ستاره بیستم؛ محسن وعده ملاقات
ابوالقاسم محمدزاده
وقتی به دنیا آمدی عید غدیر بود. پدرت حسین، اسمت را محسن گذاشت و مادرت طاهره به خاطر علاقهای که به بیبی فاطمه زهرا(س) داشت و عهدی که با او بسته بود با این نام موافقت کرد.
کودکیات را پای دار قالی گذرانده بودی که برای آموختن قرآن نزد همسایه که مکتبخانه داشت رفتی و با استعداد خدادادیات در مدت بیست روز حروف قرآنی را فرا گرفتی و این نشان از تربیت و درون مایه
مذهبی و خانوادگیات داشت.
مدرسه نوبنیاد طلاب، محل علم آموزی و آموزش دوران ابتداییات بود که در سال 1352 آن را به پایان رساندی و به مدرسه راهنمایی رفتی.
اما پس از یک سال ترک تحصیل کردی و در مدرسه علمیه باقریه؛ به فراگیری علوم دینی مشغول شدی.
انقلاب اسلامی، محل انجام وظیفه دینی و تبلیغ احکام دینی و تشویق مردم برای حضور در تجمعات و تظاهرات تو بود و پیروزی انقلاب، زمینه فعالیت فرهنگی و دینی را برای تو فراهم کرد و مسجد کرامت، محل درس، تبلیغ و حضورت بود.
شروع جنگ تحمیلی، میدان جهاد عملیات بود و مکان اجرای آموختههای دینیات و هجرت به مناطق جنگی، زمینه و بستر پرواز روحت را فراهم کرد.
جبهه، جنگ و جهاد؛ و حضور در تیپ جوادالائمه(ع) زمینه رشد و رسیدن به توانمندی و قابلیت پذیرش مسئولیت فرماندهی ادوات تیپ را در وجودت آشکار کرده بود و با شناختی که مسئولین تیپ از تو و قابلیتهایت پیدا کرده بودند به عنوان فرمانده ادوات منصوب شدی و در مدت سه سالی که در جبهه حضور داشتی، جبهههای جنوب و غرب شاهد ایثار، تلاش و مجاهدتهای تو بود و عملیات مسلم بن عقیل(ع) شاهد اوجگیری و پروازت.
سن و سالی نداشتی اما، فرماندهی بودی که با خوشرویی و درایت، در دل نیروهایت جای داشتی و چهره بشاشت همه را مجذوب خودش میکرد و بر دلها فرماندهی میکردی.
منطقه عملیات و خط مقدم، تنها جایی بود که نیروهایت تو را پیدا میکردند و روحت در کنار بچههایی که در خط حضور داشتند آرامش داشت، در حالیکه تو به دنبال آرامش ابدی بودی و دنبال معشوق شهادت میگشتی و هیچ کس آن را نمیدانست و تنها میگفتی؛برادران بسیجی و سپاهیام، اگر من به جایی رسیدم، نتیجه زحمات و فداکاریهای شما بود... تا خون در بدن دارید در راه خدا و برای جمهوری اسلامی خدمت کنید و راه شهیدان را
ادامه دهید.
کسی نمیدانست که این مطالب آخرین حرفها و نصایح تو خواهد بود و در حین عملیات با اصابت ترکش به دیدار معبودش خواهی شتافت.
آری «محسن ظریف بروجردیان»، در عملیات مسلم ابن عقیل وعده ملاقات با خالقش را داشت و اصابت ترکشی او را در تاریخ
19 مهر ماه 1361، در سن 20 سالگی او را به آرزویش رساند.