kayhan.ir

کد خبر: ۲۳۵۹۷۸
تاریخ انتشار : ۱۶ بهمن ۱۴۰۰ - ۲۰:۱۶

دلایل کفر ورزیدن به آموزه‌های عقلانی و وحیانی(پرسش و پاسخ)

 
 
پرسش:
چرا برخی انسان‌ها به آموزه‌های عقلانی و وحیانی که ضامن سعادت آنها در دنیا و آخرت است، ایمان پیدا نمی‌کنند و کفر می‌ورزند؟
پاسخ:
وجود موانع
شکی نیست که پیدایش هر نوع پدیده‌ای در این دنیا نیازمند دو عامل اساسی است: 1- وجود مقتضی: یعنی اینکه آن پدیده انتظار از یک علت مقتضی پیدایش آن واقعا به وجود آید 2- فقدان موانع: یعنی جهت تحقق آن پدیده موانعی که باعث عدم تحقق آن پدیده می‌شوند از سر راه برداشته شوند. ایمان به حقایق و آموزه‌های عقلانی و وحیانی در انسان، مقتضیاتش موجود است. یعنی انسان با قوه عاقله خود قادر به تشخیص و تمییز خیرات از شرور و خوبی‌ها از بدی‌ها می‌باشد. از طرفی به لحاظ نوع خلقت و فطرتی که خدای متعال او را به وجود آورده، گرایش به کمال مطلق را در همه کمالات دارد. بنابراین مقتضی گرایش ایمانی به حقایق و آموزه‌های عقلانی و وحیانی در درون انسان وجود دارد. اما این تنها یک پایه تحقق پدیده‌ها در عالم هستی است. شرط دیگر آن فقدان موانع است، که در کنار این وجود مقتضی باید موانع تحقق از سر راه پیدایش این پدیده برداشته شود. در اینجا موانع رسیدن به ایمان الهی در انسان را که در قالب کفر مطرح می‌شود بررسی می‌کنیم:
انواع کفر
کفر به معنی پوشاندن حق و عدم وابستگی دل انسان به حقایق و آموزه‌های عقلانی و وحیانی است. منشأ و سبب این کفر که در واقع مانع تحقق ایمان قلبی به خدا و آموزه‌های وحیانی و دستاوردها و ثمرات عقلانی (حجت خدا برای انسان) می‌باشد، گوناگون و متعدد است که علما آنها را بر سه نوع تقسیم کرده‌اند:
1- کفر حجود
کفر حجود انکار حقایق براساس استکبار نفس و عنادورزی با حق است. تکبر نفس در پاره‌ای افراد به حدی است که در هر استدلال و تحقیقی، حقایق را تحقیر می‌کنند و ناچیز می‌انگارند. دشمنی نفس با حقایق به حدی است که اجازه خطور ذهنی به حقایق را نمی‌دهد. منشأ این کفر تکبر نفس است. بنابراین سخن گفتن با این افراد درباره معنویات یا سکوت کردن یکسان است. حالت نفسانی‌شان، مانع و رادع در حقایق است و برایشان فرقی نمی‌کند قرآن کریم در توصیف چنین افرادی می‌فرماید: به درستی کسانی که کافر شدند، مساوی است برایشان (فرقی نمی‌کند) چه انذارشان دهی یا انذارشان ندهی، ایمان نمی‌آورند!(بقره - 6) یعنی درواقع استکبار نفس یک مانع بزرگی سر راه‌شان است که ایمان نمی‌آورند. قرآن کریم دروصف آنها می‌فرماید: انکار کردند آیات الهی را از روی ظلم و تکبر و برتری‌طلبی و حال آنکه در درون خود یقین پیدا کردند.(به حقانیت آیات الهی)(نمل - 14)
2- کفر نفاق
صاحب این نوع کفر، فاقد ایمان قلبی است، اگرچه زبانی هم به حقایق و عقاید صحیحه اعتراف دارد، و اعمال ظاهری عبادی را هم انجام می‌دهد. عاملی که برای این فرد موجب چنین کفری می‌شود «حب دنیا» است. علاقه به مال، آبرو، مقام و امور دنیوی از او مسلمانی ریاکار و ظاهرفریب ساخت است. این مرتبه از کفر باطنی است، اگرچه دارنده آن، اقرار ظاهری به اسلام و معارف الهی است. این دسته افراد مصداق این آیه شریفه قرآن‌اند که می‌فرماید: برخی از مردم به زبان می‌گویند ایمان به خدا و روز بازپسین داریم، اما دل‌شان پیوند نخورده و ایمان قلبی ندارند!(بقره -8) یا در سوره منافقین آيه‌ای می‌فرماید: آنگاه که منافقان نزد تو آیند، گویند شهادت می‌دهیم که تو رسول خدایی و خدا می‌داند که تو رسول اویی، و خداوند گواهی می‌دهد که منافقان دروغ می‌گویند!
3- کفر تعبد
در این مرتبه شخص از نظر علمی، حق را دریافته است اما درک علمی را به مرتبه قلب نرسانده و برهان استدلال علمی و ذهنی را به باور قلبی تبدیل نکرده است. علمای یهود از تمام خصوصیات بعثت رسول خدا(ص) مطلع بودند و حتی به اطراف یثرت کوچ کرده بودند. اما آنچه را شناخته بودند انکار کردند. قرآن کریم در وصف حال آنان می‌گوید: برای آنهایی که کتاب فرستادیم، همان‌گونه که فرزندان خود را می‌شناختند به پیامبر(ص) علم داشتند و برخی از آنها حق را کتمان می‌کردند در حالی که به آن علم داشتند(بقره آیه 146) علمای یهود می‌دیدند که اگر به حقیقت و علم خود اعتراف کنند، تمام منابع دنیایی آنان تعطیل خواهد شد. از این رو به خاطر حب دنیا حق را پوشاندند و کفر پیدا کردند. البته نوع چهارمی هم از کفر در این بحث می‌توان اضافه کرد و آن کفر جاهل قاصر است که حقایق الهی به او نرسیده و یا دسترسی به آن دسترسی به آن حقایق را نداشته که در دنیای کنونی با پیشرفت تکنولوژی ارتباطات این نوع کفر بسیار اندک است.