kayhan.ir

کد خبر: ۲۳۳۲۱۸
تاریخ انتشار : ۰۷ دی ۱۴۰۰ - ۲۱:۴۱
توصیفی از سلوک علمی و عملی علامه مصباح یزدی- 6

هنر تشخیص وظیفه و همّت عمل به آن

 

احمدحسين شريفي
وظیفه‌گرایی
از ویژگی‌های برجسته آيت‌الله مصباح، وظيفه‌محوری و تکليف‌گرايي بود. می‌توان «وظيفه‌شناسي و عمل به وظيفه» را شاه‌کليد شخصيت علامه مصباح دانست. او در همه کنش‌ها و واکنش‌هاي فرهنگي و اجتماعي و سياسي خود، فقط و فقط در پی عمل به وظیفه بود.
آیت‌الله مصباح در هيچ موضوعي وارد نمي‌شد و به هیچ کاری اقدام نمی‌کرد مگر آنکه حجتي شرعي و تکليفي ديني براي آن داشته باشد، اگر کتابی می‌نگاشت، درسی می‌گفت، سخنی ایراد می‌کرد یا به هر امر دیگری همت می‌ورزید، بدان سبب بود که آن را وظیفه خود
می‌دانست.
هرگز از باب میل شخصی وارد نمی‌شد و بر مبل هوس نمی‌نشست. او به حکم وظیفه شرعی و بر اساس تشخیص خویش عمل می‌کرد و با همه همت و هستی خود می‌کوشید که رسالتش را به بهترین شکل ممکن به ثمر رساند.
بعد از آنکه وظيفه و تکليف را تشخيص مي‌داد، نه نوع کار برايش اهميت داشت و نه خوشايند و بدآيند ديگران، نه از آفرین و مرحبای سایرین خرسند می‌شد و نه از زشت‌شماری و سرزنش دیگران، دلسرد و ناخشنود.
در همين چند سال آخر عمر مبارک‌شان با جمعي از شاگردان خود در مشهد مقدس، در جوار ثامن‌الحجج علیه‌السلام، چند روز متوالی صبح تا شب درباره طراحي سرفصل‌ها و روش‌هاي تدوين کتاب‌هايي آموزشي براي نوجوانان (دبستانی و دبيرستاني) جلسات طولانی‌مدت داشت. جز ساعاتي که براي زيارت حرم مطهر امام رضا علیه‌السلام مشرف مي‌شد، تمام‌وقت در اين جلسات حضور داشت و ضمن گوش دادن به دیدگاه‌ها و آراء شاگردان خود و هدايتگري‌هاي علمي و عملي‌اي که داشت، شخصاً مسئولیت طراحي سرفصل‌ها و تعيين مباحث لازم براي طرح ولايت دانش‌آموزي را بر عهده داشت.
ایشان در پاسخ این سؤال اعتراض‌گونه که طراحی چنین سرفصل‌ها و تدوین چنین کتاب‌هایی بدون وجود زمینه‌های لازم برای اجرا و بدون همکاری و همراهی مسئولان مربوطه چه ضرورتی دارد و به چه امیدی انجام می‌گیرد؟ می‌فرمود: ما مأمور به انجام وظیفه هستیم. ما کاری که از دستمان برمی‌آید و وظیفه شرعی خود می‌دانیم انجام می‌دهیم و با توکل به خدا و توسل به ائمه اطهار علیهم‌السلام برای اجرایی شدن آن نیز همه توان خود را به کار می‌گیریم. خداوند هم اگر در ما اخلاص ببیند، زمینه‌های اجرایی شدن آن را فراهم می‌کند.
آيت‌الله مصباح مي‌توانست با تحقيق و تدريس در حوزه فلسفه و تفسير و حتي فقه و اصول، شهره گیتی باشد و با نپرداختن به مسائل روز و بی‌توجهی به نیازهای علمی جامعه و حکومت اسلامی، خود را در معرض تهمت‌ها و افتراها قرار ندهد،1 اما آن روح الهي و آن مصباح هميشه فروزان بصيرت و درايت، هرگز به این نام‌ها و افق‌‌ها فکر نمی‌کرد و راضی نبود که او را استاد درس خارج فقه و اصول یا مرجع تقلید شیعیان جهان بنامند، درحالی‌که هزاران واجب دینی دیگر بر زمین مانده باشد.
سال ۱۳۹۰ که براي چهارمين بار قصد سفر عمره داشتم (آن زمان افزون بر عضويت در هیئت ‌علمی و اشتغالات آموزشي و پژوهشي، مسئولیت معاونت پژوهش مؤسسه آموزشي و پژوهشي
امام خميني(ره) را هم بر عهده داشتم) براي خداحافظي خدمت حضرت علامه رسيدم. ايشان بعد از سکوتي تقريباً یک‌دقیقه‌ای(!) فرمودند: «خداوند به شما توفيقات زيادي داده است؛ از جمله اينکه خيلي راحت مي‌توانيد وظيفه و اولويت زندگي خود را تشخيص دهيد! اما من براي آنکه در ميان واجبات متعددي که بر عهده خود احساس مي‌کنم،‌ اولويت‌بندي کنم، بعضاً ساعت‌ها فکر مي‌کنم. حال اگر در آنجا حالي دست داد، مرا هم دعا کنيد تا خداوند قدرت تشخيص وظيفه را به من بدهد!»
منظور ايشان را فهميدم. آري هر يک از ما واجبات اجتماعي و علمي و فرهنگي و سياسي فراواني بر عهده ‌داريم؛ با وجود اینها، آيا نوبت به انجام چندباره مستحباتي مثل عمره، آن‌ هم در اوقات اشتغال به کارهای لازم و یا نوبت به سفرهاي دوم و سوم و... به حج و امثال آن مي‌رسد؟ اما همه مقدمات سفر فراهم شده بود و کمتر از 12 ساعت ديگر بايد به ‌سوی مدینه منوره پرواز مي‌کردم. در عین‌حال، سخنان ايشان آرامشم را ربوده بود، بدین‌روی بعد از انجام اعمال عمره، به بعثه
مقام معظم رهبري رفتم و درخواست بازگشت سريع‌تر به ايران را کردم و نهايتاً توانستم چند روز زودتر با کارواني از اصفهان به وطن برگردم، و البته اين آخرين سفر عمرة بنده بود.
باید يکي از دعاهاي هميشگي‌مان اين باشد که خدايا! توفيق تشخيص وظيفه و عمل به آن را به ما عطا کن. در دعاي ابوحمزه ثمالي مي‌خوانيم: «وَ أَلْهِمْنِي الْخَيْرَ وَ الْعَمَلَ‏ بِه‏؛ خدايا کار خير و عمل به آن را به من الهام کن!»
پانوشت:
1- بدون تردید اگر علامه مصباح چنین می‌کرد، هرگز با هجمه‌های ناجوانمردانه دشمنان خارجی و مخالفان داخلی مواجه نمی‌شد. اگر او نیز چون عالمان سنتی در حوزه‌های علمیه مشغول تدریس فلسفه و فقه و اصول بود و با مسائل اجتماعی و سیاسی و دغدغه‌های روز جامعه اسلامی کاری نداشت، هرگز گرفتار ترور شخصیت نمی‌شد. از مهم‌ترین دلایل کینه‌ورزی دشمنان خارجی و بدخواهان داخلی از علامه مصباح این بود که او نه‌تنها در خط مقدم مواجهه با شبهات دینی و دفاع از بنیان‌های فکر اسلامی و تحکیم مبانی نظری حکومت اسلامی بود، بلکه به تکثیر مدافعان ‌اندیشه‌ای انقلاب اسلامی همت
داشت.