محدودیتهای اقدام در حکومت امیر مومنان(ع)- ۱۱
مصائب خواص عدالتگریز و انصافستیز
جواد سلیمانی
اکنون با توجه به اهمیت نقش خواص در سرنوشت اجتماع بايد گفت؛ هرگاه در جامعهای خواصِ طرفدار باطل افزونتر و متنفّذتر از خواص حامی حق باشند ارزشهاي الهي در چنين جامعه اي در معرض تهديد و زوال قرار خواهد گرفت و بستر مناسبي براي استحکام پایههای ظلم و فساد و ابتذال و هر آنچه رنگ باطل دارد فراهم خواهد شد؛ در مقابل اگر حامیان حق بيشتر و متنفّذتر از طرفداران باطل باشند، پايههاي ارزشهاي حقّ محکم ميشود و جامعه به سوي خیر و صلاح هدایت خواهد شد و در نهایت به سعادت و خوشبختی خواهد رسيد و اگر در يک جامعه خواص اهل لغزش فزوني يافته و از نفوذ افزون تري برخوردار شده، افسار جامعه را در دست بگيرند، خواسته يا ناخواسته پايه ارزشها در آن جامعه سست ميشود، اقتصاد و فرهنگ و سياست و ارتش به دست نااهلان خواهد افتاد و خوديها به حاشيه رانده ميشوند و بدعتهاي ناروا، شعارها و آرمانهاي فريبنده و پوشالي جاي اهداف اصيل و متعالي را خواهد گرفت. زيرا خواص اهل لغزش التزام لازم براي پاسداري از فکر و فرهنگ و رفتار ناب را ندارد.
اقشار، طبقات و اصناف مختلف جامعه فراخور شغل، طبقه، صنف خاصشان، خلق و خويهاي خاص صنفي و گروهي دارند؛ خواص اهل باطل و اهل لغزش نيز به علت قوه تشخيص، محل مراجعه بودن، سوابق و خدمتهايشان نسبت به عوام، داراي خصلتها و اخلاق مثبت يا منفي نسبتاً مشترکي هستند؛ اما اين بدين معنا نيست که همه آنها از روحيههای خاص و یکسانی برخوردار باشند؛ بلکه مقصود این است که طبایع و وجوه اخلاقی و رفتاری مشترکي در میان اغلبشان مشاهده میشود.
برای تحقیق درباب طبایع خواص از علومی چون جامعهشناسی، روانشناسی فردی و اجتماعی میتوان کمک گرفت؛ ولی تا آنجا که ما تحقیق کردهایم این علوم به صورت مستقیم و جزئی وارد این بحث نشدهاند؛ اما خوشبختانه در متون مذهبي، بحث خواص، و ويژگيهاي آنها مطرح شده است؛ به عنوان نمونه اميرمؤمنان(ع) در مورد طبایع خواص، سخنان ارزشمندي را ايراد فرمودهاند که در اين فراز آن را محور قرار میدهیم و به شرح مختصر آن میپردازیم. آن حضرت طی نامهای خطاب به جناب مالك اشتر، برخي از طبايع خواص را بیان فرموده، او را (هنگام نصبش به استانداري مصر) به پرهيز از دل بستن به خواص بدين شرح توصيه فرمودهاند:
«[ بدان كه] احدي از رعايا از نظر هزينه زندگي در حالت آسايش و صلح بر حاکم سنگينتر و به هنگام بروز مشكلات در همكاري كمتر و در اجراي انصاف ناراحتتر و به هنگام درخواست سؤال پراصرارتر و پس از عطا و بخشش كمسپاستر و به هنگام منع خواستهها دير عذرپذيرتر و در مواقع رويارويي با مشكلات كماستقامتتر از خواص نميباشند.»1
آنان حق خاص و ممتازی برای خود قائلند و دولت و ملت را موظف به رعایت آن میدانند (در حالی که در واقع چنین حقی برایشان در همه زمینهها نیست) وقتی قوانین و وجدان جمعی بر خلاف خواست آنان حکم میکند کامشان تلخ گردیده و از احکام و مقررات عادلانه و قضاوتهای منصفانه خوششان نمیآید. بنابراین عدالتگریز و انصافستیزند، همانطور که اميرمؤمنان(ع) در فراز دیگری میفرمایند:
«هر زمامدار خواص و نزديکاني دارد که داراي صفت خود خواهي و مقدم شمردن خود بر ديگران و دستدرازي و کمانصافي در مناسبات با ديگران ميباشند.»2
حضرت امیر به علت روحیات مذکور در خواص به جناب مالک اشتر توصیه میکند تا در اداره جامعه توجه خود را معطوف به توده مردم کرده، سعی کند درخواستهایشان را شنیده و اجابت نماید و بیشتر با عامه مردم دمساز و همنشین و همسفره باشد؛ زیرا ستون و قوام و دوام دین و جامعه، عامه هستند و حیات و ممات دین و دولت به توده و عامه مردم متکی است نه خواص.
بيان حضرت چنين است: « تکيهگاه و قوام دين و همبستگي مسلمين و سلاح دفاع در برابر دشمنان، تنها عامّه امّتاند. بنابراين بايد گوش تو، به آنها و ميل تو با آنان باشد.»3
از این رو حضرت معتقد است حکومت باید هنگام تعارض بین رأی و رضایت خواص و عوام؛ سعی کند رضایت عوام را جلب کند؛ زیرا خشنودی عوام مایه حمایت آنان از دین و دولت خواهد شد؛ ولی رضایت خواص با خود خواهیها، توقع بالا و همت کم آنان در مبارزه با دشمنان، سودی به حال دین و دنیای جامعه نخواهد داشت. از این رو میفرماید: «بايد بهترين امور نزد تو،.... جامعترين آنها براي جلب رضايت عوام باشد؛ زيرا غضب خواص در صورت وجود رضايت عموم مردم قابل چشمپوشي است.»4
پانوشتها:
1- و ليس أحد من الرّعيّهًْ أثقل علي الوالي مؤونهًْ في الرّخاء و اقلّ معونهًْ له في البلاء وأكره للانصاف وأسأل بالإلحاف و اقلّ شكرا عند الإعطاء و أبطأ عذرا عند المنع وأضعف صبرا عند مُلِمّات الدَّهر مِن أهل الخاصَّه(نهجالبلاغه، نامه 53).
2- «إنّ للوالي خاصّهًْ و بطانهًْ فيهم استئثار وتطاول و قلَّهًْ إنصاف في معاملهًْ» (نهجالبلاغه، نامه 53.)
3- انّما عمود الدّين و جماع المسلمين و العدّه للأعداء، العامّه من الأمه، فليكن صِغْوُك لهم ومَيلُك معهم؛ (نهجالبلاغه، نامه 53.)
4- وَلْيکن أحبُّ الأمور إليک.... أجمعها لرضي الرَّعيَّهًْ، فإنّ سُخطَ الخاصّهًْ يُغتفَر مع رضي العامّهًْ (نهجالبلاغه، نامه 53.)