هاي خود را پهن مي‌كنند: اِنَّ المَلائِكَهْ لَتَضَعُ اَجنِحَتَهَا تَحتَ اَقدامِ طُلابِ العُلُوم(2)، براي همين است كه آئين تَشبّه به فرشته‌ها را ياد طالبان علوم و دانشجويان علوم حوزه و دانشگاه بدهند. به هر تقدير؛ در جريان ضيافت، خدا ميزبان است تا انسان‌ها را شبيه فرشته كند.
خدا، میهمان انسان
گاهي خدا میهمان مي شود و انسان ميزبان است كه فرمود: اَنَا عِندَ المُنكَسِرَهِ قُلُوبُهُم(3)؛ كسي كه قلبش شكسته است، كسي كه متضرّع است و كسي كه فقط مي‌گويد: يا الله؛ موحّدانه ناله دارد، موحّدانه سجده و ركوع و ذكر و قيام و قعود دارد؛ فرمود: اَنَا عِندَ المُنكَسِرَهِ قُلُوبُهُم. درست است كه اَقرَبْ اِلِينَا مِنْ حَبلِ الوَريد است، درست است كه مَعَكُمْ اَينَ مَا كُنتُم(4) هست، درست است كه مَعَ كُلِّ شِيء هست لا بِالمُقارَنِه، لكن آن معيّت ويژه كه جريان ميزباني و میهماني را مطرح بكند؛ درباره دل‌هاي شكسته است. دلي كه بشكند و از غير خدا بريده شود و به خداي سبحان تضرع و انابه کند؛ آن دل ميزبان ذات أقدس إله است. همه ما كم و بيش آزموديم كه اگر مشكلي پيش بيايد و از احدي حل آن مشكل مقدور نباشد، به يك بارگاه ملكوتي متوسل مي‌شويم و اين همان دل شكسته است كه توجهي ندارد جز به خداي سبحان؛ در آن حال خدا ميزبان يك چنين دل است! اگر ميزبان شد، يا میهمان شد كه جمعش به عنوان مانِعَهُ الخُلُوّ مطرح است نه مانِعَهُ الجَمع؛ اگر كسي خواست سلوك الهي داشته باشد، يا بايد میهمان الهي باشد، يا ميزبان الهي؛ و اگر جمع شد، چه بهتر؛ در اين حال مي تواند
يك قدم بر خويشتن نِه              و آن دگر در كوي دوست
ضرورت آشنایي سالك به دو وظيفه خود در سلوك الهي
ما جريان طيّ الأرض را شنيده‌ايم، طيّ السَّماء را شنيده‌ايم؛ امّا طيّ أرض و سماء را كه انسان در يك لحظه بتواند از خاك تا يَنالُهُ التَّقوي مِنكُم(5) بار يابد را، جمع بين اين دو ميزباني و میهماني فراهم مي‌كند . اگر انسان توانست هم ميزبان الهي باشد، هم میهمان الهي باشد، هم ليالي قدر داشته باشد، هم دهه سوّم ماه پر بركت رمضان را به خوبي ادراك كند؛ اين مي‌تواند كادِح إلَي الله باشد، كَدْحاً فَمُلاقِيهِ(6)؛ مي‌تواند با سرعت اين راه را طي كند، از هر طيّ الأرضي قوي‌تر مي‌تواند اين راه را سير كند و به اسماي الهي بار يابد. حالا اگر بار يافت، انسان دو تا وظيفه دارد كه غالباً به همان وظيفه اوّلي بسنده مي‌كند؛ غالباً اهل تقوايند، اهل عدلند، اهل عمل صالحند؛ به اين فكرند كه يا به دوزخ نروند، يا به بهشت برسند؛ اينها كساني‌اند كه اهل راهند تا به مقصد مي‌رسند؛ امّا مقصود را در مقصد نمي‌يابند.
در بخش پاياني سوره قمر دارد: اِنَّ المُتَّقِينَ فِي جَنّاتٍ وَ نَهَرٍ . فِي مَقعَدِ صِدقٍ عِندَ مَليكٍ مُقتَدِر(7)؛ كلمه واو و امثال واو در اينجا نيست. يعني در عين حال كه اينها در جَنّاتٌ تَجرِي مِنْ تَحتِهَا الاَنهار(8)اند، در بارگاه خداي سبحان يك قعود و نشستي دارند. آنها كه جَنّاتٌ تَجرِي مِنْ تَحتِهَا الاَنهار را دارند، لذّت جسماني دارند؛ لذّت معنوي‌شان وقتي است كه احساس بكنند در پيشگاه خداي سبحانند. اينها كساني‌اند؛ اگر جامع باشند، اينها به مقصد رسيده‌اند، اوّلاً؛ مقصود را در مقصد مشاهده مي‌كنند، ثانياً؛ با او گفتمان و گفت‌وگوي ويژه دارند، ثالثاً. امّا توده مردم اگر به بهشت برسند، همان اِنَّ المُتَّقِينَ فِي جَنّاتٍ وَ نَهَر؛ در آنجا بسنده مي‌كنند؛ زيرا كاري نكردند كه اگر به مقصد رسيده‌اند، آنها را به مقصود آشنا بكند! اينها آدم‌هاي صالحي‌اند، ره‌توشه‌اي دارند، عمل صالحي دارند، تقوایي دارند، آنها را به بهشت مي‌رسانند.
نقش «معرفت» و «محبت» در رساندن سالك به نقطه اوج سلوك
امّا اگر كسي بخواهد با مناجات شعبانيّه مأنوس باشد؛ هم اهل نياز باشد، هم اهل ناز؛ هم با خدا گفت‌وگو كند، هم خدا با او گفت‌وگو كند؛ اين يك ره‌توشه ديگر مي‌طلبد. اين با اعمال عادي حاصل نمي‌شود، اين با (معرفت) و (محبت) حاصل مي‌شود. معرفت ويژه، محبت ويژه بالاتر از عمل صالح است. اين عمل صالح بخشي مربوط به اركان و اعضاء و جوارح است، آن نيّت است كه نِيَّهُ المُؤمِنِ خِيرٌ مِنْ عَمَلِه(9). همان نيّت است كه أفضلُ الأعمالِ اَحمَزُهَا(10)، آن نيّت خالص اَحمَز اعمال است.
اگر در دعاهاي ماه مبارك رمضان، آن دعاي افتتاح كه از وجود مبارك مهدي موجودِ موعود(ع) رسيده است كه به ما گفت: با خدا ناز كنيد، بگوئيد: خدايا! مُدِلّاً عَلَيك(11)؛ من نه تنها نياز دارم، بلكه ناز هم دارم؛ دَلال دارم، مي‌خواهم با تو اِدلال كنم، گفتمان داشته باشم، حرف ويژه بزنم؛ تو هم با من حرف ويژه بزني! اين اِدلال، اين دَلال، اين نازي كه در دعاي افتتاح آمده، مبسوطش در مناجات شعبانيّه آمده. در بخش مناجات شعبانيّه اوّل (مُنادات) است، بعد (مناجات) است؛ وقتي نجوا شد، قُرب شد، به خداي سبحان عرض مي‌كند كه پروردگارا! اگر چنانچه تو به من بگویي چرا گناه كردي، من به تو مي‌گويم: تو چرا نبخشيدي: لَئِنْ اَخَذْتَنِي بِجُرمِي اَخَذْتُكَ بِعَفوِك (12)؛ اين ناز است،‌ نه نياز! مگر مقدور هر كسي هست، زبان هر كسي باز مي‌شود كه با خدا ناز كند، به خدا بگويد اگر تو به من گفتي چرا گناه كردي، منم به تو مي‌گويم: تو چرا نبخشيدي؟! اين مقدور كيست؟ اين مقدور آن كسي است كه كادِحِ إلَي رَبّ شد، كَدْحاً فَمُلاقِيه شد.
رسيدن به مقام مَدهوشي، طلب سالك هنگام لقاي الهي       
اين مقدور كسي است كه دو كار كرد؛ يكي با تحصيل ره‌توشه به مقصد رسيد، يكي با تحصيل زاد ويژه از مقصد به مقصود بار يافت و فهميد كه با مقصود چه بگويد و منتظر چه باشد! در آن بارگاه دوّم به خدا عرض مي‌كند: خدايا! من كه حالا آمدم به مقصد و با تو دارم گفت‌وگو مي‌كنم؛ مرا جزء كساني قرار بده كه نادَيتَهُ، تو ندا دادي، فَاَجابَك؛ گفتي بيا، من آمدم و مرا جزء كساني قرار بده كه لاحَظتَهُ فَصَعِقَ لِجَلالِكَ (13)؛ تو او را نگاه كردي و اين مدهوش شد. تو با يك نگاه كوه را متلاشي كردي، با يك نگاه، موساي كليم را به صَعقه انداختي، كه اين مدهوشي است و نه بيهوشي؛ من آن صَعقه را مي‌طلبم، من آن مدهوشي را مي‌طلبم؛ فَتَجَلّي رَبُّهُ لِلجَبَلِ جَعَلَهُ دَكّاً (14) را مي‌طلبم؛ از كساني قرار بده كه ناجَيتَهُ، تو با او مناجات كردي، تو با او حرف زدي و حرف تو را شنيده است؛ اينها ناز دعاست، نه نياز!
اين از بهشت گذشته است، بهشت مقهور اوست. اين انسان در عين حال كه جسم دارد و بهشتي كه جَنّاتٌ تَجرِي مِنْ تَحتِهَا الاَنهار دارد؛ اين بهشت مقدور اوست. در ذيل آيه يُفَجِّرُونَهَا تَفجيراً (15)، امين الإسلام طبرسي‌(رض) نقل كرده است كه بهشتي‌ها هر وقت اراده كردند از جایي چشمه بجوشد، با دست مباركشان خطي ترسيم مي‌كنند، همان جا چشمه مي‌جوشد. انسان در دنيا تابع آب است، هر جا چشمه باشد خيمه مي‌زند؛ ولي در بهشت چشمه تابع اراده اوست! اينجور نيست كه چشمه‌ها و نهرها جاي مشخصي داشته باشد و بهشتي تابع او باشد؛ بلكه يُفَجِّرُونَهَا تَفجيراً، تَفجير و اِنشقاق و جوشش چشمه‌ها به بركت اراده بهشتي‌هاست. اين بهشتي‌ها كه جسم دارند، لذّت بدني دارند، آب و چشمه و امثال ذلك را دارند؛ مع ذلك به مقصد رسيده، از آن برترند.
بيانات حضرت آيت‌الله جوادي آملي (دامت بركاته) در برنامه تلويزيوني «سلوك الهي» دماوند ـ مرداد 1392     
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
(1) اشاره به: ق/ 16                     (2) بحار الأنوار/ 1/ 164 ـ با اندكي اختلاف
(3) منيه المريد/ 123        (4) حديد/ 4                     (5) اشاره به: حج/ 37
(6) اشاره به: انشقاق/ 6      (7) قمر/ 54 و 55               (8) بقره/ 25
(9) الكافي/ 2/ 84           (10) بحار الأنوار/ 67/ 191     (11) مفاتیح‌الجنان
(12) همان/ مناجات شعبانیه                                    (13) اقبال الأعمال/ 687
(14) اعراف/ 143           (15) انسان/ 6
خوان حکمت روزهای یکشنبه منتشر می‌شود.