اخبار ویژه
توافق سریع و به هر قیمت یا پرهیز از تکرار عبرت برجام!
روزنامه حامی برجام در گذشته، بیآنکه به خسارتهای آن روند نامتوازن اشاره کند، نوشت: تصمیمات مهم ملی را نباید به تاخیر انداخت و باید به همان سیاق دولت سابق توافق کرد(!)
روزنامه جمهوری اسلامی در سرمقاله خود نوشت: تصمیمات مهم ملی را باید در بهترین زمان گرفت. به تأخیر انداختن و در بدترین زمان ممکن تصمیم گرفتن که متأسفانه به بخشی از روشهای مدیریتی ما تبدیل شده، زیانهای بزرگی به کشور و مردم میزند.
در بعضی موارد، بهدلیل محاسبات نادرست از تصمیمگیری به موقع بازمیمانیم و در مواردی هم دچار مشکلاتی از قبیل رقابتهای سیاسی هستیم و منافع افراد را بر منافع ملی ترجیح میدهیم. اینها همه خطاهای استراتژیک هستند و اقدام صواب را باید در لایهای بالاتر از این قبیل محاسبات جستوجو کرد و منافع ملی را باید اصل و محور تصمیمگیریها قرار داد.
این روزنامه میافزاید: انتظار منطقی این است که ماجرای احیای برجام که مذاکراتش اکنون در وین جریان دارد، دچار رسوبات زمانی نشود و هرچه زودتر به نتیجه منطقی برسد.
کاملاً روشن است که هیئت جدید ایرانی مذاکرهکننده چیزی بیش از آنچه هیئت قبلی به دست آورده بود را نمیتواند به دست بیاورد و اطلاعات موجود هم همین واقعیت را نشان میدهند. با اینحال، به تأخیر افتادن توافق، چه از جانب ایران باشد، چه از طرف مقابل، وجهی ندارد. ادامه دور ماندن از برجام به نفع آمریکا هم نیست، زیرا منطقه خاورمیانه در شرایط ویژهای قرار دارد که ادامه تنش را نمیتواند تحمل کند و بیثباتی در این منطقه بیش از همه به ضرر آمریکاست.
طرف ایرانی هرچند با کنار گذاشتن هیأت مذاکرهکننده قبلی عناصر توانمندی را از دست داده، ولی هماکنون نیز میتواند از تجربیات آنها استفاده کند و راه رسیدن به نتیجه را کوتاه نماید. این درست است که آمریکا هم به توافق برای احیای برجام نیازمند است ولی نباید تصور شود این نیاز، یکطرفه است. انکار تأثیر تحریمها بر اقتصاد کشورمان که متأسفانه افرادی تلاش میکنند آن را به ابزاری برای سوداگریهای سیاسی و اقتصادی خود قرار دهند، مشکلی را حل نخواهد کرد. سخن این نیست که عامل دیگری در مشکلات اقتصادی ما دخالت ندارد، ولی سهم قابل ملاحظه تحریمها را در آن نباید نادیده گرفت. برخلاف نظر کاسبان سیاسی و اقتصادی تحریم، ما میتوانیم در مذاکرات برجامی به توافقی دست یابیم که منافع کشور و مردم حفظ شود و به هیچیک از اصول و ارزشهایمان نیز کمترین خدشهای وارد نشود. ما باید این واقعیت را بپذیریم که تصمیمات ملی را نباید به بدترین زمان موکول کرد».
حکم صادر کردن در قالب این تحلیل برای توافق سریعتر و به سیاق دولت سابق، در حالی است که نویسنده از خود نمیپرسد: توافق چرا زیر پای دولتهای اوباما و ترامپ رفت و دولت بایدن هم ظرف یک سال گذشته حاضر نشد به تعهدات خود بازگردد؟ چه چیزی به 3 دولت آمریکا اجازه داد که با برجام هرطور خواستند، معامله کنند و اجزای آن و سپس کلیت برجام را زیر پا بگذارند؟! اگر در تنظیم برجام سر دولت روحانی و تیم مذاکرهکننده آن کلاه رفته، که واقعیت هم همین است، چگونه نویسنده تحلیل مذکور، نقطه ضعف بزرگ آن تیم و دولت را نقطه قوت وانمود میکند و مجدداً - بدون گرفتن تضمینهای کافی - خواستار سرهمبندی یک توافق جدید و دادن اجازه بازگشت آمریکا به برجام (دسترسی به مکانیسم ماشه) میشود؟!
نکته جالب این است که به هنگام مذاکره برجام نیز طیف بزککننده «توافق به هر قیمت» با آمریکا، خواستار عجله، توافق هرچه سریعتر بودند. اما وقتی کلاهبرداریهای آمریکا در دور زدن برجام و افزایش تدریجی تحریمها آغاز شد و تا پایمال کردن کامل آن پیش رفت، آنها هیچ توضیح و توجیهی برای شراکت در کلاهبرداری آمریکا نداشتند.
یادآور میشود در آخرین دور مذاکرات دولت سابق، نه تکلیف لغو موثر تحریمها به شکلی که ایران بتواند به صورت موثر و پایدار منتفع شود، معلوم شده بود، نه راستیآزمایی زمانبر لغو تحریمها مورد تایید طرف غربی و آمریکایی قرار داشت (ادعای راستیآزمایی 48 ساعته را مطرح میکردند) و نه این ارائه تضمین درباره عدم تکرار عهدشکنی برجامی تعیین تکلیف شده بود.
بنابراین اکنون باید از تیم مذاکرهکننده حل و فصل درست و هوشمندانه این مسائل را مطالبه کرد و نه مطالبه سرهمبندی یک توافق خسارتبار مثل برجام که به راحتی قابل نقض و دور زدن و زیر پا گذاشتن حقوق ایران باشد.
شرق: تحریمهای آمریکا به ضد خود تبدیل شده است
روزنامه سوپرغربگرای «شرق» اذعان کرد: سیاست تحریمهای آمریکا، بیاثر و به ضد خود تبدیل شده است.
در حالی که طیف غربگرایان، تحریمهای آمریکا و غرب را بهانهای برای اصرار بر تسلیم شدن قرار دادهاند، روزنامه شرق در گزارشی مربوط به تحولات جهانی نوشت: آمریکا به سیاست تحریمهای بیاثر خود ادامه میدهد اما این سیاست به ضد خود تبدیل شده است.
سیاست استفاده از تحریم به عنوان یک سلاح اقتصادی، تجسم قدرت جهانی امروز ایالات متحده است. اکنون از این اهرم فشار علیه دولتهایی در سراسر جهان استفاده میشود؛ از کره شمالی و ونزوئلا تا ایران و بلاروس. به ندرت میتوان بحرانی در حوزه سیاست خارجی را پیدا کرد که در آن سیاستگذاران ایالات متحده به تحریم متوسل نشوند.
همین حالا هم دولت جو بایدن و متحدان اروپاییاش سعی دارند با تهدید به تحریم ولادیمیر پوتین، رئیسجمهوری روسیه را از حمله به اوکراین باز دارند. این روزها تصور دنیای سیاستی که در آن آمریکا از اهرم فشار استفاده نمکند، سخت است اما همیشه این طور نبوده است.
در اوایل قرن بیستم آمریکا ابا داشت از تحریم استفاده کند، در حالی که اروپاییها مشتاق استفاده از این سلاح اقتصادی بودند؛ امروز اما ورق برگشته است. در حالی که آمریکاییها آزادانه از تحریمها استفاده میکنند، اروپا اغلب برای پیوستن به این تحریمها تمایلی نشان نمیدهد. اتحادیه اروپا تلاش میکند از تجارت خود با ایران حفاظت کند و تداوم بلاتکلیفی آلمان درباره آینده خط لوله نورداستریم۲ (با وجود تهدیدهای اقتصادی آشکار آمریکا علیه روسیه) نشاندهنده اختلاف ائتلاف آمریکایی اروپایی درباره تحریمهاست. تاثیرات چشمگیر تحریمها، از جمله بر تاریخ نظام بینالملل در قرن بیستم قابل انکار نیست. اما واقعیت این است که اثرگذاری آنها به عنوان ابزاری برای دستیابی به تغییرات سیاسی محدود بوده است. همین ترکیب، یعنی تاثیرات منفی گسترده در کنار اثرگذاریهای محدود سیاسی است که امروز چالشبرانگیز شده است؛ هرجا که تحریم ظاهر شده به جای فراهم کردن شرایط برای حل منازعه یا حداقل نزدیک شدن شرایط به حل منازعه، آن را در بنبستی پرهزینه رها کرده است.
توانایی واشنگتن در تحمیل هزینههای سنگین بر دولتهای رقیب با دستاوردهایش در تغییر رفتار آنها تناسب ندارد که البته جای تعجب هم ندارد. تحقیقات درباره تحریمهای اعمال شده در قرن بیستم نشان میدهد تنها یکی از هر سه تحریم، آن هم تا حدی، موفقیتآمیز بوده است. موارد کاملا موفق که تقریبا نادر است.
هرچه اهداف تحریمها سادهتر باشد، شانس بیشتری برای کارآمدی دارند؛ اما دادهها حاکی از این است که تاریخ هم نشاندهنده ناکارآمدی تحریمهاست. چیزی که درخور توجه بوده، این است که کارایی محدود تحریمها هیچ اثری بر دفعات استفاده از آن نداشته است. برعکس، تحریمها در دهههای ۱۹۹۰ و ۲۰۰۰ نسبت به دهههای ۱۹۵۰ تا ۱۹۸۵ دو برابر شده و این رقم در دهه ۲۰۱۰ نیز بار دیگر دو برابر شده است.
تاکید بر استفاده از ابزار تحریم در عرصه سیاست آمریکا در حالی بود که شانس موفقیت این اهرم از ۳۵ تا ۴۰ درصد در سالهای ۱۹۹۵ تا ۱۹۸۵ به کمتر از ۲۰ درصد در سال ۲۰۱۶ رسیده بود. ایالات متحده روزگاری ابزار تحریمها را از دولتهای اروپایی گرفت، ولی همان کشورها امروز ابا دارند که از چنین ابزاری با تمام توانشان استفاده کنند. اما تغییرات و شوکهای دهه اخیر نشان میدهد مشکلات دوگانه کاهش اثربخشی تحریمها و ریسک عواقب ناخواسته آن، با شدت بیشتری بازگشته است. آنچه یک قرن پیش به عنوان پادزهر جنگ آغاز شد، به چیزی تغییر ماهیت داده که میتواند خود آغازگر آن باشد؛ حالا تحریم ابزاری است برای جنگ اقتصادی بیپایان با فتوحات اندک و چشماندازی عاری از صلح.