صمت و سکوت
احمدحسين شريفي
عمرها میبایدت با بیزبانی ساختن
تا همان خاموشیات چون آینه گویا کند
(بیدل دهلوی)
برخي از اولياءالله گفتهاند از جمله مهمترین امور در تحصيل معارف الهي و درک و فهم حقايق ربِاني،
«ترک سخن مالايعني و طلب خاموشي»
است:
صبر و خاموشي جذوب رحمت است
وين نشان جستن نشان حکمت است
آيتالله مصباح دریایی از واژهها و معانی را در سینه داشت، بسیار هم خوشمشرب و اهل صفا و صميمیت بود، اما اين بدان معنا نبود که حتي در مجلس شاگردان خود نيز بهاصطلاح، نبض جلسه را به دست بگيرد و فراوان سخن بگويد.
او بسيار کمحرف بود و حتی در دوستانهترين و صميمانهترين جلسات نيز جز بهضرورت سخن نميگفت، او حقيقتاً اهل صمت و سکوت بود.
زماني ميفرمود يکي از ويژگيهاي مهم امام خميني(ره) سکوتهاي طولانيمدت و کمگويي و البته گزيدهگويي ايشان بود. او شیفته اين ويژگي امام بود و البته خود نيز با این خصلت، مأنوس بود.
او اين سکوتهای طولانی و پر راز را از استاداني چون امام خميني، علامه طباطبائي و آيتالله بهجت به ارث برده بود و جز بهضرورت سخن نميگفت و جز سخنان ضروري هم نميگفت.
وقتي سخن ميگفت، حقيقتاً زمام زبان را در اختيار عقل و شرع قرار ميداد و سخني که خلاف اين دو باشد، بر زبان جاري نميکرد. هرگز سخن لغو یا سخني که از سر بدخواهي و کينهورزي باشد، نگفت. هیچگاه از سر شهوت و حرص و طمع سخني بر زبان نراند، بلکه هرگز سخني که براي گفتنش حجتي نداشت، بر زبان جاري نميکرد.
سخندان پرورده پير کهن
بينديشد آنگه بگويد سخن
مزن بيتأمل به گفتار دم
نکو گوي اگر دير گويي چه غم
بينديش و آنگه برآور نفس
وزان پيش بس کن که گويند بس
به نطق، آدمي بهتر است از دواب
دواب از تو به گر نگويي صواب
آن عزيز سفرکرده، خود درباره آثار سکوت ميگفت:
از آثار سکوت آن است که انرژي ذهني انسان براي کارهاي مثبت و ثمربخش ذخيره ميگردد. کساني که زياد حرف ميزنند، فعاليتهاي ذهنيشان پراکنده ميگردد و از قدرت تفکر و تمرکزشان کاسته ميشود. وقتي انسان سعي کند کم حرف بزند و از حرفهاي بيفايده اجتناب کند، انرژیای که صرف حرف زدن ميگشت، صرف فکر کردن و دستيابي به آگاهي بيشتر ميگردد. ... کسي از علامه طباطبائي پرسيد: چه کنم تا در نماز حضور قلب داشته باشم؟ ايشان فرمودند:... کم حرف بزن.
توضيح روانشناختي اين مطلب اين است که وقتي انسان زياد حرف ميزند ذهنش به امور گوناگون مشغول ميگردد و در نتيجة پراکندهنگري، قدرت تمرکز از او گرفته ميشود، لذا در نماز نيز نميتواند حواسش را جمع کند و فکرش پراکنده ميگردد؛ اما وقتي عادت کرد جلوي زبانش را بگيرد و هر حرفي را نزند، قدرت بر تمرکز پيدا
ميکند.1
دم مزن تا بشنوي از دمزنان
آنچ نامد در زبان و در بيان
دم مزن تا بشنوي زان آفتاب
آنچ نامد در کتاب و در خطاب
دم مزن تا دم زند بهر تو روح
آشنا بگذار در کشتي نوح
او در عين علامه بودن و داشتن گنجینههای درّ و مرواريد و حکمتهاي بينظير در سینه، نهتنها اصراري بر گشودن قفل این گنج نداشت که اگر ضرورتي بر سخن گفتن نميديد، لب فرو میبست:
بر لبش قفل است و در دل رازها
لب خموش و دل پر از آوازها
عارفان که جام حق نوشيدهاند
رازها دانسته و پوشيدهاند
پانوشت:
1- مصباح يزدي، محمدتقی، راهيان کوي دوست، ص 199-200.