kayhan.ir

کد خبر: ۲۳۰۳۳۴
تاریخ انتشار : ۲۹ آبان ۱۴۰۰ - ۲۰:۰۱

از چه چیزهایی بترسیم؟

 

رسول علی‌آبادی

یکی از آموزه‌های قرآن، ایجاد حالت خوف و رجا در انسان همانند ایجاد حالت تولّی و تبرّی است. این حالت خوف و رجا نقش تعیین‌کننده‌ای در ایجاد سبک زندگی قرآنی در انسان دارد، از همین روست که بسیار بر آن تاکید می‌شود؛ زیرا بدون خوف و رجا زندگی به سبک زندگی قرآنی در انسان ایجاد نمی‌شود.
البته قرآن براین تاکید دارد که خوف و رجا در ایجاد حالت تعادل روانی در انسان نیز نقش دارد؛ یعنی همان طوری که در روان تاثیر می‌گذارد در رفتار نیز تاثیر مستقیم دارد تا جایی که بدون خوف و رجا حالت تعادل در روان و رفتار انسان ایجاد نمی‌شود و انسان بدون آنها گرفتار افراط و تفریط و در نتیجه سقوط اخلاقی در دنیا و سقوط در درکات دوزخ می‌شود.
در مطلب حاضر نویسنده با تشریح چیستی خوف، به اهمیت خوف و رجا و تعادل میان آن دو پرداخته و به مهمترین چیزهایی که انسان باید از آنها بترسد اشاره کرده است.
***
حقیقت خوف از خدا
وقتی از خوف سخن به میان می‌آید، مراد خوف معقول و مقبول است که دارای پایه و اساس عقلانی یا عقلایی باشد، نه ترس موهوم که بر اساس سلطه وهم بر نفس انسانی ایجاد می‌شود.
در آموزه‌های قرآن، از خوف معقول و مقبول به عنوان خشیت نیز یاد می‌شود که همان حالت ترسی است که از روی علم و مبتنی بر عقلانیت در انسان بوجود می‌آید. از همین رو خدا خشیت را به عالمان عاقل نسبت می‌دهد که از خدا خشیت دارند: إِنَّمَا يَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَاءُ؛ جز این نیست که تنها بندگان عالم خدا از او خشیت دارند.(فاطر، آیه 28)
اصولا عقل نظری و عملی و حکمت الهی بر این تاکید دارد که انسان عاقل عالم می‌بایست از خدا خوف داشته باشد؛ از همین روست که اساس حکمت بر همین ترس عالمانه و عاقلانه قرار دارد؛ چنانکه امام زین العابدین(ع)می‌فرماید: رَأْسُ الْحِکمَةِ مَخافَهًْ اللَّهِ تَبارَک وَتَعالی؛ سرچشمه حکمت‌ها ترس از خدای متعال است.(بحارالانوار، ج 37، ص 386)
خدا از انسان می‌خواهد که تنها از خدا خشیت داشته باشند: فَلَا تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِي؛ پس از آنان خشیت نداشته باشید و از من خشیت داشته باشید.(بقره، آیه 150) یا می‌فرماید: فَلَا تَخْشَوُا النَّاسَ وَاخْشَوْنِ؛ از مردم خشیت نداشته باشید و از من خشیت داشته باشید.(مائده، آیه 44)
امیرمومنان علی(ع) دراین باره می‌فرماید: شَرُّ النَّاسِ مَنْ یخْشَی النَّاسَ فی رَبِّه وَلا یخْشی رَبَّهُ فِی النَّاسِ؛ بدترین مردم کسی است که در کار پروردگارش از مردم بترسد و به کار حقّ مشغول نشود و نیز در کار مردم از خداوند نترسد و به مردم ستم کند.(غررالحکم، شماره 5740)
اهمیت خوف و رجا
البته خشیت عالمانه از خدا به تنهایی نمی‌تواند مفید باشد؛ زیرا وجود ترس موجب می‌شود تا انسان وقتی گناه و خطایی کرد‌، جرأت نزدیکی به خدا را نداشته باشد و در مسیر خطایی راهش را ادامه دهد؛ از این رو خدا برای ایجاد تعادل در حالت روانی و رفتاری انسان، به ایجاد حالت «خوف و رجا» یا «خوف و طمع» تاکید دارد؛ زیرا اگر حالت خوف از خدا ریشه در اسماء و صفات جلالی دارد، حالت رجا و طمع، ریشه در اسماء و صفات جمالی و اکرامی دارد؛ لذا خدا در هنگام معرفی خویش می‌فرماید: تَبَارَكَ اسْمُ رَبِّكَ ذِي الْجَلَالِ وَالْإِكْرَامِ؛ مبارک است اسم پروردگارت که صاحب جلال و اکرام است.(الرحمن، آیه 78)
امام علی(ع) درباره اهمیت اعتدال خوف و رجا در زندگی می‌فرماید: خَیرُ الْاعْمالِ اعْتِدالُ الرَّجاءِ وَالْخَوفِ؛ بهترین اعمال میانه‌روی در ترس و امید است.(غرر الحکم، شماره 5055)
این گونه است که در حالت توجه یابی انسان به هر دو دسته از صفات پروردگار می‌تواند به حالت تعادل در روان و رفتار برسد؛ یعنی به سبب ترس از جلال الهی به سمت گناه نرود؛ زیرا می‌داند که جلال الهی موجب می‌شود تا شخص گرفتار انواع مجازات و عذاب‌ها در دنیا و آخرت شود؛ و اکرام و جمال الهی موجب می‌شود تا تحت رحمت الهی قرارگیرد و خدا از او بگذرد؛ از همین رو مفسدان نیز می‌توانند در سایه رجا و طمع به رحمت الهی به سوی خدا بازگردند و توبه کرده وبه اصلاح امر خطایی خویش بپردازند و از مغفرت الهی بهره مند شده و خدا بدی آنان را به نیکی تبدیل کند.
خدا در قرآن نخست به مردمان هشدار می‌دهد که فساد نکنند تا گرفتار خشم جلالی خدا نشوند، اما اگر در اثر جهل علمی و جهالت عقلی فسادی کردند، در قالب خوف و رجا امیدوار به رحمت الهی باشند  و با احسان‌،مورد توجه وعنایت الهی قرار گیرند، چنانکه می‌فرماید: و در زمين پس از اصلاح آن فساد مكنيد و با بيم و اميد او را بخوانيد كه رحمت‏ خدا به نيكوكاران نزديك است. (اعراف، آیه ۵۶)
از نظر قرآن توجه به اسماء جلال و جمال موجب می‌شود تا انسان در رفتار خویش نیز به گونه‌ای عمل کند تا اگر خطایی انجام شده به اشکال گوناگون از جمله عمل عبادی به‌ویژه در تهجد شبانه خود را پاک و منزه سازد و در توبه را به روی خویش بگشاید و مورد عفو و مغفرت الهی قرار گیرد و به چیزهایی برسد که غیر قابل توصیف و بیرون از حد تصور و تخیل انسان است: پهلوهايشان از خوابگاهها جدا مى‏‌شود و پروردگارشان را از روى بيم و طمع مى‏ خوانند و از آنچه روزي شان داده‏‌ايم انفاق مى كنند؛ هيچ كس نمى‏ داند چه چيز از آنچه روشنى‏ بخش ديدگان است به پاداش آنچه انجام مى‏ دادند براى آنان پنهان كرده‏‌ام. (سجده، آیات ۱۶ و۱۷)
خدا در قرآن بر ایجاد حالت خوف و رجا تاکید دارد؛ زیرا عامل اعتدال در روان و رفتار انسان است؛ بنابراین نمی‌توان تنها به خوف بسنده کرد، بلکه حالت خوف و رجا را باید با هم داشت؛ زیرا خوف از خدا به تنهائی، ناامیدی از رحمت حق را در پی دارد، و یأس و نومیدی از خدا نیز از بزرگترین کبائر محسوب می‌شود: بگو‌ای بندگانم که بر خود اسراف روا داشتید، از رحمت خدا مأیوس نشوید که خدا همه گناهان را می‌بخشد و او بسیار آمرزنده و مهربان است.(زمر، آیه 53)
از چه چیزی باید ترسید؟
برخی از عوامل خوف، حقیقی نیست، بلکه توهمی است؛ به عنوان نمونه بسیاری از مردم از چیزهایی که نسبت به آن جهل دارند، می‌ترسند و حتی به دشمنی با آن می‌پردازند؛ چنانکه
امام علی(ع) می‌فرماید: النَّاس اَعداء ما جهلوا؛ مردمان دشمنان مجهولات خویش هستند.(نهج‌البلاغه، حکمت 163)
ترسیدن حالتی اختیاری نیست؛ وقتی انسان در موقعیت خاصی قرار می‌گیرد به طور ناخودآگاه می‌ترسد؛ چرا که ترس یک واکنش فطری روان انسان نسبت به چیزی است که خطری را برای انسان ایجاد می‌کند. در حقیقت واکنش دفاعی نفس و روان انسان برای حفاظت از بقای خویش است که حالت ترس را در انسان ایجاد می‌کند. بنابراین، موجبات ترس می تواند واقعی، حقیقی، خیالی و وهمی باشد. از نظر آموزه‌های وحیانی، خوف حقیقی و واقعی که بر اساس علم و عقل باشد، خوفی است که می‌توان از آن به خوف ممدوح یاد کرد، اما خوفی که بر اساس خیال و وهم باشد، خوف مذموم است.
وقتی گفته می‌شود که شخص باید خوف ممدوح داشته باشد، به این معنا است که خوف مبتنی بر علم و عقل از خطر یا خطرات چیزی می‌بایست مورد توجه قرار گیرد و شخص با حالتی از احتیاط و تقوا به خطر نزدیک یا حتی از آن اجتناب کند؛ یعنی شخص لازم است مدیریت روان را به دست بگیرد و اجازه دهد تا در شرایط معقول و مقبول و با احتیاط از چیزی اجتناب کرده یا بدان نزدیک شود.
بر این اساس، راه مدیریت خوف مذموم این است که اگر به طور ناخودآگاه از چیز مجهول، خیالی یا وهمانی ترسیده است، به بررسی بپردازد و اگر حقیقت آشکار شد، بر اساس عقل و علم نسبت به آن واکنش نشان دهد و این گونه آن را مدیریت کند. این بدان معناست که اگر ترس وی اساس و پایه‌ای جز وهم و خیال نداشته آن را کنار بگذارد و به آن اعتنا
نکند.
با توجه به آنچه بیان شد باید از برخی از امور ترسید و از برخی از امور هراسی نداشت؛ چنانکه وقتی میان ترس از خدا و ترس از مردم بخواهیم یکی را ممدوح و دیگری را مذموم قرار دهیم،
براساس آموزه‌های وحیانی می‌بایست خشیت از خدا داشته باشیم نه از مردم.( بقره، آیه 150؛ مائده، آیه 44)
براساس تعالیم قرآن، مهمترین چیزهایی که انسان می‌بایست به عنوان ترس معقول و مقبول از آنها بترسد، عبارتند از :
1. مقام جلال الهی: عظمت و جلال الهی عامل خوف و ترس عالمانه و خشیت است؛ و هر کسی به این ترس خویش بها دهد، از بهشت الهی در آخرت بهره‌مند می‌شود. خدا می فرماید: و برای کسی که از مقام پروردگارش بترسد، دو باغ بهشتی است!.(الرحمن، آیه 46) در جایی دیگر نیز می‌فرماید: و آن کس که از مقام پروردگارش ترسان باشد و نفس را از هوى بازدارد، قطعاً بهشت جایگاه اوست!.(نازعات، آیات 40 و 41) وهمچنین می‌فرماید:هدایت و رحمت براى کسانى بود که از پروردگار خویش مى‏ترسند و از مخالفت فرمانش بیم دارند.(اعراف، آیه 154)
2. ترس از عذاب الهی: از مهمترین عوامل ترس معقول و مقبول، ترس از عذاب الهی است که انسان واقعا می‌بایست از آن خوف و خشیت داشته باشد. آیات بسیاری در قرآن مردم را انذارمی‌دهد تا از عذاب الهی در دنیا و آخرت بترسند؛ زیرا مهمترین ترسی که می‌بایست در جان آدمی به عنوان ترس معقول و مقبول مطرح باشد، همین ترس از خدا و عذاب‌های اوست. پس کسی که از عذاب الهی می‌ترسد باید تقوای الهی پیشه کند؛ زیرا که عذاب الهی به سبب بی‌تقوایی گریبانگیر آدمی می‌شود.
3. ترس از دوری از خدا: انسان مومن هر کاری را می‌کند تا به خدا تقرب جوید، از همین رو کارها را «قربه الی الله» انجام می‌دهد(توبه، آیه 99)؛ زیرا با این کارها می‌تواند خدایی شده و صفات الهی را در خود تحقق بخشد و از انوار صفات الهی بهره‌مند شده و به عنوان «وجه الله» ظهور نماید؛ زیرا از نظر قرآن، تنها «وجه الله» است که باقی است و هر کاری دیگر از میان می‌رود، بلکه به عنوان باطل اصلا حقیقی ندارد؛ پس تلاش برای بقا از طریق وجه‌الله شدن همان اسباب اعمال انسانی است و این گونه می‌تواند تمام صفات جلالی و جمالی پروردگار را در خود تجلی بخشد و از انوار آنها بهره‌مند شود و باقی به بقای آنها باشد: وَيَبْقَى وَجْهُ رَبِّكَ ذُو الْجَلَالِ وَالْإِكْرَامِ.(الرحمن، آیه 27) از نظر قرآن، کسی که کارهای نادرست انجام می‌دهد، باید از این بترسد که گرفتار دوری و بُعد از خدا شود و خدا او را از خود براند.
4. محرومیت از رحمت الهی: انسان از این باید بترسد که از رحمت الهی محروم شود و خدا نظر رحمت به او نیندازد و از گناه او نگذرد و صفحه سپیدی برایش نگشاید. کسانی از رحمت الهی محروم می‌شوند که گرفتار کفر و کفران یا نومیدی هستند.(حجر، آیه 15)
5. محروم شدن از عفو الهی: عفو به معنای گذشت از خطا و گناه بسیار مهم است؛ انسانی اگر محروم از عفو الهی شود، باید هراسان باشد؛ بنابراین نباید کاری را انجام دهد که از عفو الهی محروم شود.
6. گرفتار شدن به نومیدی: انسان از اینکه گرفتار نومیدی بشود باید هراسان باشد؛ زیرا چنین حالت روانی در انسان موجب می‌شود تا اقدام اصلاحی نداشته و توبه و استغفاری را انجام ندهد و در حیرت باقی بماند یا به گناه ادامه دهد. انسان باید از خدا بخواهد تا او را چنین گرفتار نکند و نومیدی بر او مستولی نشود.
( شمس، آیات 7 تا 10) امام صادق (ع) می‌فرماید:
ارْجُ اللهَ رَجاءً لا یجَرِّئُک عَلی مَعاصیهِ وَخَفِ اللَهَ خَوْفاً لا یؤْیسُک مِنْ رَحْمَتِه؛ به خدا امیدوار باش، اما نه آنقدر امیدوار که تو را به معصیت بکشاند و از او بترس، اما نه آنقدر ترسی که تو را از رحمت خدا مأیوس کند.(بحارالانوار، ج 70، ص 384)
7. ترس از شقاوت: انسان دنبال سعادت و خوشبختی است و همواره ازاینکه گرفتار شقاوت بشود هراسان است. سعادت انسان در آسایش و آرامش تحقق می‌یابد؛ اگر این امور، دائمی باشد، سعادت ابدی است. شقاوت ابدی آن است که انسان با رفتار خویش از خود دور شود و گرفتار جلال الهی شده و در دوزخ گرفتار شقاوت ابدی شود.
8. ترس از رنج و زحمت: انسان دوست دارد که همواره در راحتی و رفاه و آسانی به زندگی و به اهداف خویش برسد؛ بنابراین از رنج و زحمت و گرفتاری بدان می‌ترسد. این ترس از نظر قرآن معقول و مقبول است.
9. ترس از سیاه‌رویی: انسان همان طوری که زیبایی را خوش دارد، از زشتی بیزار است. بنابراین، ترس از اینکه زیبایی خویش را از دست بدهد و مثلا سیاه‌رو و کور چشم و مانند آنها شود، ترسی معقول و مقبول است. از نظر قرآن انسان باید از اینکه در قیامت سیه‌رو محشور شود، بترسد.(ابراهیم، آیه 106)
10. تغییر فطرت: فطرت هر کسی به گونه‌ای است که بر سلامت و استقامت در راه هدایت است؛ اما انسان با گناه و فجور، آن را تغییر می‌دهد و خدا نیز خوی زشت را بر او مسلط می‌سازد و شخص گرفتار مهرخوردگی قلب می‌شود.(شمس، آیات 7 تا 10؛ حج، آیه 46؛ بقره، آیه 7) بنابراین، ترس از این امر منطقی و معقول و مقبول است.
11. ترس از کوری و کری: ترس از اینکه انسان از شنوایی و بینایی به کوری و کری باطنی برسد، ترسی معقول و مقبول است. بسیاری از مردم با کارهایی که در دنیا انجام می‌دهند، کوری و کری را برای خویش در دنیا و آخرت رقم می‌زنند.(طه، آیه 125)
12. ترس از زنجیر شدن: یکی از ترس‌هایی که انسان باید به آن بها بدهد، ترس از زنجیر شدن دست و پا  و ناتوانی در کار و انجام عمل است. بسیاری از کارهایی که انسان انجام می‌دهد، غل و زنجیری باطنی بر دست و پای اوست که باید از آنها اجتناب کند.(حاقه، آیه 30؛ ص، آیه 38؛ ابراهیم، آیات 49 و 50)
عوامل رجا در شرایط ترس
از نظر امام سجاد(ع) انسان با آنکه باید دارای ترس معقول و مقبول باشد، ولی وقتی عوامل رجا و طمع وجود دارد، نباید گرفتار نومیدی شود؛ یعنی ترس و خوف معقول همراه امید به خدا و اعمال صالح و مانند آنها انسان را در حالت تعادل قرار می‌دهد و ترس‌، او را از کار و زندگی نمی‌اندازد.
از نظر امام سجاد(ع) با وجود ایمان‌، انسان نباید ترسی از عذاب الهی داشته باشد، یا با وجود محبت الهی در دل، ترسی از دور شدن از خدا نیست؛ چنانکه با وجود صفت رحمانیت و گذشت الهی نباید ترسی از محروم شدن داشت و با وجود پناه جستن به عفو الهی نباید از رهاشدن ترسید.
از نظر آن امام همام(ع) وقتی انسان به تجلیات کرامت خدای کریم می‌نگرد، دیگر نمی‌بایست گرفتار نومیدی شود؛ همچنین با این همه رحمت الهی نباید ترسی از شقاوت و رنج داشت؛ زیرا خدا هرگز انسان را برای شقاوت نیافریده بلکه برای سعادت ابدی آفریده است؛ زیرا کریم هرگز از کرامت باز نمی‌ایستد. بنابراین، انسان با اینکه لازم است از شقاوت ابدی بترسد ولی بداند که خدای کریم او را برای تقرب به خویش و بهره‌مندی از مواهب رحمتش آفریده و بر آن است تا او را از اموری بهره مند سازد که خدای کریم تنها برای انسان قرار‌داده و موجب چشم روشنی اوست.
از نظر امام سجاد(ع) چهره‌هایی که در برابر عظمت الهی سجده کرده‌اند، هرگز سیه رو نمی‌شوند یا زبان‌هايى كه براى بزرگى و شكوه خدا به ستايش گويا شده ناگويا و لال نمی‌شوند؛ همچنین خدا بر دل‌هايى كه‏ به محبت او پيچيده شده مهر نمی‌نهد؛ یا گوش‌هايى را كه از شنيدن ذكر خدا در راه رضايت لذّت برده، ناشنوا نسازد؛ يا دست‌هايى را كه به اميد مهرورزى‌‏اش به سوي خدا بلند شده به زنجير نبندد؛ يا بدن‌هايى را كه در طاعت خدا كوشيده تا جايى كه در راه‏ كوشش در بندگى‌اش لاغر شده مجازات نمى‏‌كند؛ يا پاهايى را كه در راه عبادت او پوييده به عذاب دچار نمى‌کند و هرگز خدا درهاى رحمت خویش را بر يكتاپرستان نمی‌بندد؛ و یا شيفتگان خویش را از نگاه به زيبايى ديدار خویش محروم نمی‌سازد؛ یا جانى را كه به توحيد خویش عزّت بخشيده، به خوارى هجران خویش ذليل نمی‌کند؛ یا باطنى كه بر مودت و دوستى ‏اش پيمان‏ بسته، به سوز آتش نمی‌سوزاند.
از نظر آن حضرت(ع) می‌توان از درد خشم الهی و جلالش به خودش پناه برد و به سخن دیگر گفت: اعوذ بک منک؛ از خودت به خودت پناه می‌برم؛ چرا که خدا ذوالجلال و الاکرام است و همه صفات جمالی الهی از «‌حَنَّانُ مَنَّانُ رَحِيمُ رَحْمَانُ‌» با صفات جلال الهی از «جَبَّارُ و قَهَّارُ » در‌آمیخته است ولی همواره ما امیدوار به خدای «غَفَّارُ و سَتَّارُ» هستیم که می‌تواند به رحمت و مهرخویش انسان را از عذاب آتش و رسوايى ننگ رهايى‌بخش در روز قیامت نجات دهد و در آن احوالات و اهوالات دستگیر بندگان باشد و بدون کمترین ظلمی، در زمان جدا‌سازی نيكان از بدان‌، به او عنایت کند و به بهشت در‌آورد.(مفاتیح‌الجنان، دعای خمسه عشر، دعای خائفین)