نمایی از خیانتهای فرهنگی شاه
سعید رضایی
سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی را در حالی جشن میگیریم که هنوز بسیاری از زوایای این حادثه عظیم که مسیر تاریخ جهان را تغییر داد، ناگفته مانده است. هنوز نسل جوان کشورمان با بسیاری از مظالم حکومت شاه و ماهیت رهایی بخش انقلاب 57 آشنا نشده و این مسئله میتواند زمینهساز مشکلات اجتماعی و فرهنگی شود. این حق نسل امروز است که تصویری درست و واقعی از زمان شاه پیدا کند و این وظیفه نسل آگاه انقلاب کرده است که آگاهی خودش را به فرزندانش منتقل کند.
جشن هنر شیراز یکی از پدیده های افشاکننده ماهیت پلید حکومت شاهنشاهی ایران است. جشنی که دستگاه طاغوت برای تضعیف فرهنگ دینی مردم و تحکیم کاخهای خودش برپا میکرد. آنها خوب فهمیده بودند که پایبندی مردم به ارزشهای اسلامی و سلامت اخلاقی و روحی جوانان سد راهشان است، به همین دلیل با راه انداختن برنامههایی مثل این جشن در پی شکستن این سد بودند.
«جشن هنر شیراز» به عنوان یکی از گردهماییهای هنری دوره طاغوت، محل تجلی و خودنمایی سیاستگذاریها و علایق فرهنگی حکومت پهلوی بود. این جشن با طراحی و حمایت فرح، همسر شاه مخلوع، شکل گرفت- وبه همین دلیل به بازیچه شهبانو معروف شد- و با هزینهای سنگین بالغ بر صد میلیون تومان(که در آن زمان رقم سهمگینی به حساب میآمد) از سال 1346 تا 1356 به اجرا درمیآمد.
جشن شیراز ، به اسم هنر، به محلی برای ترویج فحشا و هرزگی تبدیل شده بود که در این باره اسناد بسیاری موجود است. ازجمله درسند مورخ 17 اسفند 56 ساواک آمده است «از اداره دوم اطلاعات و ضد اطلاعات 33 د، به تیمسار ریاست سازمان اطلاعات و امنیت کشور. برابر خبر واصله: نواری از نمایش خوک و بچه که هفتم ماه مبارک رمضان در خیابان فردوسی شیراز به نمایش گذارده شده و از طریق تلویزیون مداربسته نیز پخش گردیده است. در این نمایش عملیات جنسی زن و مرد به طور زننده در معرض دیدگان همگان گذاشته شده است. در این نوار واعظی «مشخصات نامعلوم» با شرحی کامل نمایش مزبور را محکوم نموده و مردم نیز ضمن تایید اظهارات وی دولت را محکوم کردهاند.»
همچنین آنتوني پارسونز، سفير وقت انگليس در ایران، که از مهمانان جشن هنر سال 56 بود درباره آن نوشته بود: «جشن هنر سال 1356 شيراز، از نظر كثرت صحنههاي اهانتآميز به ارزشهاي اخلاقي ايرانيان از جشن هنر پيشين فراتر رفته بود. به عنوان مثال يك شاهد عيني صحنههايي از نمايشي را كه ترتيب داده بودند، يك باب مغازه را در يكي از خيابانهاي پررفت و آمد شيراز اجاره كرده و ظاهراً ميخواستند برنامه خود را كاملاً طبيعي در كنار خيابان اجرا كنند، صحنه نمايش نيمي از داخل مغازه و نيمي در پيادهرو مقابل آن بود. يكي از صحنههايي كه در پيادهرو اجرا ميشد، تجاوز به عنف بود كه به طور كامل (نه به طور نمايشي و وانمودسازي) به وسيله يك مرد با يك زن كه پيراهنش به وسيله مرد متجاوز چاك داده ميشد در مقابل چشم همه صورت گرفت. ولي موضوع به شيراز محدود نشد و توفان اعتراض كه عليه اين نمايش برخاست، به مطبوعات و تلويزيون هم رسيد. من به اين خاطر موضوع را با شاه در ميان گذاشته و به او گفتم اگر چنين نمايشي به طور مثال در شهر منچستر انگليس اجرا ميشد، كارگردان و هنرپيشگان آن جان سالم بدر نميبردند. شاه مدتي خنديد و چيزي نگفت.»
اما علاوه بر این موارد غیر اخلاقی، جشن هنر شیراز، محلی برای خوشگذرانی خارجیها شده بود. به طوری که در آن سالها که اکثریت قریب به اتفاق مردم ایران به خصوص در روستاها و شهرستانها از فقر و محرومیت شدید رنج میبردند، حکومت برای خودنمایی در مقابل خارجیها، هواپیمای رایگان و دربست در اختیار آنها قرار میداد و در شیراز بهترین هتلها، محل اقامت مهمانان بیگانه بود.
برخلاف مشارکت یا سکوت روشنفکران و چپگراهای به ظاهر مخالف با رژیم شاه، این روحانیت بود که به جشن هنر معترض شد. از جمله روحانیونی که به این جشن اعتراض کردند می توان به آيتالله دستغيب و آیتالله بهاءالدين محلاتي اشاره کرد.
حضرت امام خميني(ره) نیز که در آن زمان در حال گذراندن دوره تبعید در نجف بودند در واکنش به برگزاری جشن هنر شیراز در 7/6/56 سخنرانی کردند و فرمودند: «شما نميدانيد كه اخيراً چه فحشايي در ايران شروع شده است. شما اطلاع نداريد، گفتني نيست كه چه فحشايي در ايران شروع شده است. در شيراز عمل شد و در تهران ميگويند بناست عمل بشود و كسي حرف نميزند! آقايان ايران هم حرف نميزنند، من نميدانم چرا حرف نميزنند؟! اين همه فحشا دارد ميشود و اين ديگر آخرش است، يا نميدانم از اين آخرتر هم دارد! در بين تمام مردم جمعيت نشان دادند اعمال جنسي را! و [آقايان] نفسشان درنيامد.
حضرت امام ضمن این که دولت و شخص شاه را مقصر آن فجایع دانستند، از مردم خواستند که نسبت به آن بیحرمتیها اعتراض کنند: «اينها بايد اعتراض بشود، بايد گفته بشود. اگر ملتها همه با هم، ملت همه با هم، مطلبي را اعتراض كنند و احكام اسلام را بايستند و بگويند، امكان ندارد كه همچو قضايايي واقع بشود. از سستي ما و ضعف ما و استفاده از ضعف ما [ميگويند] اينها يك دستهاي هستند ضعيف و بيچاره! در صورتي كه شما قوه داريد، پشتوانهتان ملت است. ملت باز مسلمان است. اين ملت مسلمان علاقه دارد به اسلام، علاقه دارد به روحاني اسلام، ... اينها همه بايد دست به دست هم بدهند بايد اجتماع كنند، فقيهش با مهندسش، دكترش با محصلش، دانشگاهي با مدرسهايش دست به دست هم بدهند تا بتوانند يك كاري انجام بدهند و بتوانند از زير اين بارهايي كه بر آنها تحميل ميشود، از زير اين بارها بيرون بروند ...»