«ناگهان، روحِ خدا...»
احمد بابائی
مکاتبِ حاکم در دهکده ی جهانی غفلت، با همه ادّعاهایی که به زبان میآورند، هیچگاه نسبتی با «حکیم» بودن ندارند و در محیط طوفانیِ متشابهات به امیدِ «هیچ» غوطه ورند. «حکمت»، غوّاصی در مُحکمات است و «متشابهات»، موج، پرهیبتِ امتحان!
مکاتبِ حاکم در دهکده ی جهانی غفلت، ادّعای طبابت بر مردگان دارند و به هزار فن و صنعت، بر اسکلتهای خاکمال شده روحیه میدهند و امیدوارشان میکنند که: «نهراسید! نلرزید! آسوده بخوابید که ما برای علاج شما نسخههایی مُجرّب داریم و ...!»
گاه سرویسهای امنیتی همان مکاتب، گامی فراتر از «روحیه دادن» میگذارند و به هزار هزار حیله و هنر، بیماریِ زنده به گورهای تکنولوژی را «کتمان» میکنند و در دیالوگهای دائمی ادّعا میبافند: «نهراسید! نلرزید! آسوده بخوابید که لیبرالیسم، بیماریهای احتمالی شما را از بین برده است...!»
اگر ناله ی دردمندی از یک گوشه ی دنیا به گوش برسد، نعرههای سه بعدیِ دموکراسی، دنیا را دچار هوُل و خوف میکند، به این معنی که «این ناله ها سیاه نمایی است!» یعنی: «این نالهها، آژیرِ جنگِ موجودات درجه ی سه و چهارِ دنیا است!» یعنی: «این ناله ها، هوسِ فانتومهای نسل جدید کرده اند!» غالباً نعرههای سه بعدیِ دموکراسی از حلقوم موشک ها و بمبهای چند تنی، عالم گیر میشود؛ یعنی: «هرکه با مکاتب حاکم نیست، لاجرم بر مکاتب حاکم است» یعنی: «آغاز جنگ صلیبی قرن جدید» مکاتب حاکم در دهکده جهانی غفلت، چون حکیم نیستند از سُنن جاری در محکمات بی خبرند و غفلت، غفلت زاست. این مکاتب، انتظار ظهور نهضتی به نامِ «اسلامِ محمدی» را نداشت و... ناگهان روح خدا، نبض بیماران عالم را در دست حکمتش گرفت...
اعتیادِ مکاتب حاکم در جهان غفلت، به انواع و اقسام اسلامهای دروغین، باعث غفلتشان از حقیقت پنهانی اسلام شده بود. «ولایت»، حقیقت پنهانی اسلام، نه اهل سازش بود نه اهل معامله؛ نه بلاتکلیف بود و نه انفعالی؛ نیروی ایمان، میل به بروز داشت و «ولایت» تنها مجرای این فیض بود. امام(ره) همانگونه که حقیقت پنهان اسلام را میشناخت، به نیروی ایمان تکیه کرد.
«ولایت»، بعد از قرن ها در چهره ی مصمّم مرجع عارف و فیلسوفی ظهور کرد. فقیهی که سازش و معامله و بلاتکلیفی و انفعال را ننگ میدانست. نیروی ایمان، باران وحدت شد. باران وحدت، کویر ایران را فرا گرفت...
مکاتبِ حاکم در دهکده ی جهانی غفلت، ابلهانه تصور کردند که قهقهه ی مستانه ی شهیدان، از جنس همان نالههایی است که به عربده ی فن و صنعت و حیله و هنر، خاموش میشود! یُریدُونَ لِیُطفِئوُا نوُرَ الله!
نه «روحیه دادنِ» پزشکان ابلهِ اومانیسم و نه «کتمانِ بیماری» توسط روشنفکران و هنرمندان لیبرالیسم، هیچکدام چاره ی کار نبود! وَاللهُ مُتِمُّ نوُرِه! روح خدا(ره) تکلیف را روشن کرده بود: «جنگ، جنگ، تا رفع فتنه از عالم...!»
امروز تمام مکاتبِ حاکم در دهکده ی جهانیِ غفلت، یک سو ایستادهاند و حقیقتِ آشکار اسلام در سویی. روح خدا(ره) تمام راههای سازش و معامله و بلاتکلیفی و انفعال را بر دردمندان عالم بسته است! هیچ راهی جز جنگ برای رفع فتنه از کلّ عالم، وجود ندارد. جنگی که ضامنِ صلح جهانی است. جنگی با تمام حیثیتِ جهان غفلت .
جهان غفلت، دچار بحران شده است. منشاء این بحرانِ آشکار، غافلگیریِ شدید است. بزرگترین آفت دهکده ی جهانی غفلت، اعتیاد به انواع و اقسام اسلامهای دروغین بود و کمترین اتفاقی که میتوانست بلای جان «جهانِ غفلت» باشد، غافلگیری بود. ظهورِ حقیقتِ پنهان اسلام در خطّ سرخ شهادت، همه مکاتبِ حاکم را غافلگیر کرد. بحران هویت، حیثیت جهان غفلت را زیر سوال برده است.
دیگر عربده ی فانتوم ها و اُلدرم بُلدرمِ موشک ها و قمه کشیِ روشنفکران و سفسطه ی تکنولوژیکِ هنرمندان، راه به جای نمیبرد، روح خدا(ره) تکلیف را روشن کرده است «شیطان بزرگ، هیچ غلطی نمیتواند بکند...»
تفاوتِ ذاتیِ مکتب روح خدا(ره) با تمام مکاتبِ حاکم در دهکده ی جهانیِ غفلت، در همین بود که او اهلِ ذکر بود و بنای مکتبش بر «ذکر».
اهل ذکر، برخلاف اهلِ جهان غفلت، هیچگاه غافلگیر نمیشوند و چون غافلگیری از ساحتِ اهلِ ذکر، دور است هیچگاه دچار بحران هویّت نمیشوند. غربت و مظلومیت، نمک زندگی اهل ذکر است! اما دشمنانِ ذکر، علی الدّوام، بحران زده اند. چرا؟ چون همیشه محاسباتشان اشتباه از آب در میآید... مکتب روح خدا(ره) به اهل خود میآموزد اگر نیمه ی راه را خون سیدالشهدا(علیه السلام) میپیماید، باقیمانده ی این مسیر را خطبه و اشک زینب(سلام الله علیها) طی خواهد کرد.
مکتب روح خدا(ره) به اهل خود میآموزد که حقیقتِ پنهان اسلام، بن بست ندارد. اِنَّ اَمرُنَا لایَحُدّ: «ولایت، محدودیت پذیر نیست.» مکتب روح خدا(ره) به اهل خود آموخت انسان محدود، آرزوی محدود دارد و انسان نا محدود، آرزوی نامحدود. انسانِ نامحدود در این مکتب، انسان کاملی است که محدودیت پذیر نیست.
روح خدا(ره) حیثیت دهکده ی جهانیِ غفلت را به بازی گرفت و از آرزوی نامحدودی به نام «جهانِ ذکر» سخن گفت. در جهان ذکر، اگر هزاران چراغ در گوشه گوشه ی عالم به نورِ ایمان، روشن شوند، در باطن، همه یک چراغ هستند، زیرا همه به حمدِ خدای «ربّ العالمین» مشغولند.
روح خدا(ره) تصویری از سوره ی حمد ارائه داد که تکلیف را برای همه ی دردمندانِ عالم، روشن میکند. «...الحمدلله رب العالمین! این الف و لام، الف و لامِ استغراق است؛ پس هر حمدی به ربّ العالمین تعلق میگیرد...»
مکتب روح خدا(ره)، سفره ی فطرت الهی بود و هست؛
من و تو در همین مکتب آموخته ایم که هر جا ناله ی مظلومی رو به آسمان کند بی گمان رونوشتش به من و تو میرسد؛ چه سوریه باشد و چه عراق! چه غزّه باشد و چه یمن! چه بحرین باشد و چه هرکجای عالم!
سفره ی فطرت الهی، نمک میخواهد و نمک این سفرهی گسترده، غربت و مظلومیت است. مکتب روح خدا(ره) همهی دردمندان عالم را به خطّ سرخ شهادت فرا میخواند. زیرا قرنها پیش از این، امام صادق(علیه السلام) به ما آموخت که «ما بیمارانمان را به تربت حسین(علیه السلام) علاج میکنیم!» روح خدا(ره) حقیقت آشکار اسلام بود و منشاء غافلگیری جهان غفلت.
مگرنه اینکه امام رضا(علیه السلام) قرنها پیش از این به ما آموخت که «هدایت را در سفره ی خدا، یعنی قرآن بجوئید که اگر جز این کنید گمراه خواهید شد.»
روح خدا(ره) صدای دلنواز ولایت بود که فرمود: «ما اگر در تمام لحظات عمر به شکرگذاری اینکه قرآن کتاب ماست به سجده برویم از عهده برنیامده ایم!» و اصولاً عجیب نیست که سجده ی اهل ذکر جز به تربت سیدالشهدا(علیه السلام) نیست...
این مکتب، تکلیف را برای همگان روشن کرده است. کربلا آغاز و پایان «جهانِ ذکر» است و شفا در تربت سیدالشهدا(علیه السلام) است.
پس...، بسم الله! هرکه دردی دارد، هرکه اهل سازش و معامله و بلاتکلیفی و انفعال نیست، هرکه با روح خدا(ره) پیمانی خونین بسته است، هرکه واهمهای ندارد از سرنیزه و تیغ و تازیانه و طعنه و تمسخر و فانتوم و موشک و ماهواره و فتنه و ...، هرکه دارد هوس کرب و بلا، بسم الله!