لوث کردن خیانت و جاسوسی در پوشش «پروژه شکدم»(خبر ویژه)
روزنامه شرق نوشت: ماجرای کاترین شکدم و جاسوس بودن یا نبودنش به موضوع داغ این روزهای رسانهها تبدیل شده است؛ زنی که بعد از ازدواج با یک فرد مسلمان یمنی چنین اعلام کرد که به دین اسلام و مذهب تشیع گرویده و سپس به ایران سفر کرد . او در بین سالهای ۱۳۹۴ تا ۱۳۹۷ با رسانههای متعـدد اصولگــرا از جمله تسنیم و تهران تایمز به گفت وگو پرداخت و اصولگرایان سعی میکردند از او چهرهای ضدصهیونیستی نشان دهند تا جاییکه حتی شـکدم عکس یک روزنامه اصولگرای رسالت هم شد و شکدم در سال ۹۶ هم با سیدابراهیم رئیسی گفتوگویی انجام داد؛ اما دیری نپایید که او بعد از بازگشت به فرانسه در نوامبر ۲۰۲۱ در مقالهای که در روزنامه تایمز اسرائیل منتشر کرد، نوشـت که هیچگاه مسـلمان نشده بوده است که در اسفند ۱۴۰۰ یکی از رسانههای نزدیک به محمود احمدینژاد اقدام به پخش این خبر کرد. از طرفی گفته میشود که او با تعداد زیادی از مسئولان هم دیدارهایی داشته و نقش جاسوسی را ایفا میکرده است.
اما حالا شـکدم در گفتوگویی با بیبیسی فارسی گفته که تمام این حرفها کذب است و جاسوس نیست. او در این گفتوگو گفته است: «من جاسوس نیستم و اسرار دولتی ندارم که به اسرائیلیها بفروشم. او با بیان اینکه اسرائیلی نیست، گفت: اصل و نسب یهودی داشتن مساوی با اسرائیلی بودن نیست». او در پاسخ به سؤالی مبنی بر اینکه مطالب مطرح شده در رسانهها را تأیید میکند؟ عنوان کرد که حضورش در ایران صرفا برای شرکت در کنفرانسی بوده که برخی مسئولان هم در آن حضور داشتهاند». شـکــدم ضمن غیراخلاقی خوانـدن تهمتهای نسبت داده شـده به او و برخی مسئولان، آنها را «یک عملیات روانی» معرفی کرد که با اهداف و اغراض خاص انجام شـد. به گفته شـکـدم حتی فکر اینکه مسئولان با او رابطه داشتهاند، ادعایی مضحک است و طرحکنندگان آن بهدنبال تخریب چهره حکومت ایران بودهاند.
او همچنین درمورد ادعای اینکه سفر اربعینش با اهداف جاسوسی بوده، گفت: «از چه چیزی و چه کسی باید در این سفر جاسوسی میکرده؟ این سفری است که همه میروند و یک امتیاز برای آنها محسوب میشود».
پس از انتشار این مصاحبه رسانههای اصولگرا متن گفتوگو را بارها و بارها بازنشر کردند و سخنان شکدم مبنی بر جاسوس نبودن را بهعنوان یک سند معرفی کردند و مشخص نیست چطور گفتوگوی بیبیسی فارسی سند اصولگرایان شده و جالبتر آنکه پیشتر نـزار زاکا، تبعه لبنانی - آمریکایی که به اتهام جاسوسی در ایران بازداشت شده بود هم در همین شبکه اتهام جاسوسی را رد کرده بود؛ اما در آن زمان اصولگرایان حرفهای او را فاقد وجاهت میدانستند با آنکه در ادامه این معیارهای دوگانه اصولگرایانه، شهیندخت مولاوردی با عنوان «در اختیار قرار دادن اطلاعات و اسناد طبقهبندیشده با پوشش مسئولان نظام با هدف برهم زدن امنیت کشور از طریق انعقاد قرارداد با صندوق جمعیت سازمان ملل متحد» متهم میشود؛ اما نادر طالبزاده که شکدم را برای مصاحبه با رئیسی دعوت کرده بود، در حاشیه امنی قرار دارد و تازه رسانههای اصولگرا سعی در تطهیر شـکدم دارند تا شاید به نوعی سرپوشی بر عملکرد خودشان بگذارند. در نهایت به هر حال اصولگرایان باید مشخص کنند بیبیسی قابل اعتماد است یا خیر؟ میشود حرفهای منتشر شده از این رسانه را ملاک عمل قرار داد یا نه؟»
درباره این تحلیل آمیخته با شبهه روزنامه زنجیرهای گفتنی است: اولا این روزنامه توضیح نمیدهد که با چه سندی، کاترین شکدم را جاسوس تلقی کرده است؟ به صرف «گفته میشود»؟!
ثانیا سالانه هزاران خبرنگار یا فعال سیاسی غربی به کشور میآیند، از شخصیتها مصاحبه و گفتوگو میگیرند یا با رسانههای ایرانی گفتوگو میکنند و این گفتوگوها منتشر میشود. اینکه یک تبعه خارجی به ایران بیاید، گفتوگو بگیرد و یا برخی مواضع کشورمان را تایید کند، چه ایرادی دارد؟ یا حتی اگر بعدا زیر حرفش بزند و نظر خود را تغییر دهد یا مثلا بگوید من مسلمان نشده بودم. الزاما از آن میشود که فرد جاسوسی کرده یا موفق شده جاسوسی کند؟!
ثالثا دو معیار برای تشخیص جاسوس وجود دارد؛ یکی اعلام رسمی دستگاههای امنیتی، دوم انتشار محتوای جاسوسی توسط جاسوس یا سرویس جاسوسی متبوع او. فرق نزار زاکا با شکدم این است که زاکا رسما به عنوان دستگاههای امنیتی کشورمان به عنوان جاسوس معرفی شد و موارد جاسوسی او هم روشن است. اما آیا درباره کاترین شکدم چنین ادعایی چه از سوی مراجع امنیتی کشورمان یا سرویسهای جاسوسی متخاصم مطرح شده است؟!
روشن است که معیار جاسوس بودن یا نبودن یک فرد، شبکه بیبیسی نیست. در موضوع زاکا، مراجع امنیتی کشورمان با سند گفتهاند که او جاسوسی میکرده است و ضمنا تصاویر همکاریهای او با پنتاگون و وزارت خارجه آمریکا در دسترس است. بیبیسی مگر میتواند اسناد را انکار کند. اما در مورد کاترین شکدم، نه دوست و نه دشمن سندی برای جاسوسی او ارائه نکردهاند و خود او در بیبیسی این ادعا را رد کرده است. آیا این دو موضوع مثل هم است.
رابعا به نظر میرسد غربگرایان و رسانههای زنجیرهای سعی کردند به کمک حلقه انحرافی، خیانتها و جاسوسیهای خود را با بهانه اخیر لاپوشانی یا لوث کنند وگرنه روشن است که وزیر ارشاد دولت اصلاحات پنهانی از دولت عربستان درخواست پول کرده و برای پسر خود هزینه بورسیه را گرفته بود. یا معاون وزیر ارشاد در همان دولت که پس از فرار از کشور به استخدام شبکه سعودی اینترنشنال در لندن درآمده و علیه نظام فعالیت میکند. همینطور است دهها خبرنگار و مدیر نشریات زنجیرهای(از دبیر سیاسی و عضو شورای سردبیری روزنامه شرق) که پس از فرار از کشور در خدمت رسانههای ضدانقلاب درآمد به ستایش از مواضع رژیم نامشروع صهیونیستی پرداخت. ضمنا جاسوسی را میتوان را در محفل کسانی پیدا کرد که امضای وزیر خارجه شیطان بزرگ را تضمین مینامیدند و بعدها مدیر رسانه آنها اعتراف کرد برای جا انداختن برجام ناچار شدهاند اغراق کنند و دروغ بگویند!