لزوم شـناخت صحیح مقام و جایگاه فاطمه زهرا(س)
آیتالله مصباح یزدی
بيمقدمه عرض میکنم که يک نگراني و حسرتي احساس ميکنم که امثال بنده آنطور که بایدوشاید مقام اهلبيت(ع) را نشناختيم و با اينکه خداي متعال بهترين، سادهترين، راحتترين و کممؤونهترين(کم خرج ترین) راهها را براي ارتباط با آن بزرگواران مقرر فرموده ولی ما استفاده نميکنيم و گويا هيچ راهي نداريم. من اين احساس را دارم که ما چرا آنطور که بایدوشاید از اين درياي بيکران رحمت الهي استفاده نميکنيم؟ وقتی اين نگراني و حسرت افزايش پيدا ميکند که آدم با صحنههايي از دوستداران و علاقهمندان اهلبيت(ع)مواجه میشود که براي اظهار ارادت، سخناني ميگويند و رفتارهايي ميکنند که هيچ در شأن آن بزرگواران نيست.بهعنوان نمونه در مورد داستان محاجه حضرت زهرا(س) با حاکم وقت که در مورد فدک احتجاج فرمودند، در محافل عموميمان اینطور منعکس ميشود که حضرت زهرا(س)نگران اين بودند که اگر فدک را از آنها بگيرند،نان فرزندانشان قطع ميشود و بناست آنها گرسنه بمانند! در مصيبتها و مرثيههایی که ميخوانند مثلاً روي اين تکيه ميکنند که اينها راضي نشدند لقمه ناني به دست کودکان پيغمبر(صلیاللهعلیهوآله)برسد و حضرت زهرا(س) دادخواهي کردند تا اين منبع درآمد را به آنها برگردانند و فرزندانشان رفاه بيشتري داشته باشند! اما مسلمانها قبول نکردند!
حقيقتاً من خيلي از اين تعبير رنج ميبرم؛ فاطمه(س) چه کسي بود؟ اهلبيت(ع) چه کساني بودند؟ حسنين(ع)چه کساني بودند؟ ما خيال ميکنيم که آنها دلشان ميسوخت که مثلاً يک مزرعهاي از آنها گرفته شود و درآمدشان کم شود؟! کساني که بهطورقطع برایشان يک کوه طلا با يک کوه خاکستر مساوي بود، ما معتقديم که اگر امروز اين تل الماس و طلا مال آنها باشد و فردا از آنها بگيرند و يک تل خاکستر به آنها بدهند براي اين بزرگواران هيچ فرقي نميکرد، همه دنيا در چشم آنها هیچ ارزشي نداشت. چنين کساني در آن موقعيت، بعد از گذشت چند روز از رحلت پيغمبر(ص)با آن حالت بيماري و شکستگي بيايند سر اينکه ما گرسنه ميمانيم و بچههايمان گرسنه ميمانند با مردم بحث و احتجاج کنند؟! اگر اینچنین نبود که ميدانيم کساني که اين حرفها را ميزنند غرضي ندارند، جا داشت که اصلاً چنين حرکاتي را ما بزرگترين اهانت تلقي کنيم؛ درباره چه کسي اين حرفها را ميزنيم؟!
منشا نگرانی اهل بیت(ع)
يا موقع عزاداري مثلاً صحبت از قبرستان بقيع و اينها ميشود، کأنه هيچ مصيبتي از اين بالاتر نيست که مثلاً مجلس ما چقدر نور دارد و امشب بقيع چراغ ندارد، به سر بزنيم که چرا بقيع چراغ ندارد يا مثلاً صحن و سرايي ندارد و بعد تصور کنيم که غصه خود اهلبيت همين بوده که چرا خانه ما را خراب کردند و چراغهايش را خاموش کردند و اگر هم بتوانيم مثلاً خانهاي دارای چراغ پرنور و تزئينات بسازيم،به خاطر همين خوشحال ميشوند که عجب قبر مزين و پرنوري داريم! آيا این گونه تصورات در شأن اهلبيت است؟! چرا نبايد سطح معرفتمان به حدي باشد که بفهميم بزرگترين مصيبت براي جامعه اسلامي این بود که از برکات وجود اهلبیت محروم شدند؟! اهلبيت اگر نگران بودند نگرانیشان به خاطر دلسوزي بر مردم بود که مردم در گمراهي ميمانند و زمينه و اسباب تکامل برايشان فراهم نميشود و نميتوانند با ارتباط با اهلبيت(ع) به مقامات قرب الهي برسند، دلشان از اين ميسوخت نه از اينکه قبرشان چراغ ندارد يا از اينکه مزرعهاي را از آنها گرفتند.
ضرورت بهرهگیری
از گوهر وجودی حضرت معصومه(س)
ما که بهاصطلاح درسخوانده هستيم و سي، چهل سال کم و بيش مشق و درس و کتاب داشتيم و خوانديم و بهاصطلاح سطح معلومات و فرهنگ و ادب و معرفتمان بالاست، نسبت به اهلبيت چهکار ميکنيم؟ اين مقبره حضرت معصومه(س) است که شخصيت دوم بعد از حضرت زهرا(س) حساب ميشوند. البته تفاوت مراتب براي ما قابل فهم نيست که بين اين مقام و آن مقام چقدر فاصله هست، ولي بههرحال ما در بين انسانها چند شخصيت خانم ميشناسيم که از اهلبيت(ع) هستند و مقاماتشان براي ما قابل فهم و قابل شناخت نيست. يکي از این بزرگواران، حضرت معصومه(س) است. ما، _بخصوص ما طلبهها_ تقریباً هر چه داريم از صدقهسر حضرت معصومه(س) است. اگر کمي بيشتر دقت بکنيم اصل اين انقلاب و دستاوردهاي انقلاب و عزتي که نصيب ملت ايران شد مديون حضرت معصومه(س)است. اگر قبر حضرت اينجا نبود آیا حوزه علميه اينجا تشکيل ميشد؟! امامي در اينجا تربيت ميشد؟! مراجع ديگر تربيت ميشدند؟! یا اگر امام نبود آیا اين جريانات اتفاق ميافتاد؟! اين پيروزيها نصيب ما ميشد؟! اين عزت نصيب جامعه اسلامي ميشد؟! اين علومي که از قم به همه دنيا منتشر ميشود که متأسفانه خود ما ارزش اين کار را نميدانيم، درحالیکه مثل منبع درخشان و نورافشاني است که با اين انوار علوم و معارف، عالم را تغذيه ميکند، همه اينها به برکت همين بارگاه حضرت معصومه(س)است. حالا اضافه کنيد که از آن وقتي که اين بارگاه به وجود آمده تا به حال، چقدر مريضها شفا پيدا کردند، چقدر مشکلات حل شده، چه بلاهايي دفع شده، چه زلزلههايي بنا بوده واقع بشود و دفع شده، چه وباهايي بنا بوده بيايد و نيامده و چه و چه، چيزهايي که ما نميدانيم. در روايات داريم که بلاهايي که به برکت اولياي خدا از جامعه اسلامي دفع ميشود خيلي بيش از نعمتهاي ايجابي است که نصيبشان ميشود. همه اينها به برکت اين بانو است که دختري از اين خاندان است، يک دختر جوان مجرد که سن ايشان هم زير بيست سال بوده و ازدواج هم نکرده بودند. الآن هم با اراده و دعا و توجه و عنايت ايشان مشکلات عظيمي در عالم حل ميشود که ما خبر نداريم.
مرحوم آيتالله بهجت(ره) مطالبي را که نقل ميکردند سعي ميکردند که توأم با ابهام باشد که گويندهاش درست شناخته نشود که چه کسي است. حالا به دلایلی ايشان عادتشان بود و خيلي کم اتفاق ميافتاد که داستاني را با تمام تفصيلات و اسم اشخاص و اينها نقل بکنند. ایشان ميفرمودند که پرسيدند، حالا اینکه پرسشکننده چه کسي بود و از چه کسي پرسيدند، اينها را اسم نميبردند، ميفرمودند پرسيدند که آيا حضرت معصومه(س) فقط براي اهل قم شفاعت ميکنند يا براي همه شيعيان؟ جواب داده شد که براي اهل قم ميرزاي قمي(ره) کافي است، حضرت معصومه(س) براي همه شيعيان شفاعت ميکنند. با این کلام،هم مقام ميرزاي قمي و بزرگاني از علماي ما شناخته ميشود که چقدر ارزش دارند و هم اينکه عنایات حضرت معصومه اختصاص به اهل قم ندارد. چنين گوهري اينجا هست با اين فضائلي که همه ما کم و بيش اعتقاد داريم، همه معتقديم که اينجا جايي است که حاجات مردم روا ميشود، به برکت توسل به ایشان گناهانشان آمرزيده ميشود و بلاها دفع ميشود. چه کساني بيشتر مرهون و مديون اين بارگاه هستند؟ ما طلبهها،که مجموع زندگيمان را مديونشان هستيم؛ چقدر ياد حضرت معصومه(س)هستيم؟ چقدر براي رفع حاجاتمان ميرويم به ایشان متوسل ميشويم؟ بله، وقتی که حاجتي، سرطاني یا يک بيماري لاعلاجي پيدا ميشود آن وقت به ایشان متوسل ميشويم، آن هم حالا با يقين باشد يا نه چه عرض کنم، مراتب معرفت مختلف است اما برای حل مشکلات اجتماعي، ديني، فرهنگي و خانوادگیمان و برای رفع مشکلاتي که براي بچهها و جوانهايمان پيشبيني ميکنيم و نگرانش هستيم، جا ندارد که به حضرت معصومه(س)متوسل بشويم و از ايشان بخواهيم که براي ما دعا کنند؟! آيا اين کار را ميکنيم؟!
این مسائل سرنوشتسازي که براي کشور ما و بلکه براي جامعه اسلامي اتفاق ميافتد و موجش در کشورهاي ديگر هم ميتواند اثر بگذارد، اینها را بهاندازه يک بيماري هم حساب نميکنيم که خدمت حضرت معصومه(س)برويم و از ايشان بخواهيم که بیبی جان! شما عنايت کنيد آنچه مرضي خداست اتفاق بيفتد، آنچه به نفع اسلام و مسلمين است اتفاق بيفتد، هوسها و دلخواههاي ما کارها را خراب نکند. آیا اين کار را ميکنيم؟! چقدر؟!
بهترین نتیجه از برگزاری مجالس ذکر اهل بیت(ع)
بنده که هيچ، خيلي بزرگتر از بنده، کوچکتر از اين هستند که قطرهاي از درياي مقام حضرت زهرا(س) را بيان کنند. ما کافي است چيزهايي که امام فرمود را بفهميم، مقامي است که براي ما قابلدرک نيست، حالا ميشود آدم به چيزهايي فکر بکند و کمي ذهنش را نزديک کند، اما حقيقت اين است که خدای متعال آنچه در خزانه کرمش بود به اهلبيت(ع) داده است، يعني اگر فکر کنيم که خدا ميتوانست بندهاي داشته باشد که چيزي بيش از اينها داشته باشد آیا چنين بندهاي را نميآفريد؟! بخل ميکرد؟! وقتي اينها سيده نساء عالمين هستند و همه عالم به برکت وجود آنها آفريده شده يعني برايشان کم گذاشته؟! چيز ديگری هم ميشد به آنها بدهد که نداده؟ البته هر چه دارند از خداست و از خودشان هيچ ندارند اما آن چیزی که خدا داده خيلي بزرگ است.
مقام و جایگاه والای اهل بیت(ع)
من گاهي براي خودم اینطور فکر ميکنم که من که هشتاد سال از عمرم گذشته، اگر فرض کنيم که مثلاً در اين هشتاد سال، هرروز يک گناه کرده باشم با اينکه روزهايي بوده که شايد صدها گناه کردم، گاهي آدم توجه ندارد در جايي نشسته دارد نگاه ميکند هر یک لحظهاي که نگاه ميکند يک گناه حساب ميشود. ما آن مجلس را ميگوييم که يک گناه بود درحالیکه هر لحظهاي که دارد نگاه ميکند و هر کلمهاي که ميشنود يک گناه است و کلی معصيت ميشود، اگر چيزي حرام باشد شنيدن هر يک کلمهاش يک گناه است. حالا فرض کنيد که روزي يک گناه کرده باشيم، در طول هشتاد سال چقدر گناه ميشود؟ آقاياني که رياضياتشان خوب است زود ميتوانند حساب بکنند، ولي شما اقلاً سيهزار گناه در نظر بگيريد. من که سي هزار گناه کردم با فرض اینکه روزي يک گناه کرده باشم که جمعاً در حدود سي هزار گناه ميشود، از کسي که اين گناهان را نکرده باشد چقدر مقامم پايينتر است؟!
ما معتقديم خيلي از امامزادهها مثل حضرت ابوالفضل(ع) و حضرت علي اکبر(ع) و خيلي از علما و حتي غير از علما کساني بودهاند که در عمرشان عامدانه گناه نکردهاند و خودشان اعتراف کردهاند. نمونههاي متعددي هست، يکي مربوط به سید مرتضی و سيد رضي(ره)است. من که سي هزار گناه کردم چقدر مقامم نسبت به آن کسي که هيچ گناهي نکرده، پايينتر است؟ براي هر گناهي يک مرتبه حساب کنيد يعني آنکه گناه نکرده مقامش سي هزار مرتبه از مقام من بالاتر است! ولي هنوز معصوم نيست. مقامش نسبت به مقام پيغمبر اکرم، اميرالمؤمنين و حضرت زهرا(علیهمالسلام) خيلي فاصله دارد. اگر بخواهیم بگوييم که نسبت آن مقام چقدر بالاتر است آنوقت خواهیم دید که چه مرتبه عظيمي خواهد شد! حالا من هشتاد سالم است ميگويم اين تعداد گناه در عمرم کردم، فرض کنيد عمرم صد سال بشود طبعاً بر این تعداد افزوده ميشود، اگر هزار سال بشود به همين نسبت افزوده ميشود، به فرض اینکه گناهان بيشتر نشود ولي آن کسي که اهل گناه نيست آن مقامش محفوظ است يعني من الآن ميگويم او، سي هزار مرتبه از من جلوتر است، اگر عمرم طولانيتر بود و هزار سال بود سيصد هزار یا سه ميليون مرتبه ميشد و اين در اصل وجود من با آن، اینقدر فرق هست منتها آنچه عملاً واقع شده حالا سي هزارتاست. آنوقت مقام معصوم طوري است که يک نمونهاش را که سند داريم اين است که ضَرْبَةُ عَلِیٍّ یَوْمَ الْخَنْدَقِ أَفْضَلُ مِنْ عِبَادَةِ الثَّقَلَیْن؛ یک ضربه شمشیر حضرت علی(ع) از عبادت جن و انس بالاتر است (المستدرک علی الصحیحین،حاکم نیشابوری، ج۳، ص۳۴ )
شما همه جن و انس را حساب بکنید، الآن شش، هفت ميليارد انسان هستند، از اولين انسان که پيدا شد تا آخرين انسان که روي زمين است و جنيان که نميدانيم جمعيتشان چقدر است، اگر عبادت همه اينها را در يک کفه ترازو بگذاریم ارزش يک ضربت علي(ع) در روز خندق، از همه آنها بيشتر است. يعني بين درجه علي(ع) با ساير اهل عبادت چقدر فاصله است؟ تعداد جن و انس چقدر است؟ ما اگر مؤمن باشيم و خيلي زياد اهل گناه نباشيم تفاوت مرتبه و مقام ما با اميرالمؤمنين(ع)به تعداد مجموع جن و انس پايينتر است و تازه حالا اينها چيزهايي است که به فهم ناقص ما ميآيد و ميتوانيم حساب بکنيم. اجمالاً بايد بدانيم مطلب خيلي فراتر از اينها است. من خيال ميکنم که اين خيلي فکر غلطي نباشد که خدا آنچه در خزانه کرم و لطفش بود به آنها داده است. خزانه لطف و کرم خدا چقدر است؟ شما فکر ميکنيد خدا بندهاي بهتر از پيغمبر اکرم(ص)دارد؟! ما که نميشناسيم. خانمي بهتر از حضرت زهرا(س)در عالم آفريده شده؟ درحالیکه خداي متعال به عبادت حضرت زهرا بر همه فرشتگان مباهات کند که: اُنظُروا إلى أمَتي...، خداى عزوجل به فرشتگانش میفرمايد: فرشتگانم، ببينيد كنيزم فاطمه را که در برابرم ايستاده و دلش از ترسم میلرزد و دل به عبادتم داده است. گواه باشيد كه شيعيانش را از آتش امان دادم.(فرائد السمطين، جوینی شافعی، ج۲، ص۳۴.) آنوقت ميشد به زهرا(س) چيزي بدهند و خدا نداده باشد؟! خدا بر ما منت گذاشته که معرفت و محبت اين خاندان را به ما عنايت فرموده است. خود اين معرفت و محبت گوهر نفيسي است و از هر نعمتي که بگوييد ارزشش بيشتر است.
ارزش چادر حضرت زهرا(س)
من در دلم اين است که ارزش چادر حضرت زهرا(س)که چندين وصله داشت از همه کهکشانهاي عالم بيشتر است، براي اينکه کهکشانها هر چه داشتند چيزهاي بيشعوري است، چیزهایی است که خدا به آنها داده و خودشان چيزي کسب نکردهاند اما چادر حضرت زهرا(س) چيزي است که همه عالميان افتخار ميکنند که سايهاي از آن چادر به سرشان بيفتد. خدا چنين کسي را و چنين شناختي نسبت به ایشان را به ما داده است اما در زندگي چقدر ياد حضرت زهرا هستيم؟! علامت غفلت از یاد ایشان اين است که اينجا چقدر به حضرت معصومه احترام ميگذاريم؟! چقدر به زيارت ايشان ميرويم؟! چقدر به ایشان توسل ميکنيم؟! اینها همه نشانه غفلت است!
الحمدلله خدا به ما شناخت داده و به اختلاف مراتب ميدانيم که اينها چه بزرگواراني هستند اما گرفتاريهاي دنیا و اشتغالات آدم نميگذارد که به یاد ایشان باشیم ولي سعي کنيم اقلاً آن وقتي که احتياج داريم در خانهشان برويم؛ نهتنها آن وقتي که بيماري سرطان داريم بلکه براي گرفتاريهاي فرهنگي جامعهمان، براي بلاها و فتنههاي آخرالزماني که همه به آن مبتلا هستند، براي نگرانيهايي که براي آينده دخترها و پسرهاي خودمان داريم در خانه اینها برویم. آیا احتياج نداريم کسي در اينها به ما کمک کند؟!
راه توسل و بهرهمندی از عنايت اهلبيت(ع)
مطمئن هستيم تنها چيزي که ميتواند در مقابل انبوه اين بلاها مقاومت کند عنايت اهلبيت و توسل به آنهاست، برکاتي است که خدا به دست آنها بر جامعه جاري ميکند، آنها مجراي فيض الهي هستند؛ آنها وقتي شاد ميشوند و بيشتر براي ما دعا ميکنند که ما از اينها براي زندگيمان بيشتر بهره بگيريم، از حالا تصميم بگيريم که توسلاتمان را به اهلبيت بيشتر کنيم. توسل هم حتماً اين نيست که آدم مجلس روضه بگيرد و شب تا سحر بنشيند و سينه بزند؛ يک ألسَّلاَمُ عَلَيکِ يَا فَاطِمَةَ المَعصُومِة هم توسل است، بلکه يک توجه قلبي هم اگر صادقانه باشد توسل است. مؤونهاي هم ندارد، تنها همت و معرفت ميخواهد، کافی است تجربه کنيد که اگر اين حالت را يک هفته در خودتان حفظ کنيد ببينيد زندگيتان چطور ميشود.
فرض کنید شما ميخواهيد يک نامه براي يک شخصيت کشور مثلاً برای يک وزير بنويسيد، این کار چقدر مؤونه(خرج) دارد؛ چطور بنويسيد؟ کجا بدهید؟ به دست چه کسي بدهید؟ آيا برسد يا نرسد؟ ولی خدا چنين معدن شرف، کرامت، نعمت و عزتي براي ما قرار داده که در هر جا که باشیم تنها يک توسل و يک اشاره و توجه برای برقراری ارتباط کافي است. از اين هم مضايقه کنيم؟! آنهم براي مهمترين مشکلاتي که سرنوشت کشورمان مرهون حل اين مشکلات است، بقاي اين نظام، بقاي ارزشهاي اسلامي، حاکميت اين ارزشها و احکام اسلام در جامعه منوط به بعضي از مسائل اجتماعي سياسي ماست. آیا جا ندارد که توسلي داشته باشيم؟!
*سخنرانی در مراسم جشن ميلاد حضرت زهرا (س)؛ قم؛ 1392/2/10