kayhan.ir

کد خبر: ۲۳۱۸۸۹
تاریخ انتشار : ۲۰ آذر ۱۴۰۰ - ۱۹:۳۸

لزوم اعتدال در پرسشگری(پرسش و پاسخ)

 

پرسش:
منشأ پرسشگری در انسان چیست و آیا می‌‌توان درباره هر مجهولی پرسشگری کرد؟
پاسخ:
غریزه پرسشگری
غریزه پرسش یکی از غرایز اولیه بشری است و نمونه رشد و اعتلای دستگاه فکر و اندیشه است.
سوال از جهلی آمیخته به علم و نادانی آمیخته به دانش پیدا می‌شود. یعنی یک مجهول در برابر بشر خودنمایی می‌کند، از طرفی آن مجهول را نمی‌داند، و از طرف دیگر، می‌فهمد که مجهولی دارد، یعنی به جهل خود پی برده است، لذا سوال می‌کند. اگر آن مجهول برایش معلوم باشد، سوال نمی‌کند و اگر هم واقعا برایش مجهول باشد، اما خودش التفات به جهل و بی‌خبری خود نداشته باشد، باز درصدد جست‌وجو و تحقیق برنمی‌آید. پس انسان وقتی درصدد تحقیق، جست‌وجو و پرسش برمی‌آید که نداند، اما بداند که نمی‌داند. این است که دانشمندان گفته‌اند بزرگترین امتیاز انسان نسبت به سایر جانوران آن است که جهل او جهل بسیط است، یعنی به جهل خود می‌‌تواند علم و توجه داشته باشد و بداند که نمی‌داند و در نتیجه درصدد سوال، جست‌وجو و تحقیق برمی‌آید، برخلاف حیوانات که جهل آنها، جهل مرکب است، یعنی هرچه را نمی‌دانند، نمی‌دانند که نمی‌دانند. قهرا درصدد تحقیق برنمی‌آیند و نمی‌توانند برآیند.
پرسشگری کاربردی
سوال و پرسش در عین اینکه خوب است و مظهر رشد و کمال انسان است مقدمه چیز دیگری نیز هست یا مقدمه تحقیق است یا مقدمه عمل. بعضی اشخاص که درصدد تحقیق یک موضوع علمی یا تاریخی یا دینی هستند، ناچار باید درصدد پرسش برآیند و از اشخاصی که اطلاعی در آن زمینه دارند مطالبی را سوال کنند. گاهی علت پرسش این است که می‌خواهد راه یک عمل را یاد بگیرد، مانند سوالاتی که یک بیمار از پزشک می‌کند و دستورالعمل‌هایی می‌گیرد. اگر سوال و پرسش مقدمه تحقیق علمی یا روش علمی و کاربردی نباشد، تنها مجهول بودن یک چیز کافی و مجوز نیست که انسان وقت خود و دیگری را به پرسش درباره او بگذراند، زیرا مجهولات بشر بی‌نهایت است. به قول یکی از دانشمندان، از اولی که بشر رشد و تمییز پیدا می‌کند یک سلسله علامت استفهام به دور خود می‌یابد و روز به روز بر عدد آنها افزوده می‌شود. اگر موفق به جواب یکی از آنها شود، ده تای دیگر در برابرش خودنمایی می‌کند. علت اینکه علمای واقعی و کسانی که بویی از دانش برده‌اند بیش از دیگران خود را جاهل و نادان می‌دانند، این است که هر اندازه موفق به کشف مجهولاتی شوند، عدد بیشتری از مجهولات در برابرشان نمایان می‌شود.
آخرین حد علم یک عالم این است که اقرار می‌کند به نادانی خودش: تا بدانجا رسید دانش من- که بدانم همی که نادانم.
لزوم اعتدال در پرسشگری
مردم از نظر سوال و پرسش، گاهی در حد افراط و گاهی در حد تفریطند. گاهی اشخاصی پیدا می‌شوند که کارشان سوال کردن است، خصوصا در اطراف مسائل و موضوعات دینی، به خیال خود می‌خواهند از کم و کیف و خصوصیات همه چیز سر درآورند، غافل از اینکه بشر هرگز چنین ادعایی نسبت به همین محسوسات و مشهودات طبیعت نمی‌تواند داشته باشد تا چه رسد نسبت به دین که از افقی مافوق طبیعت سرچشمه گرفته است.
بعضی هم در حال تفریطند، یک حالت رخوت و سستی در آنها هست، حتی از لازم‌ترین سوالات هم پرهیز دارند و خودداری می‌کنند. حد وسط این است که انسان اولا تشخیص دهد که دانستن چه چیزهایی برایش لازم است و دانستن چه چیزهایی برایش لازم نیست، یا ممکن نیست. در میان اموری که دانستن آنها برایش لازم و ضروری است یا عمل به آنها برایش ضرورت دارد با رعایت «الاهم فالاهم» سوالاتی انتخاب کند و از کسانی که می‌دانند، بپرسد و ضمنا از اینکه سوال و پرسش و مسئله طرح کردن برایش شغل و عنوانی شود بپرهیزد. پس این منطقی است که اسلام از زیاد سوال کردن و سرگرم شدن به سوالات و پرسش‌ها نهی می‌کند، از طرفی دستور می‌دهد حقایقی که نمی‌دانید و دانستن آنها برای شما ضروری است، بپرسید و استنکاف نکنید، سهل‌انگاری و سستی به خرج ندهید. از طرف دیگر زیاد سوال کردن و سرگرم شدن به سوال را نهی می‌کند.