چهلمین جشنواره فیلم فجر -1
شروع جشنواره با یک فیلم مردمی
سعید مستغاثی
چهلمین جشنواره فیلم فجر، نخستین دوره این جشنواره در دولت سیزدهم و دوران مدیران و مسئولان جدید سینمایی است. پرواضح است به دلیل فرآیند طولانی و مراحل مختلف ساخت یک فیلم، اکثریت آثار موجود در سبد نمایشی سینمای کشور، متعلق به دوران پیش از شوراهای کنونی پروانه ساخت و صدور مجوز نمایش سینمایی باشند که تقریباً دو ماه و نیم از فعالیت آنها سپری شده است؛ یعنی آنچه در بخش مسابقه سینمای ایران (سودای سیمرغ) جشنواره فیلم فجر چهلم، جای گرفته از میان همین سبد موجود انتخاب شده که به جز یک فیلم (مرد بازنده)، همه در دوران متولیان و مسئولین قبلی، مراحل ساخت و تولید خود را پشت سر گذاشتهاند.
طبیعی است که انتخاب فیلمهای مناسب جشنواره فیلم فجر (که متأسفانه
حداقل ۱۲-۱۰ سال کاملاً نادیده گرفته شد و پیش از آن نیز در دوران مختلف، چندان مورد توجه نبود) و با رویکرد فجر انقلاب اسلامی از سبد موجود، با در نظر گرفتن گرایشهای ضد فجری مدیران پیشین و قبلتر، کار دشوار و سختی بوده که کمیته انتخاب سعی داشته برای اولین جشنواره فیلم فجر دوران جدید، انجام دهد. شاید بتوان آن را مصداق حکایت
شیخ و چراغ و جستوجو در شبی تاریک قلمداد نمود. میتوان گفت سعی شده آثاری از سبد فوق برای جشنواره انتخاب گردند که هم به لحاظ سینمایی از یک حداقل استاندارد برخوردار باشند و هم لااقل تضاد کمتری با موضوع فجر انقلاب داشته باشند.
بنابراین، اگر بازهم در این میان با فیلمهای ضعیفتر و ناهماهنگ با ماهیت جشنواره فیلم فجر برخوردید، جا نخورده و مأیوس نشوید که به هر حال ترکشهای مدیریتهای ناکارآمد و ضد ارزشی قبل، همچنان سینمای ایران و جشنواره فجر و مخاطبان آن را خواهد نواخت.
اما در جشنواره امسال، دو رویکرد مثبت به چشم میخورد؛ اول میدان دادن به جوانان و سازندگان فیلمهای اول تا بلکه هوایی تازه در فضای راکد و عقبمانده این سینما تزریق شود و دوم تنوع گونههای مختلف در بخش مسابقه که در میانشان از فیلمهای ورزشی و کمدی و نوجوانانه به چشم میخورد تا آثار انقلاب و دفاع مقدس و ماجرای مجاهدت دانشمندان هستهای و تا فیلمهای تعلیقآمیز (مایل به وحشت) و سورئال و اجتماعی و ملودرام و اکشن و...
پس میتوان علیرغم جمع و جورتر شدن جشنواره امسال با توجه به آثار موجود، آن را قابلقبولتر از جشنوارههای پرسروصدا اما کممحتوا و کلافهکننده سالهای اخیر به شمار آورد که اگرچه فیلمهای محدودتر و از فیلمسازان کمتر شناختهشدهتری برای نمایش دارد، اما امید است که پرمغزتر و با استانداردهای حرفهای سازگارتر باشد.
بیرو
قهرمان زنده
شاید این برای نخستین بار باشد که افتتاحیه جشنواره فیلم فجر در سینمای اصلی خود یعنی سالن رسانهها با یک فیلم قهرماندار و هویتمند و مماس با دغدغه بخش مهمی از مردم همراه میشود. خصوصاً که این روزها، ایام پیروزی تیم ملی فوتبال ایران و راهیابیاش به جام جهانی 2022 بود و قهرمان این فیلم نیز سهم مهمی در این راهیابی داشت اگرچه مسبوق به سابقه نیست درباره زندگی قهرمانان زنده ورزشی که هنوز در اوج هستند، فیلم ساخته شود.
چنانکه اگر در فیلم معروف «فرار به سوی پیروزی» جان هیوستون از بازیکنان معروفی مثل پله و بابی مور و آردیلس و کازیمیر داینا استفاده کرد، اما آنها را در نقشهایی به جز کاراکتر واقعیشان جلوی دوربین برد. همینطور فیلمهای زندگی محمدعلی (کلی) و مارادونا در زمان بازنشستگی آنها تولید شد و فیلم «شاه ریچارد» هم که امسال به نمایش درآمد و زندگی سرنا ویلیامز و خواهرش را در کادر گرفت، در واقع به پدر آنها، ریچارد ویلیامز پرداخت.
حالا در سینمای ایران، برای اولین بار مرتضی علی عباس میرزایی (که فیلمهایی مانند «انزوا» و «خون خدا») را در کارنامه سینماییاش دارد، زندگی یکی از قهرمانان حال حاضر ورزش ایران یعنی علیرضا بیرانوند (دروازهبان اصلی تیم ملی فوتبال) را در کادر دوربینش قرار داده است. دروازهبانی که جسارت و مهارت و غیرتش در مهار پنالتی کریس رونالدو (یکی از اسطورههای حال حاضر فوتبال جهان) و دفاع با چنگ و دندانش از دروازه تیم ایران (بسان مرزهای میهن) در جام جهانی قبل، در مقابل تیمهای اسپانیا و پرتغال و... هنوز به صورت شمایلی ماندگار در اذهان مردم ایران باقی است.
فیلم «بیرو» از نوجوانی بیرانوند و علاقهاش به فوتبال در خانوادهای تنگدست در یکی از روستاهای خطه لرستان و آرزوهایش برای رسیدن به اوج دنیای فوتبال آغاز میکند که باعث میشود بعد از تیمهای کوچک محلی برای تیمهای مرکزیتر و بالاخره تهرانی انتخاب شده و علیرغم مخالفت پدرش، به تهران بیاید و روزگار سختی را تجربه کند. روزگاری که از یک سوی دغدغه تثبیت در یک تیم معروف تهرانی را دارد و از دیگر سو نگرانی رسیدن به جایی که بتواند کمکخرج خانواده و پدر زحمتکش خود شود.
مرتضی علی عباس میرزایی ضمن استفاده از مستندات زندگی بیرانوند و به تصویر کشیدن رنجها و سختیهایی که او برای رسیدن به موقعیت کنونی متحمل شد، از جذابیتهای ساختاری و تصویری متعددی نیز بهره گرفته که در کارهای قبلی عباس میرزایی خصوصاً «خون خدا» قابل ردیابی است. استفاده از بازیگری که شباهتهای بسیاری به علیرضا بیرانوند دارد، اهل لرستان و همنام بیرانوند هم هست (اما گویا هیچ نسبتی با او ندارد) از دیگر نقاط قابلتأمل فیلم «بیرو» به نظر میرسد.
مرد بازنده
کلمبوی ایرانی
محمدحسین مهدویان با سریال تلویزیونی «آخرین روزهای زمستان» و همچنین فیلم «ایستاده در غبار»، سبک جدیدی در فیلمسازی باب کرد که کمتر رواج داشت و در دو فیلم «ماجرای نیمروز» و «ماجرای نیمروز 2: رد خون» به موضوع تاریخی جنایات منافقین در تاریخ انقلاب پرداخت که حدود 30 سال در این سینما مغفول مانده بود و البته با همان سبک قبلی خود آنها را مقابل دوربین سینما برد. اما فیلم «لاتاری» علیرغم دارا بودن رگههایی از هویت ایرانی در نیمه دوم فیلم، آغاز یک افول در سینمای مهدویان به نظر رسید که این افول در فیلم «درخت گردو» بیشتر شد و در «شیشلیک» به حد چشمگیری رسید.
«مرد بازنده» که در واقع تنها فیلم کلید خورده در دوران مدیران و شوراهای جدید سینمایی است که به جشنواره چهلم فیلم فجر رسیده، اگرچه با لکنت و افتوخیز، اما میتوان حرکت و تلاشی از سوی مهدویان دانست که قصد دارد دوباره خود را بالا کشیده و به روزهای قبل خود بازگردد. فیلم «مرد بازنده» یک فیلم پلیسی/کارآگاهی است، نه به سبک و سیاق کارآگاه علوی یا سرکار اوصیاء سریال «سرنخ» و یا حتی «دِرِک» و «هَنِی» و... بلکه نوعی «کلمبو» ایرانی است که مایههایی هم از «پوآرو» و «شرلوک هلمز» داشته و به موضوعات روز جامعه ما نیز میپردازد.
کلمبوی فیلم «مرد بازنده»، احمد خسروی (با بازی جواد عزتی) است و درگیر پرونده قتلی شده که از یک سو به سرمایههای بزرگ و مشکوک میرسد و آقازادهها و ژنهای خوب را سوژه قرار میدهد و از سوی دیگر به خیریههایی که کار خیریه فقط پوششی برای آنها محسوب گردیده تا آن ارتباطات مشکوک برقرار شود.
قصه «مرد بازنده» از جزییات یک قتل شروع میشود و بر روی جزییات روایت و ساختار حرکت میکند. کارآگاه یا سرهنگ احمد خسروی، جزءبهجزء قطعات پازل قتل صورت گرفته را برای مخاطب چیده و او را دنبال خود میکشاند اگرچه ظاهراً به بیراههها میبرد اما وقتی قضیه قتل، ابعاد دیگری پیدا کرد، آن بیراههها، در واقع به راه اصلی تبدیل میشوند.
در این میان ظاهراً کارآگاه احمد خسروی از ادامه کار روی پرونده قتل بازداشته میشود؛ اما او مثل هری کالاهان و مک کلود و این آخریها، جو دیک در فیلم «چیزهای کوچک»، خودش با دغدغههای مخصوصی که دارد، سرخود به دنبال ادامه پرونده و رازگشایی آن رفته و به همان عناصر ریز و کوچکی برای حل معما، میپردازد که جو دیک روی آنها متمرکز میشد و اگرچه دیک به جایی نرسید اما احمد خسروی میرسد اگرچه مشکلاتی هم با خانواده خود یعنی تنها دختر و به خصوص تنها پسرش دارد و درصدد حل آنها نیز هست اما پایان ماجرا پیشبینیناپذیر جلوه میکند.
مهدویان و فیلمنامهنویس اغلب کارهایش یعنی ابراهیم امینی، هوشمندانه از دامهای معمول اینگونه قصهها مثل تبلیغ فساد سیستمی و متهم کردن پلیس، خود را به در برده و سعی داشتهاند که واقعیات اینگونه چالشهای جامعه امروز را (که سیستم رسانهای غرب درصدد تحریف عامدانه آن است) در یک فیلم قصهگو منعکس نمایند، اگرچه رسانههای زنجیرهای خارجی و داخلی و اربابان آنها را خوش نیاید، همچنانکه از فیلمهای «ماجرای نیمروز» و «ماجرای نیمروز 2: رد خون» و «لاتاری» عصبانی شدند و در دورههای پیشین همین جشنواره فیلم فجر، متأسفانه برخی از هیئتهای داوری، بر اساس همان پروپاگاندای خارجی یا ملاحظات دیگر! عمداً آنها را نادیده گرفتند. فیلم «مرد بازنده» از ساختار متناسب و خوشریتمی برخوردار بوده و مخاطب را در زمان بیش از دو ساعت خسته نکرده و به دنبال خود میکشاند. اگرچه مهدویان همچنان بر همان فرم قبلی مستند گونهاش در دکوپاژ اصرار دارد که با نماهای روی دست و از پشت موانع صحنه، سوژهاش را در کادر قرار دهد!
شاید نامتناسبترین مورد فیلم «مرد بازنده» همین عنوان آن باشد که بیشتر اطلاق به شخصیت اصلی یعنی کارآگاه خسروی به نظر میرسد. در حالی که او نه در مورد زندگی خانوادگی و نه درباره پروندهای که با حکم مأموریت یا بهطور شخصی رویش کار میکند، در نهایت بازنده نیست، بلکه بهنوعی برنده آنها نیز به نظر میرسد.
او سرانجام همه ناهنجاریها و نابسامانیهای قصه را اگرچه افتانوخیزان و با مشکلات عدیده اما به انجام قابل قبولی میرساند. درست مثل خود مهدویان که گویی پس از آن آزمون و خطاها و سرازیری رفتنهای دو سه فیلم قبلیاش، شاید مجدداً سینمایش را از کار گل بیرون کشیده است.
البته اگر مثل کارآگاه خسروی بر سر دغدغههایش بماند و میدان را به آقازادهها و ژنهای خوب واگذار نکند، حتی اگر قاتل پروندههایش نباشند.