بند کفش! (گفت و شنود)
گفت: کشاورزان اصفهان بعد از مذاکره با دولت، به تجمع خود پایان داده و صحنه را ترک کردند ولی تعدادی از اراذل اجارهای به بهانه مشکل آب، دست به آشوب زدهاند!
گفتم: پهلوانپنبهها از غیاب کشاورزان غیور اصفهانی سوءاستفاده کردهاند.
گفت: شیشههای بانک را شکستهاند، اموال عمومی را تخریب کردهاند، یکی از نیروهای بسیج را چاقو زدهاند و ... شعار دیکته شده اسرائیل به اراذل اجارهای فتنه آمریکایی- اسرائیلی ۸۸ را تکرار کردهاند که «نترسید، نلرزید، ما همه با هم هستیم»!
گفتم: یعنی وقتی که فقط عده اندک خودشان هم در صحنه بودهاند بازهم میترسیدند و میلرزیدند؟!
گفت: حیوونکیها فکر کردهاند با شهادت همت و کاظمی و خرازی و ... اصفهان از سرداران غیور و پاکباخته خالی شده است و میخواهند به خاطر سیلیهای آبداری که آن سرداران بزرگ به آمریکا و اسرائیل زدهاند از مردم اصفهان انتقام بگیرند!
گفتم: موز اگر قوت داشت کمر خودش را راست میکرد!
گفت: اتفاقاً اراذل اجارهای هم بعد از روبهرو شدن با نیروهای حزبالله بدجوری به تته پته میافتند!
گفتم: افسر راهنمایی میخواست رانندهای را جریمه کند. راننده گفت؛ میدونی من کی هستم؟ افسر گفت هرکس میخواهی باش.
حالا کی هستی؟ گفت؛ بند کفشتم! محکم نبند که خفه میشم!