مغلطه در مسئله امنیت
دکتر سید مصطفی تقوی مقدم
آنها از يکسو با استناد به اظهارات معدود افرادي که آن روزها در جامعه به «فکلي» و «فرنگيمآب» مشهور بودند، ميگويند از قبل از رضاشاه مسئلة کشف حجاب مطرح شده بود.1
در اين باره بهگونهاي وانمود ميکنند که گويا بخش قابلتوجهي از جامعه حتي قبل از رضاشاه چنين مطالبهاي داشتند! از سوي ديگر ميگويند: «در آن مقطع فکر اينکه زنان، که با پوشيه و روبنده در اجتماع حاضر ميشدند و با مردان نامحرم حتي صحبت هم نميکردند، بتوانند تحصيل کنند و وارد بازار کار بشوند غيرممکن به نظر ميرسيد.
بنابراين، هر تغييري در وضعيت اجتماعي زنان مستلزم اين بود که آنان پوشيه و روبنده را کنار گذاشته و حداکثر با روسري معمولي در جامعه ظاهر شوند.»2
اين ادعاها آشکارا با واقعيات مسلم تاريخي در تضاد است. در سال 1324ه.ق يعني در نخستين سال انقلاب مشروطيت، نخستين مدرسة دخترانه به نام مدرسة «دوشيزگان»، به وسيلة بيبيخانم استرآبادي، تأسيس شد. سال بعد مدرسة «ناموس»؛ و در سالهاي بعد، مدارسي چون «تربيت بنات»، «صدريه»، «عصمتيّه»، «حسنات»، و «فرحية نوباوگان» نيز
تأسيس شد.
در سال 1331ﻫ.ق، يعني 10 سال قبل از کودتاي 1299، نشرية «زنانة» شکوفه، فهرستي از اسامي 63 مدرسة دخترانه را در تهران منتشر کرد که در مجموع حدود 2500 دانشآموز داشتند. در پي گسترش مدارس دخترانه در سال 1329ﻫ.ق از طرف حکيمالملک، وزير معارف وقت، به منظور انتظام امور مدارس زنان، سيدحسين سعادت به سمت «مديرکل [آموزش] نسوان» منصوب
شد. در سال 1297 ﻫ ش، نصيرالدوله، وزير معارف کابينة وثوقالدوله، به تأسيس يک دارالمعلمات (دانشسراي تربيت معلم دخترانه) و 10 دبستان دخترانه اقدام کرد.3
در آستانة ممنوع شدن حجاب (کشف حجاب اجباري) در 17 دي 1314، در ايران 58 هزار و 700 دختر در مقطع ابتدايي (دبستان) و متجاوز از 3 هزار و 479 دختر در مقطع متوسطه (دبيرستان) مشغول به تحصيل؛ و بيش از 2 هزار آموزگار زن (معلم ابتدايي) و 295 دبير زن (معلم متوسطه) در دبستانها و دبيرستانهاي دخترانة ايران مشغول به تحصيل و تدريس بودهاند.4 همچنين «عدة زيادي از دختران نيز در مدارس صنعتي، فنون نقاشي و خياطي و دفترداري و ماشيننويسي» ميآموختند.5 اين رشتهها، نوعاً رشتههايي عملي و فني است و طبعاً منظور از تحصيل در اين رشتهها حضور در صحنة کار و اجتماع بوده است.
در همين جامعه در دورة قبل از کودتاي 1299 زنان بسياري در شهرها و ولايات مختلف کشور نيز وجود داشتند که با همان پوشش سنتي در حيات اجتماعي و سياسي و اقتصادي ايفاي نقش ميکردند. فعاليت اجتماعي زنان در ايران معاصر، به ويژه از دورة ناصري به بعد بينياز از توضيح است. در تاريخ انقلاب بزرگ مشروطيت، و پيش از آن در نهضت تنباکو زنان حضور گسترده داشتهاند. نام زينب پاشاي تبريزي، رهبر زنان مبارز تبريز در قيام تنباکو؛6 بيبي مريم بختياري فعال سياسي و مبارز مسلح دوران مشروطه که به مبارزه با قرارداد 1919 و پس از آن به مبارزه با ديکتاتوري رضاشاه برخاست؛7 و قدمخير قلاوند.8
که او نيز در نبردهاي مسلحانه با رژيم رضاشاه نامآور شد، در تاريخ ثبت و ماندگار شده است.
اينها همه قبل از ممنوع شدن حجاب و در جامعهاي بود که بنا به ادعاي مدعي، پوشيه و روبند مانع از حضور زن در جامعه ميشد! روشن نيست که ناآگاهي از تاريخ باعث چنين قضاوتهاي بيبنياد و اهانتآميزي دربارة جامعة ايراني ميشود يا شدت تعصب سياسي و ايدئولوژيک براي توجيه پهلويها؟
موضوع مهم ديگر، که به نوعي دستخوش رويکرد عوامگرايانة برخي پهلويستايان شده، موضوع امنيت و وحدت کشور است.
هر حکومتي با هر ماهيتي و به هر شيوهاي که زمام امور را به دست بگيرد وظيفة ذاتي و اولية او ساماندهي امور و تأمين امنيت جامعه و برقراري نظم و انضباط عمومي است. نياز کشور به دولت مرکزي مقتدر براي تأمين نظم و امنيت و رفع بحرانهاي ناشي از انقلاب مشروطيت و اشغال کشور در زمان جنگ جهاني اول، مهمترين دستاويز انگليس براي تحميل کودتاي سوم اسفند 1299 بود.9
جامعة ايران و نخبگان آن، در اين زمينه با دولت کودتا نيز صرف نظر از ماهيت آن، اصطکاکي نداشتند.
تأييد امثال آيتالله سيد حسن مدرس و ديگر نخبگان سياسي از پارهاي از اقدامات رضاخان در سالهاي 1300 تا 1304، در اين راستا و بر اين مبنا بوده است.
پهلويستايان با ناديده گرفتن تحولات جهاني و تغيير راهبرد انگليس، به نادرست چنين وانمود ميکنند که گويا انگليس در دورة پس از کودتا در پي تضعيف دولت مرکزي و ايجاد تفرقه و بينظمي در ايران بود؛ و اقدامات دولت کودتا در تأمين امنيت عمومي را در جهت مدعاي نادرست خود به عنوان اقداماتي ضد انگليسي عنوان ميکنند. آنها در اين باره ميگويند: «سالهاست که شنيدهايم انگلستان با سياست «تفرقه بينداز و حکومت کن» به سلطة خود بر کشورهاي ديگر ادامه
ميدهد.
اگر چنين است چرا رضاشاهي که به ادعاي...[مخالفانش] وابسته به انگلستان و حتي جاسوس بود، در کشور وحدت ايجاد کرد؟»10 يا گفته ميشود: «اولين و مهم ترين اقدام رضاخان بعد از کودتا در اسفند 1299 پايان بخشيدن به آن
هرج و مرجها و جمع کردن بساط قدرتهاي محلي بود؛ يعني دقيقاً عکس آن چيزي که انگلستان براي ايران ميخواست».11
شگفت اين است که وقتي گفته ميشود جهان تغيير کرد و سياست انگليس نيز به همين علت تغيير کرد و در جهان پس از جنگ جهاني اول، انگليس خود در برابر شوروي نوظهور در همسايگي ايران، در پي تأمين امنيت و وحدت ايران بود، و کودتا براي تحقق همين هدف انجام گرفت، حضرات اين واقعيت جهاني را انکار کرده و توجه به آن را ناشي از تئوري توطئه ميخوانند!12
در حالي که تغيير سياست انگليس محدود به ايران نبود که ساخته و پرداختة مخصوص ذهن ايرانيان باشد.
سياست او در عرصة جهاني و نسبت به همة کشورهاي بزرگ و مناطق تحت نفوذ و استعمار خود تغيير کرد. اين يک واقعيت انکارناپذير و مستند به انبوه دادههاي تاريخي است. انکار آن بهمثابة انکار بديهيات است.
پانوشتها:
1- صادق زيباکلام. رضاشاه. صص 266-267.
2- همان. ص 24.
3- براي اطلاع بيشتر، رک: مقالة اولين مدارس دخترانه در ايران. مريم فتحي. سايت موسسة مطالعات تاريخ معاصر ايران.
4- سازمان اسناد ملي ايران. سند شمارة 109004 (سند شماره 1). گزارش به وزارت امور خارجه. ص 4.
5- سازمان اسناد ملي ايران. سند شمارة 109004 (سند شماره 1). گزارش به وزارت امور خارجه. ص 4.
6- مجيد رضازاد عمو زينالديني. زينب پاشا. تبريز، انتشارات اختر، 1388.
7- مريم بختياري. خاطرات سردار مريم بختياري. ويراستار غلامعباس نوروزي. تهران، انتشارات انزان، 1382.
8- شاهمراد بزرگيان لرستاني. زندگاني قدم خير، شيرزني از عشاير لرستان. قم، انتشارات عصمت، 1377.
9- براي شناخت مقولة امنيت در آن مقطع، ر.ک: سيد مصطفي تقوي. امنيت در دورة رضاشاه. تهران: موسسة مطالعات تاريخ معاصر ايران، 1389.
10- روزنامه شرق. پيشين.
11- صادق زيباکلام. رضاشاه. ص 28.
12- همان. ص 28.