نسبت علم و حجیت
بر اساس تعالیم قرآن، نسبت انسان به چیزی سه حالت دارد:
1. جهل: به این معنا که شخص درباره موضوعی هیچ علمی ندارد، بلکه یا در شک است یا در حالت ظن؛ شکی نیست که بدون شناخت علمی نمیتوان کاری کرد و شک حجیت ندارد، چنانکه ظن نیز حجیت ندارد؛ زیرا با گمان و احتمال نمیتوان وارد در کاری شد.
2. علم: به این معنا که شخص نسبت به چیزی علم دارد که این علم خود به دو دسته علم منطقی قطعی که حاصل برهان است؛ و علم عرفی و متعارف تقسیم میشود که این علم دوم بهدلیل اینکه در نفس، ایجاد اطمینان میکند، بهعنوان علم عرفی، از نظر اصولی و در مسائل فقهی قابل اعتنا است و از آن به ظن معتبر یاد میشود؛ این دو نوع از علم قطعی و علم عرفی حجیت اصولی دارد و میتوان براساس آن عمل کرد؛
3. علم غیبی: این نوع علم برای همگان ایجاد نمیشود، بلکه برای معصوم(ع) است.این علم با آنکه قطعی است، ولی حجیت اصولی ندارد و نمیتوان در مسائل شرعی برای اثبات امری از آن استفاده کرد. چنانکه علم غیبی معصوم(ع) به وجود زهر در انگور حکم فقهی حرمت را به دنبال نخواهد داشت؛ زیرا این علم فوقالحجه است. پس علم ملکوتی سند فقهی نیست؛ زیرا حجیت اصولی ندارد.(نگاه کنید: کشفالغطاء، کاشفالغطاء، ج 3، ص 113) از همین روست که پیامبر(ص) میفرماید: إنّما أقضی بینکم بالبیّنات و الأیمان...؛ من فقط بر اساس دلایل روشن و شواهد و سوگند قضاوت میکنم.(کافی، ج 7، ص 414) زیرا پیامبر(ص) با آنکه میداند که اگر بر اساس بینات و سوگند، حکم کند، این حکم خلاف حقیقتی است که با علم غیب و علم ملکوتی میداند، ولی مأمور است تا بر اساس همان علم ظاهری مبتنی بر علم منطقی برهانی یا علم عرفی ظنی عمل کند؛ زیرا اینها حجت است، ولی علم ملکوتی غیبی حجت شرعی و فقهی نیست و مأمور نیست تا بر اساس آن
حکم کند.