kayhan.ir

کد خبر: ۲۳۰۵۹۲
تاریخ انتشار : ۰۲ آذر ۱۴۰۰ - ۲۱:۱۴

پاسخ یک نخبه ایرانی به دعوت پروفسوری خارجی!

 


مخالفت رهبر انقلاب با پدیده «مهاجرفرستی» در دیدار اخیر با نخبگان، بحث‌‌ها و واکنش‌های مختلفی درپی داشت. به همین مناسبت، توجه مخاطبان گرامی را به نامه‌‌ای که یکی از دانشجویان دوره دکتری داخل کشور، در پاسخ به دعوت همکاری یک استاد دانشگاه شاغل در خارج از کشور نوشته، جلب
می‌کنیم:
«پروفسور [...] عزیز! از دعوت شما برای همکاری علمی در دانشگاه [...] سپاسگزارم. مایلم پیش از آنکه پاسخم به دعوت شما را اعلام کنم، چند مطلب را با شما در میان بگذارم.
این یک اصل عمومی در تاریخ ملل است که دخالت خارجی غالباً نتیجه‌‌ای جز ویرانی میراث علمی و فرهنگی یک کشور ندارد.
در تاریخ ایران نیز همین قاعده برقرار است، یک بار در زمانی که مغول به ایرانِ آن روز، حمله کرد و بار دیگر در دوران صفوی که کشورهای غربی در پوشش استعمار و برای آبادانی(!) این کشور، وارد مرزهای ما شدند، هر دو بار منحنی صعودی پیشرفت علمی و فرهنگی ایران رو به زوال نهاد.
بار دوم اما نحوه حضور بیگانگان در ایران به شکلی بود که پس از چند بار تغییر سلسله‌‌های پادشاهی نه تنها از صحنه قدرت در ایران حذف نشدند، بلکه
روز به روز قدرت بیشتری گرفتند.
این روند تا جایی پیش رفت که یک کشور غربی به خودش اجازه داد پادشاه وقت قاجار را کنار زده و برای اولین بار، با دخالت نظامی موفق به روی کار آوردن رضاشاه به عنوان اولین فرمانروای سلسله پهلوی
شود.
روند استحاله فکری و فرهنگی ایرانیان در دوران پهلوی به شکلی بی‌سابقه از سوی غرب تقویت می‌شد. در این دوران بسیاری از نمادهای تاریخی ایران از هویت ملی و دینی خود فاصله گرفته و دستخوش تحریف و تغییر شدند. دانشمندان، ادیبان، فلاسفه و شعرای ما طی یک پروژه غربی از ابعاد دینی خود خالی شده و انسان‌هایی لااُبالی و لامذهب از آنان ساخته شد. ابن ‌سینا را یک شهوتران و فردوسی را نژادپرستی ضدعرب جا زدند.
همه این‌ها برای این بود که ایران و اسلام در مقابل هم قرار بگیرند و به ملت ما که از پیش از تاریخ تا‌کنون به یکتاپرستی و دینداری شهره بوده، القا شود که تو باید یا ایرانی باشی و یا مسلمان! اگر بگویم شخص ملکه ایران در دوره پهلوی دوم چنین پروژه‌ای را رهبری می‌کرد زیاد از انصاف دور نشده‌ام.
این تنها بخشی از اقداماتی در کشور من بود که با دخالت کشورهای غربی از جمله مکانی شما من را به آنجا دعوت کرده‌‌اید صورت گرفته است. احتمالا در پاسخ این جملات من خواهید گفت که نهاد علم را مستقل از سیاست می‌دانید و باید قطع نظر از این اتفاقات، برای صلح جهانی با یکدیگر
همکاری کنیم.
من اما ادعای علم مستقل در غرب را به هیچ عنوان تایید نمی‌کنم. نهاد علم در تمدن غرب مانند سایر نهادهای اساسی جامعه از جمله فرهنگ، اقتصاد و سیاست، به شدت و به طرز مستقیمی به نهاد سرمایه وابسته است. این نهاد به شکلی بنیادی تمام روابط در غرب را سازماندهی می‌کند. در تمدن غرب که شاید به لحاظ جغرافیایی اکنون بخشی از مشرق‌زمین را نیز شامل می‌شود، پول و سرمایه مجوز هر اقدامی و البته قادر به توجیه هر جنایتی نیز هست.
در این تمدن، غارت محیط زیست به حدی است که تنها یکی از شش لکه زباله تشکیل شده روی اقیانوس آرام به‌اندازه دو برابر کشور فرانسه مساحت دارد و 60 درصد از این حجم را تنها ضایعات یک صنعت بخصوص تشکیل می‌دهد. اما نهاد رسانه تحت تاثیر سرمایه به مردم می‌گوید که شما انسان‌ها مقصر آلودگی محیط زیست هستید و کمپانی‌ها را تبرئه می‌کند. همین رسانه است که نهاد علم در غرب را طوری جهت می‌دهد که حتی در نوع نگاه ‌اندیشمندان علوم سیاسی آن دیار به «دموکراسی» در ایران نیز نگاه منصفانه‌‌ای نداشته باشد.
سرمایه در غرب، مردم را به اردوهای بی‌خاصیت «آشغال جمع‌کنی» در ساحل و جنگل می‌فرستد و از سهم خودش در تولید این وضعیت سخنی نمی‌گوید. همین ماجرایی که گفتم، عیناً برای صنایع تسلیحاتی و اردوگاه‌های ابلهانه حمایت از مهاجران جنگ وجود دارد. من این‌ها را بدتر از خیریه‌‌هایی می‌دانم که کشورهای غربی پس از غارت منابع در آفریقا راه‌اندازی کردند، هر چند هر دو از یک منطق بیمارگونه پیروی می‌کنند. از این منظر، من ترابرد نیروی انسانی آماده به پژوهش علمی را معادل یا بدتر از تحرکات استعماری قرون گذشته ارزیابی می‌کنم.
چون از نوشته شما احساس کردم که نوعی ترحم نسبت به فعالیت من در ایران دارید، می‌خواهم چند جمله هم در این باره بگویم. حدس می‌زنم تصور شما از ایران، تحت تاثیر رسانه‌های غربی، کشوری عقب‌مانده و جنگ‌‌زده است.
چیزی شبیه سوریه یا افغانستان که به دست کشورهای غربی به چنین وضعیتی دچار شده‌اند. اما این‌طور نیست، در ایران امکانات تحقیق در بالاترین سطح علوم روز دنیا وجود دارد. کشور من در طول سال‌‌های بعد از انقلاب و جنگ، در علوم مختلفی به جمع معدود کشورهای برتر دنیا پیوسته است. موافق باشیم یا مخالف، شیب رشد علمی ایران در دوران جمهوری اسلامی قابل کتمان نیست.
شاید برای شما جالب باشد اما مردم ایران نسبت به ماهواره‌‌ای که امارات متحده عربی با همکاری غرب در همسایگی ما به فضا فرستاد، هیچ احساس مثبتی نداشتند و اساساً چنین علمی را واجد ارزش نمی‌دانند. ما لذت شکست در آزمایش ماهواره‌های بومی را بسیار بیشتر از موفقیت در پرتاب ماهواره‌ای می‌دانیم که هیچ نقشی جز تامین مالی آن
نداشته‌ایم.
بگذریم؛ برخلاف کشورهای غربی که موانع متعددی برای تحصیل بانوان مسلمان وجود دارد- و این من را مجدداً به یاد شوخی استقلال علم از سیاست ‌انداخت!- من در ایران هیچ منع و کمبودی برای فعالیت علمی ندارم.
با اینکه ایران در حوزه تخصصی ما چند قدم از کشور شما عقب‌تر است اما مبتنی بر مسائلی که گفتم، کشور من امروز بیش از هر زمانی نیازمند جبران عقب‌ماندگی‌هایی است که به صورت سازمان یافته و تاریخی بر او تحمیل شده و این اتفاق نه در کشور شما، که تنها به دست خود ما و در کشور خودمان رقم می‌خورد.
با مقدماتی که گفتم، ضمن تشکر مجدد از دعوت شما، فکر می‌کنم حضورم در ایران اگر به اینکه «دنیا جای بهتری شود» کمکی نکند، حتما عامل بدتر شدن وضعیت جهان نخواهد بود؛ چیزی که با حضور در غرب نسبت به آن تردید جدی دارم.»
* منبع: رجانیوز