گناه و راههای پیشگیری از آن
نرگس صباوتی
بسیاری از مردم به سبب بقای بر فطرت نسبت به گناه بیزاری درونی و باطنی دارند، ولی به عللی مرتکب آن میشوند. اینان هرگاه با خود خلوت میکنند، وجدان بیدارشان، همواره آنان را سرزنش میکند و بر خود نفرین و لعنت میفرستند؛ چرا که زشتی گناه را درک میکنند و از رفتار و کردارشان شرمگین خود میشوند.
اینان همچنین میکوشند تا بتوانند از شر گناه رهایی یابند و راهی بیابند که گناه نکنند یا کمتر به آن آلوده شوند. از این رو دنبال راهکاری برای فرار از گناه هستند و میخواهند بدانند چگونه میتوانند از ارتکاب گناه پرهیز کنند؟ و چه چیزهای موجب میشود تا شرایط برای اجتناب از گناه فراهم آید؟ نویسنده در این مطلب برای پاسخگویی به سراغ آموزههای قرآن رفته است تا موانع ارتکاب گناه و زمینههای اجتناب از آن را تبیین کند.
***
بیزاری از گناه، بیزاری از زشتی
گناه به بزه و معصیت گفته میشود. اما آنچه در گناه بیشتر جلوه میکند احساسی در انسان است که نسبت به برخی از اندیشهها و کردارهایش دارد. انسان نسبت به برخی از اندیشهها و کردارها واکنش منفی نشان میدهد و از آن انزجار و بیزاری میجوید؛ چرا که اینگونه اندیشهها را پلید و کردارها را زشت میشمارد.
در حقیقت، حالتی در انسان نسبت به برخی از اندیشهها و کردارها به وجود میآید که نفرت و بیزاری در آن طبیعی جلوه میکند؛ چرا که روحیه زیباشناختی و کمالخواهی انسان نمیپذیرد تا زشتی را به جان بخرد. بیزاری انسان نسبت به گناه یک واکنش طبیعی و برخاسته از روحیه کمالخواهی و زیباشناختی اوست. انسان همانگونه که به کمال گرایش دارد و از نقص بیزار است، همچنین نسبت به زیباییها گرایش و نسبت به زشتیها واگرایی دارد. اینگونه است که حتی از فکر پلید و رفتار زشت خود بیزاری میجوید و گاه حتی به انکار آن میپردازد.
همه مردمان به طور طبیعی گرایشی به گناه و هر زشتی و نقص دیگری ندارند، ولی در یک فرآیندی به دلایل گوناگون از جمله وسوسههای شیطانی، در دام گناه میافتند و کارهای زشتی را مرتکب میشوند که به مرور شخص هویت و سلامت طبیعی خویش را از دست میدهد.
به سخن دیگر، گرایش انسان به خوبیها، زیباییها و کمالات امری طبیعی است، اما گرایش به بدیها، زشتیها و نواقص یک گرایش اکراهی و اجباری است. این معنا را میتوان به یک معنا حتی از آیه 33 سوره نور نیز به دست آورد که در آنجا از دخترانی سخن یه میان آمده است که خواهان پاکدامنی هستند ولی بالادستان ایشان، این زیردستان پاکدامن را به ناپاکی اجبار میکنند.
خداوند از مردمان میخواهند تا هیچ گناهی را کوچک نشمارند؛ چرا که کارهای زشت و بد کوچک در یک فرآیندی میتواند زمینه را برای عادیسازی گناهان بزرگ و بدکاریها و زشتکاری بدتر فراهم آورد. از قدیم گفتهاند تخممرغ دزد در نهایت شتر دزد میشود؛ چرا که کارهای زشت کوچک، در یک فرایندی قبح کار را از میان برمیدارد و همانند زنگاری بر آینه قلب آدمی مینشیند. از اینرو قرآن در آیات 15 و 19 سوره نور، کوچک شمردن گناه خود را، گناهی بزرگ در پیشگاه خداوند میداند و در آیات 44 تا 48 سوره دخان و 7 و 8 سوره جاثیه، اصرار بر گناهان را عامل خشم خداوند معرفی میکند.
به سخن دیگر، گناهان هر چند که به دو دسته گناهان صغیره و کبیره دستهبندی شده است، (نساء آیه 31 و نیز تفسیر نورالثقلین، ج 1، ص 473، حدیث206) ولی باید توجه داشت که اصرار بر گناهان صغیره مهمترین عامل بر عادیسازی گناهان و گرفتار شدن در گناهان کبیره میشود. از این رو اصرار بر گناهان صغیره به عنوان یک گناه کبیره معرفی شده است. (دخان، آیات 43 و 45)
علت گرایش به گناه و زشتیها
به هرحال، طبیعت انسان گرایش به خوبیها و اجتناب از گناه و بیزاری از آن دارد، ولی به عللی ارتکاب برخی از خطاها و اشتباهات کوچک و عدم توبه به آن، یا تکرار خطا و اشتباه موجب میشود تا این نفرت فطری و کراهت طبیعی از میان برود و آدمی به گناهان کوچک بلکه بزرگ خو بگیرد و به انجام آن عادت کند.
خداوند در آیاتی از جمله آیات 38 و 40 سوره عنکبوت، به دشمن اصلی انسان اشاره میکند و میفرماید که شیطان این دشمن سوگندخورده تمام تلاش خود را به کار میبرد تا ظن خویش را راست گرداند و نشان دهد که انسان قابلیت خلافت الهی را ندارد و نمیتواند خودش را اصلاح کند چه رسد که در مقام خدایی قرار گیرد و ربوبیت و پروردگاری دیگران را با خلافت به عهده گیرد. از اینرو تلاش میکند تا با تزئین گناه و اعمال ناروای انسانها، آنان را از حرکت کمالی و فعلیت بخشی اسمای الهی در خود باز دارد و آنان را به خسران و نقص ابدی دچار گرداند.
از آیات قرآن به دست میآید که انسانها به طور طبیعی، گناه را زشت میشمارند و گرایشی بدان ندارند، از اینرو مسئله تزئین یا آراستن به زیبایی مطرح میشود. این بدان معناست که اگر انسانی به این زشتیها گرایش مییابد به سبب آراستن و زیبا جلوه دادن توسط شیطان،به آن گرایش یافته است. در حقیقت در دام فریب گرفتار آمده و زشت را زیبا میبیند و حقیقت بر او پوشانده شده است. در آیاتی از جمله آیات 37 سوره توبه و 8 سوره فاطر و 37 سوره غافر و 14 سوره محمد از تزئین اعمال زشت در نظر برخی از انسانها سخن به میان آمده و اینکه همین آراستن موجب شده تا گرایش به زشتیها و انجام آن پیدا کنند.
به سخن دیگر، انسانها چون از قدرت تشخیص حق از باطل، خوب از بد، زشت از زیبا برخوردارند (شمس، آیات 7 و 8) و به طور طبیعی به خوب، زیبا و حق گرایش دارند، تنها در صورتی گرفتار بد و زشت و باطل میشوند که قدرت تشخیص را از دست بدهند و یا جلوه دیگری به زشت و باطل و بد داده شده باشد و با تشابهسازی و متشابهات و تزئین و آراستن او را بفریبند. در این میان ابلیس و شیاطین، متخصصان تشابهسازی و تزئین هستند. آنان اندک اندک آدمی را به زشتکاری متمایل میسازند و فطرت سالم او را مختل میکنند و از کار میاندازند و قلب تشخیصدهنده را مسدود میسازند.
در این زمان است که حتی برخی از انسانها چنان به زشتی و گناه عادت میکنند که گناهان و اعمال زشت خویش را توجیه کرده و برای آن دلیل منطقی و زیبا میتراشند. (اعراف، آیه 28 و ماده، آیات 29 و 30) سپس بدتر از این مقام، به مقام سبقت در گناه به جای سبقت در کار خیر میرسند و میکوشند تا در گناه بر یکدیگر سبقت بجویند. (مائده، آیات 59 و 62)
البته در این گرایش به زشتیها اموری چون روحیه اشرافیت (دخان، آیات 43 تا 49)، روحیه اسرافکاری (اعراف، آیات 80 و 81)، روحیه تکبر و استکبار (جاثیه، آیه 31) و مانند آن نقش بسزایی دارد.
موانع گناه
با توجه به مطالب پیش گفته میتوان دریافت که طبیعت و فطرت آدمی، خود مهمترین مانع از گرایش به زشتیها و گناهان است. به عنوان نمونه، عقل و فطرت سالم بشر به گونهای انسان را در حریم عفت و حیا قرار میدهد که زشتی و زشتکاری را ناخوش میدارد و مرتکب آن نمیشود؛ (نور، آیه 33 و یوسف، آیات 32 و 33) اما به اسبابی که برخی از آنها بیان شد، انسان فطرت و طبیعت سالم خود را از دست میدهد و یا سستبنیاد میشود. در اینجا، موانع دیگری میبایست به وجود آید تا آدمی را از گناه و زشتی آن حفظ کند.
خداوند در آیات قرآن به چند دسته از موانع اشاره میکند. برخی از موانع کلی و عمومی بوده و مانع از ارتکاب هر نوع گناهی میشود؛ اما برخی دیگر از موانع تنها به برخی از گناه مانعیت ایجاد میکنند. به عنوان نمونه خداوند در آیات 187 سوره بقره و 25 سوره نساء و نیز 78 سوره هود، آمیزش مشروع و ازدواج دائم و موقت را سبب پیشگیری از گناه و انحرافات جنسی برمیشمارد. ازدواج در حقیقت مانع از نوعی گناه خاص است و این گونه نیست که مانع از ارتکاب گناهان دیگر مانند استکبارورزی و تکاثر و ماننده آن شود.
ایمان
مهمترین، عامل در برابر همه گناهان که میتواند مانع جدی پدید آورد، ایمان است. خداوند در آیات بسیاری ایمان را مهمترین مانع در برابر گناهان یا بازگشت و تکرار آن معرفی میکند. از جمله در آیات 11 تا 17 سوره نور به این نکته توجه میدهد که ایمان میتواند آدمی را از هر گونه گناه و تکرار و بازگشت آن حفظ کند.
همین ایمان است که تقوا را در آدمی ایجاد میکند و اجازه نمیدهد تا انسان گرایش به سوی زشتیهای عقلانی و شرعی پیدا کند و مرتکب گناه و زشتی شود. تقوای الهی مهمترین مانع آلوده شدن انسان به گناه و بروز رذایل اخلاقی میباشد. (مائده، آیه 2؛ اعراف، آیات 22 و 26؛ مریم، آیه 18؛ مجادله، آیه 9)
توجه به معاد
توجه به معاد و رستاخیز و حشر انسان و حساب و کتاب و عقاب روز قیامت، از دیگر موانع بازدارنده گناه و زمینهساز اجتناب از آن است که در آیه 9 سوره مجادله به آن توجه شده است. بنابراین، همانند اولیا و مربیان میبایست توجه به تنبیه را به عنوان یک مانع جدی مورد توجه قرار داد. توجهیابی انسان به عقاب و تنبیهات میتواند بازدارنده باشد.
در همین ارتباط خداوند توجهیابی انسان به اموری چون ربوبیت و پروردگاری خود (یوسف، آیات 23 و 24 و 33)، احاطه کامل خداوند به بندگان (نساء، آیات 107 و 108)، توجه به کیفر سخت خداوند در قیامت(بقره، آیه 85؛ مائده آیه 2)، توجه به جلال و عظمت الهی و ایجاد خوف از خدا(آل عمران، آیه 30 و زمر، آیه 13) و خوف از عذابش(انعام،آیه 15) را از مهمترین موانع گناه معرفی میکند.
تقویت ارتباط با خدا و بندگی
ارتباط انسان به خدا و تقویت عبودیت و عبادت(یوسف، آیه 24) از دیگر موانع ارتکاب گناه است. انسان هرچه به خدا شناخت بیشتری پیدا کند و رشد فکری و عقلانی یابد، از گناه اجتناب میکند(هود، آیه 78) و اخلاص در بندگی او(یوسف، آیه 24) انسان را در شرایطی قرار میدهد که در صورت هجوم انحرافات و تزیینها و تشویقها، به خداوند پناه برده و از او یاری بجوید(یوسف، آیات 33 و 34) و در پناه خداوند از فریب و دغلکاری و تزیین دشمنان درامان ماند. (یوسف، آیات 23 و 24 و مریم، آیات 17 و 18)
به سخن دیگر، تقویت بندگی به معنای دستیابی به پوشش و تقوای الهی است که انسان را در عصمت خاصی قرار میدهد(یوسف، آیات 23 و 24) به گونهای که آراستن و فریب دیگران او را وسوسه به زشتکاری نمیکند.
انسان میتواند در پناه برخی از عبادات خاص از جمله نماز(مریم، آیه 59 و عنکبوت، آیه 45 و معارج، آیات 22 و 29 تا 31) خود را از هرگونه زشتی حفظ کند؛ زیرا نماز بازدارنده از زشتی و فحشا است و اجازه نمیدهد تا مومن گرفتار زشتی گناه شود.
از آیات 7 و 8 سوره حجر این معنا به دست میآید که مومنان نفرت از گناه دارند. خداوند این بیزاری را یک فضل الهی برمیشمارد. به این معنا که اگر هر انسانی به طور فطری از زشتی گناه بیزار است، ولی مومنان به سبب ایمان خویش، در حاشیهای از امنیت قرار میگیرند که حتی تزیین گناهان نیز آنان را فریب نمیدهد و بوی بد و ناخوش گناهان آنان را از نزدیک شدن به آن بازمیدارد.
نصیحت دیگران
از عوامل بازدارنده گناه میتوان به پند و اندرز دیگران اشاره کرد. هر انسانی نیازمند واعظ و نصیحتکنندهای از درون و بیرون است. گاه عقل و فطرت انسان به سبب زنگار ناتوان از تشخیص میشود و گاه بوی ناخوش گناه را نمیشنود و یا به سبب آراستگی و تشابهسازی، به اشتباه و خطا گناهی را خوب و خیر مییابد. در اینجاست که ناصحان بیرونی میبایست به داد شخص برسند و او را به حقیقت گناه و زشتی آن آگاه سازند و یا حتی به اشکالی او را از ارتکاب آن بازدارند. از این رو خداوند در آیاتی از جمله آیه 90 سوره نحل به واعظان بیرونی و اندرزدهندگان اشاره میکند و آنان را از موانع دوری و شخص از گناه و منکرات معرفی میکند.
برهان شهودی
از دیگر موانع گناه، برهان شهودی و کشفی است که برای برخی از مومنان و اولیای خداوند رخ میدهد. البته همگان به گونهای از این کشف و برهان شهودی برخوردار میباشند، چرا که فطرت سالم و عقل و قلب سلیم بشر او را نسبت به گناه و زشتی آن بیزار میکند ولی در اولیای خداوند، قلب چنان است که از لایههای چندگانه گناه میگذرد و همه پوششهای آن را درمینوردد و زشتی گناه را تا اعماق آن به تجسم درمیآورد. صاحبان کشف و شهود، زشتی گناه را چنانکه هست مشاهده میکنند و نفرت و بیزاری آنان، حقیقی و به تمام و کمال است. (یوسف، آیات 21 تا 24)
به سخن دیگر، برای تودههای مردم، حقیقت گناهان در قیامت رخ میدهد و آنان در آن روز است که زشتی و بوی بد گناهان را میبینند و استشمام میکنند (آل عمران، آیه 30 و کهف، آیه 49 و نمل، آیه 90) ولی اولیای الهی در همین دنیا زشتی گناهان را به تجسم میبینند و نسبت به آن عصمت میورزند و فرار میکنند.
اگر انسان به ذکر دائم خدا باشد(آل عمران، آیه 135) و اهل توبه به سوی خدا(همان) و اهل تقوا و مغفرت گردد(بقره، آیه 206) در یک فرایندی به مقامی دست مییابد که به طور طبیعی از گناه اجتناب میکند و به سوی خیر و خوبی و زیبایی همانند کودک به سوی پستان مادر متمایل میشود. اینگونه است که رحمت و فضل الهی او را دربر میگیرد و عصمت خاص از گناه نصیب او میشود.