kayhan.ir

کد خبر: ۲۳۸۶۲۱
تاریخ انتشار : ۲۴ اسفند ۱۴۰۰ - ۲۱:۲۹
محدودیت‌های اقدام در حکومت امیر مومنان(ع)- ۵

ماجرای نصب استاندار مصر

 

جواد سلیمانی
یکی دیگر از شواهد فقدان نیرو در حکومت علوی در نصب استاندار مصر نمایان شد. مصر از عایدات فراوان برخوردار بود و از طرف دیگر به‌واسطه بنادری چون اسکندریه به دریای روم و حکومت بیزانس راه داشت و یکی از پادگان‌های مهم نظامی جهان اسلام؛ یعنی «فسطاط» در آنجا بود، و از همه مهم‌تر مجاور شام و حکومت معاویه بود که در صورت برخورداری از حاکمیت مقتدر، می‏توانست تهدیدی علیه معاویه باشد؛ لذا علی(ع) قیس بن سعد بن عباده را اوایل سال ۳۶ هجری به حکومت مصر نصب کرد 1. قیس از انصار و قبیله خزرج بود و از فضلایِ صحابه محسوب می‏شد. آدم زیرك و صاحب‌نظری بود که در جنگ فردی کارآزموده و شجاع بود. در ضمن از بزرگان انصار به‌حساب می‏آمد،2 بین عرب‌های آن زمان مشهور بود که معاویه و عمرو بن عاص و قیس بن سعد بن عباده زیرک‌ترین و سیاستمدارترین افراد عرب هستند. ولی متأسفانه حدود 6 ماه از ولایتش نگذشته بود که حضرت مجبور شد او را عزل کند.
درباره علت عزل قيس، عوامل متعددی قابل پیش‌بینی است، امّا به‌طور مستند می‏توان به عوامل زیر اشاره کرد:
الف- نیرنگ معاویه
معاویه از انتصاب قیس احساس خطر کرد، می‏ترسید قیس از طرف مصر و علی(ع) از عراق حمله کرده و او را غافلگیر کنند. بنابراین به فکر این افتاد نظر قیس را به خود جلب کند، لذا قبل از حرکت به‌طرف صفين طی نامه‏ای وعده‌ حکومت عراق و حجاز را به قیس داد و از او خواست دست در دستش گذاشته عليه على(ع) وارد جنگ شود.3
ولی قیس ابتدا در پاسخ به او طفره رفت و نوشت: من در حال تأمل و تفکر هستم که چه کنم.4 معاویه این پاسخ را نپذیرفت و از او خواست موضعش را به‌طور صریح ابراز کند، در ادامه چنین آورد: کسی در خدعه و نیرنگ به‌پای من نمی‏رسد، یا پیشنهاد مرا می‏پذیری و یا با لشگریانم مصر را اشغال می‏کنم، این بار قیس کاملاً عداوت و دشمنی خود را با معاویه و وفاداری‌اش را به علی(ع) ابراز کرد.5
در نتیجه معاویه ناامید شد، لكن برخورد دوپهلوی ابتدایی قیس زمینه‏ای شد تا معاویه دست به نیرنگ بزند، نامه‏ای از سوی قیس جعل کرد که حاکی از تبریّ قیس از قتل عثمان و پیوستن او به معاویه
بود.6
سپس در شام شایعه پیوستن قيس به خودش را پخش کرد و از مردم خواست برای قیس دعا کنند. این خبر توسط نیروهای اطلاعاتی حضرت به گوش علی(ع) و یارانش رسيد. على(ع)، حسنین(ع) و محمد بن ابی‏بکر و عبدالله بن جعفر را برای مشورت طلبید، و مسئله را با آنها در میان گذارد. عبدالله بن جعفر از حضرت خواست برای اطمینان خاطر و دفع ضرر محتمل، قیس را عزل کند، ولی حضرت با این نظر موافق نبود و فرمود: «به خدا قسم من باور نمی‏کنم چنین عملی از قیس سرزده باشد.»7 این نقشه معاویه که در بدو امر با پشتیبانی و حمایت علی(ع) از قیس به نتیجه نرسید و عقیم ماند، بعدها اثر خود را بیشتر نمایان ساخت و افکار عمومی را بر ضد قیس بسیج کرد و حضرت را مجبور به عزل قيس کرد.
ب- برخورد مسالمت‌آمیز قیس با مخالفين داخلی مصر
وقتی قیس وارد مصر شد مردم مصر با او بیعت کردند، ولی گروه‌هایی از بیعت کردن سر باز زدند و می‏گفتند ما را به حال خود بگذارید تا حق و باطل روشن شود و ببینم کار مردم به کجا می‏کشد. قیس فریب آنها را خورد و با آنها برخورد مسالمت‌آمیز داشت و فکر می‏کرد با این روش می‏تواند آنها را جذب کند. لذا طی نامه‏ای به علی(ع) نوشت: برخی از مردم بیعت نمی‏کنند و می‏گویند ما را به حال خود بگذارید تا مسلمین به یک نظر مشخص و روشنی برسند،... نظر من این است که به آنها تعرّضی نکنیم 8. وقتی این نامه به مدینه رسید، عبدالله بن جعفر به علی(ع) گفت: می‏ترسم این برخورد قیس با مخالفان نتیجه گرایشش به معاویه باشد، لذا از او بخواه با آنها درگیر شود9.
علی(ع) طی نامه‏ای از قیس خواست آنها را تعقیب کرده و در صورت بیعت نکردن با آنها درگیر شود.10 ولی قیس روی نظر خودش پافشاری می‏کرد، تا جایی که در پاسخ به فرمان حضرت نوشت: من از سرعت شما در جنگ با آنها تعجّب می‏کنم. اگر این کار را بکنیم امکان دارد گروه‌های مختلف متّحد شوند و کار بالا بگیرد.11 تعجب می‏کنم که به من فرمان می‏دهید با قومی بجنگم که دست به‌سوی شما دراز نکرده‌اند و در پی به پا کردن فتنه نیستند، از شما می‏خواهم دست از آنها بردارید.12 این برخورد قیس شایعات قبلی را تقویت کرده، خودفروشی‌اش را در اذهان تثبیت کرد، و این عامل دومی بود که در عزل او نقش داشت.
ج- فشار یاران علی(ع)
در اثر حیله‏ای که معاویه به کاربست و نامه‏هایی که قیس برای علی(ع) فرستاده بود، شایعه خیانت قیس بین مردم جا افتاد. لذا یاران اهل نظر و سیاستمدار حضرت، مثل عبدالله بن جعفر از حضرت خواستند او را عزل کند.13 ولی حضرت راضی به عزل قيس نبود و به وی اعتماد داشت، لكن فشار مردم به حدّی رسید که حضرت نتوانست یک‌تنه در مقابل آنها بایستد و بیم آن می‏رفت مردم ساده‌لوح عصر علی(ع) با ایشان معامله‏ای کنند که بعدها در صفین برای جلوگیری از پیشرفت مالک کردند. بلاذری مورخ شهیر قرن سوم هجری می‏نویسد: علی به مردم گفت؛ من قیس را می‏شناسم، قسم به خدا او خیانت نمی‏کند. این‌یکی از شیوه‏های (تاکتیک‌های) اوست، ولی مردم می‏گفتند؛ ما جز به عزل او راضی نمی‏شویم.14
بالاخره، درنتیجه دست‌ به ‌دست دادن این سه عامل، على(ع) قیس را عزل کرد.
البته شاید در پیش داشتن جنگ صفین را بتوان عامل چهارمی شمرد که حضرت را وادار کرد علی‌رغم میل باطنی خود قیس را عزل کند؛ چراکه جامعه اسلامی برای جنگ با معاویه به آرامش خاطر نیاز داشت و عدم ثبات حکومت مصر و پیوستن قیس به معاویه می‏توانست مایه‌ تزلزل و دغدغه‌ خاطر یاران حضرت شود و روحیه قوی آنها را در برخورد با معاویه تضعیف کند.
پانوشت‌ها:
1- طبری، ج ۴، ص ۴۴۲.
2- ابن اثیر، أسد الغابه، تحقيق محمد ابراهيم النبا وهمکاران، بیروت، داراحیاء التراث العربی، ج ۴، ص ۴۲۵.
3- الغارات، ص ۱۳۱.
4- انساب الاشراف، ص ۳۹۱، ج ۲.
5- الغارات، ۱۳۳.
6- انساب الاشراف، ج ۲، ص ۳۹۱.
7- الغارات، ۱۳۱- ۱۳۵؛ انساب الاشراف، ج ۲، ص ۳۹۰-۳۹۱.
8- الغارات، ۱۳۵.
9- انساب الاشراف، ج ۲، ص ۳۹۲؛ الغارات، ص ۱۳۵.
10- همان، ص ۱۳۵.
11- انساب الاشراف، ج ۲، ص ۳۹۲.
12- الغارات، ص ۱۳۶.
13- الغارات، ص ۱۳۶.
14- انساب الاشراف، ج ۱، ص ۴۰۵.