فواید شرور (3)(پرسش و پاسخ)
پرسش:
از منظر آموزههای وحیانی مواردی که ما آنها را شر میپنداریم و حیات انسانها را به خطر میاندازد چه آثار و فوایدی برای آنها در قرآن کریم مطرح شده است؟
پاسخ:
در دو بخش قبلی پاسخ به این سوال به مباحثی همچون ماهیت شرور، فایده مرگ و فایده مصیبتها و گرفتاریها و فایده شیطان پرداختیم، اینک در بخش پایانی دنباله مطلب را پی میگیریم.
3- فایده شیطان
اطاعت کی محقق میشود؟ اطاعت در وقتی است که انسان هم بتواند اطاعت کند و هم بتواند اطاعت نکند. اما در جایی که اجبارا باید کاری را انجام بدهیم، آن دیگر اطاعت نیست. اطاعت که نبود، مدح و ذمی نیست، مدح و ذمی که نبود، ثواب و عقابی نیست، تکلیفی نیست، قانونی نیست، اجتماعی نیست، انسانی نیست، هیچ چیزی نیست! بنابراین اگر شیطان نباشد و اگر دعوت به بدی نباشد، عمل صالحی نیست. عمل صالح، صالح بودن خودش را از این دارد که نفس امارهای هست و شیطانی هست و امکان رفتن هر دو راه «و هدینا النجدین» هست، ولی انسان از میان دو راه یکی را انتخاب میکند یا راه خیر را و یا راه شر را. بنابراین وجود شیطان از نظر نظام کلی عالم فایده و ضرورت دارد. البته وقتی میگوییم نفس اماره، به غرایز داخلی نظر داریم، و وقتی میگوییم ملک و شیطان به عنوان دو منبع برای الهامات و القائات خیر و شیر میگوییم. در احادیث آمده که برای قلب و دل انسان دو گوش هست «ان للقلب اذنین»(بحارالانوار، ج63، ص206) از یک گوش همیشه ملک به او القاء میکند که بیا کار خیر بکن، و از گوش دیگر شیطان به او القا میکند که بیا و کار شر بکن. بنابراین خیر بودن و فایده داشتن شیطان و نفس اماره انسان به این است که اگر واقعا شیطان و نفس امارهای وجود نداشته باشد، اصلا عمل صالحی وجود ندارد، و اگر عمل صالحی وجود نداشته باشد، سعادتی که ناشی از عمل صالح است وجود ندارد.
4- آزمایش و امتحان
اهداف آزمایش
آزمایشهایی که در مورد انسانها صورت میگیرد گاهی برای برطرف شدن جهل و ابهامی است که امتحانکننده دارد مانند معلمی که از شاگردانش امتحان میگیرد تا بفهمد هر کسی در چه حدی از علم و دانش است. گاهی هم برای آزمایشکننده چیزی مجهول نیست ولی برای خود آزمایششدهها مجهول است. چهبسا خود معلم میداند سطح علمی شاگردانش در چه حدی است، ضعیف، متوسط، خوب و عالی ولی اگر همینطور بدون امتحان به شاگردان بگوید مورد اعتراض آنها واقع میشود. بنابراین شاگردان را امتحان میکند تا بر خود آنها حقیقت آشکار شود. قسم اول آزمایش درباره خداوند معنا ندارد، و خداوند هیچ وقت بندگانش را به مصیبتها و سختیها و گرفتاریها به عنوان امتحان مبتلا نمیکند تا اینکه خودش معلوماتی را به دست آورد! بلکه برای خداوند همهچیز روشن و معلوم است. ولی قسم دوم برای خداوند مانعی ندارد که برای بندگانش امتحان و آزمایشی به وجود بیاورد تا اینکه ماهیت افراد بر خودشان روشن شود.
فلسفه اصلی امتحان و آزمایش
فلسفه اصلی امتحان و آزمایش این است که افراد وقتی در معرض امتحان و آزمایش قرار میگیرند به کار وتلاش میافتند و آنچه را که در قوه و استعداد خود دارند به فعلیت میرسانند. یعنی اگر امتحانی در کار نباشد استعدادها بالقوه باقی میماند و بروز و ظهور پیدا نمیکند و به فعلیت نمیرسد ولی وقتی که موجودی در معرض عمل و امتحان قرار گرفت سیر کمالی خودش را طی و رشد و پیشرفت میکند. بنابراین مصیبتها و سختیهایی که خداوند در دنیا برای انسان به وجود میآورد، و حتی نعمتهایی را هم که در دنیا برای انسان عطا میکند برای این است که آن استعدادهای باطنی بروز و ظهور پیدا کند و از قوه به فعلیت برسد نتیجه اینکه فایده مصیبها و شدائد امتحان و آزمایش الهی است تا استعدادهای بالقوه انسانها به بروز و ظهور برسد و حقیقت ذاتی و واقعی هرکسی برای خودش روشن شود.