سودای اصلاحات (نگاه)
۱. شریک بن عبدالله نخعی شهره علم و تقوا بود و از دستگاه خلافت کنارهگیری میکرد. روزی مهدی خلیفه عباسی به وی گفت یکی از این سه کار را باید بپذیری؛ بر مسند قضاوت بنشینی، تعلیم فرزندانم را بر عهده گیری یا بر سر سفرهام با من هم غذا شوی. شریک از آن سه، اطعام او را پذیرفت که آسانتر بود و مطلوبتر.
خلیفه دستور داد غذاهایی بسیار لذیذ از مغز استخوان طبخ کنند و سفره را بیارایند. شریک بر آن سفره رنگین نشست و با اشتها از لقمههای حرام خلیفه تناول نمود. در این هنگام سر آشپز در گوش خلیفه گفت: «با خوردن چنین لقمهای وی دیگر روی رستگاری را نخواهد دید»! و چنین شد؛ شریک پس از آن روز، منصب قضا را پذیرفت و تعلیم فرزندان خلیفه را نیز بر عهده گرفت و از کارگزاران دستگاه و جزء مقرری بگیران گردید.
روزی بین او و حسابدار خلیفه بر سر حقوق، اختلاف ایجاد شد. حسابدار گفت مگر تو به ما گندم فروختهای؟(که خود را چنین طلبکار میدانی) شریک گفت بهتر از گندم، من دین خود را فروختهام! (مروج الذهب ج۲ ص۲۶۲)
با روی کار آمدن دستگاه جور اموی و عباسی، بازار دین فروشی رواج یافت و دنیا طلبان و منافع پرستان اهتمام خود را در تقرب به حاکمیت قرار دادند. آنان نه به جهت عشق و علاقه شخصی به خلفا یا عدالت و مشروعیت آنان، ملتزم رکابشان میشدند بلکه این به خاطر ثروت و قدرتی بود که از مجاورت و انس با آن دولتهای فاسد به دست میآوردند و در عین حال باور داشتند شیوه نامشروعی که در حیات خود برگزیدهاند، منجر به ویرانی آخرتشان میگردد، اما خود با بصیرت و آگاهی دل به این سودا مینهادند! نمونه بارز دیگر عمر سعد است که بعد از پذیرفتن فرماندهی سپاه کوفه در واقعه کربلا میگفت:
وَ فی قَتلِهِ النّارُ الّتی لَیسَ دُونَها حِجابٌ وَ مُلْکُ الرّیّ قُرّةُ عَينى
کشتن حسین آتشی بی وقفه و بدون مانع را در پی دارد اما(چارهای نیست که)حکومت ری نور چشم من است. (نفس المهموم ص۱۰۷)
- در میدان نبرد صفین، ابوهُرَیره بر سفره معاویه مینشست و در نماز به امام علی علیه السلام اقتدا میکرد و از جنگ دوری مینمود و چنین میگفت: «الصَلاةُ خَلْفَ عَلّیّ أتَمّ و سِماطُ مُعاويةَ أدسَم وَ تَرکُ القِتالِ أسلَم؛ نماز با علی کاملتر، غذای معاویه چربتر و دوری از جنگ در حفظ جان بهتر است!(شذرات الذهب از ابن العماد حنبلی ج۱ ص۲۶۵)
- نیز نقل شده است که معاویه یکصد هزار درهم برای سَمَرة بن جُندَب آن منافقِ جنایتکار فرستاد و از او خواست آیه «وَ مِنَ النّاسِ مَنْ یَشرِی نَفسَهُ ابْتِغاءَ مَرضاتِ اللهِ» [بقره/۲۰۷] را که در لیلة المبيت در شأن امیرالمؤمنين(ع) نازل شده بود، با حدیثی ساختگی به ابن ملجم نسبت دهد. سمره در ابتدا نمیپذیرفت و معاویه پیوسته بر مبلغ پیشنهادی خود میافزود تا سرانجام سمره با چهارصد هزار درهم تسلیم معاویه شد و خواسته وی را اجابت کرد؛ بر منبر رفت و چنین آیه سراسر نور و عظمتی را به آن روسیاه دنیا و آخرت نسبت داد. (بحار الانوار ج۳۳ ص ۲۱۵)
همچنان که ملاحظه شد این سوداگران دین و آخرت، اولا خود اذعان داشتند مسیری تباه و بدفرجام را میپویند و در ازای آن رفاه و آسایش پرمفسده، سرانجامشان دوزخ خواهد بود. ثانیا برای دینی که در ازای به دست آوردن دنیای مرفه از دست میدادند، ارزشی قائل بودند و تلاش میکردند آن را - به زعم خود - به بهای اندک نفروشند.
۲. سخن در دین فروشی برخی مدعیان اصلاح طلبی است که چه آسان پا بر ارزشها مینهند، حقایق را به مذبح میبرند و در رسانههای خود که روز واپسین، بخشی از کارنامه اعمالشان خواهد بود، نعل وارونه میزنند. یأس و نومیدی در جامعه تزریق میکنند و بی ملاک و میزان بلکه بی هیچ انصافی به داوری مینشینند و از این رهگذر به کف و هورای اقلیتی در داخل و لبخند رضایتی از دشمن در خارج، قناعت میورزند. مگر آنکه قائل باشیم آنان هم مانند کسانی که ذکرشان گذشت، در ازای این دین فروشی و گزیدن رضای خلق بر خشم خالق، به آلاف و الوف میرسند و سودایی - به زعم خود - پرسود دارند!
شاید گویاترین تعبیری که خود، بازتاب کارنامه مدعیان اصلاحات و برآیند عملکرد آنان است، از حلقوم نخست وزیر وقت رژیم صهیونیستی خارج شده باشد. وی در جریان فتنه ۸۸ آنان را بزرگترین سرمایه اسرائیل دانست. با این تلقّی، مدعیان اصلاحگری خواسته یا ناخواسته، مسیرشان در جهت منافع آمریکا و اسرائیل دانسته میشود. در همان سال ۸۸ که بخش اعظمی از عِدّه و عُدّه فتنهگران از خرگاه اصلاح طلبان تأمين میشد، ملاحظه کردیم که چگونه این طیف سیاسی، شادی و امید ملت را در مشارکت ۸۵ درصدی آنان پای صندوقهای رأی، به اندوه و محنتی عمیق تبدیل کرد و کشوری هشتاد میلیونی را هشت ماه در اغتشاش و آشوب فرو برد. پرونده سیاه و خسران پرور مدعیان اصلاحات از منظر دین و سیاست هیچ نقطه امیدوار کننده و قابل دفاعی ندارد و همصدایی با دشمنان در تحقیر ملت و القای ناتوانی و نومیدی از شاخصههای برجسته اردوگاه اصلاح طلبی است.
آنان هیچ از آزادگی نیاموخته و از جوانمردی نیندوختهاند. روزنامههایشان آکنده از ناراستی و بیتعهدی و قلمهایشان به سان نیشتریست که مدام جان ملت را از زخم خود آزرده و خسته است. آنان هیچگاه با ساز ملت کوک نبوده و منافع ملی را ارج ننهادهاند. بلکه پیوسته از هر جریانی که خاطر مردم را ناشاد داشته حمایت و هر موضوعی را که مایه امید و نشاط مردم بوده، تخطئه کردهاند.
ناکامان سیاسی انتخابات، بیشرمانه زبان عذرخواهی را در کام کشیده و چشم حقیقت بین را فرو بستهاند و به جای پذیرش کژپویی و بیصداقتی خود در حمایت از دولت سابق، در مغلطهای بی پایان از درِ مطالبهگری وارد شده و به نابسامانیهایی معترضاند که خود و دولت مورد حمایتشان، بانیان آن بودهاند و دولت سیزدهم را که برآمده از اراده ملت و حسنالقضایی پس از سوء القضا است ناکارآمد، بیبرنامه و عوام فریب قلمداد میکنند.
دولت روحانی که با حمایت سنگین و همه جانبه طیف اصلاحات و وصف ناموزون تدبیر و امید و شعار رفع تحریمها، سکّان اجرایی را به دست گرفت، پس از هشت سال کشور را در بحرانیترین شکل به دولت سیزدهم تحویل داد. سیاستهای غلط اقتصادی و پیوند زدن مشکلات کشور به نتیجه مذاکرات برجام و بیاعتنایی به توان داخلی و ظرفیتهای عظیم طبیعی و انسانی کشور، چه دستاوردی میتوانست داشته باشد؟ میراث شوم این دولت برای ملت، انبوه فساد و رانت، نابودی زیر ساختهای تولید و اشتغال، اقتصاد زیر زمینی چند صد هزار میلیاردی، اختلاس، رکود و فقر بیسابقه بوده است.
این دولت اشرافی با تکرار تجربه ناکارآمد و اشتباه دولت سازندگی و به کار گیری بخشی از تکنوکراتهای آن در گروه اقتصادی خود و رها کردن بازار و نرخ کالاها، عملا ضربات سهمگینی بر بنیان اقتصادی کشور وارد ساخت که نتیجه آن ۹ برابر شدن حجم نقدینگی و تورم بیسابقه و تاریخی ۵۸ درصدی بوده است. دولت تدبیر و امید با بیتوجهی به فرار مالیاتی ۳۰ هزار میلیارد تومانی و چشم پوشی از معوقات مالیاتی
۲۰۰ هزار میلیاردی و حراج کردن ۱۸ میلیارد دلار ارز دولتی و ۶۰ تُن طلای بانک مرکزی، نمایشگاهی از سوء مدیریت و بیتدبیری را بنیان نهاد که بر اثر آن قیمت خودرو ۷۰۰ درصد، مسکن ۹۰۰ درصد و سکه و دلار هزار درصد و بقیه کالاها به همین تناسب رشد پیدا کرد.
در طول هشت سالِ جانکاه و اندوه بار دولت تدبیر و امید، روزنامههای زنجیرهای شیفته غرب، غالبا با حمایت از دولت، سیاستهای آن را اصولی و بر مسیر صحیح ارزیابی و با دلایل مضحک، کمبودها و کاستیها را توجیه مینمودند و امروز که دولت مردمی سیزدهم، کشور را با کوهی از مشکلات تحویل گرفته و در تلاش بیوقفه و شبانه روزی سعی در کاستن رنجها و آلام مردم دارد، این سوگند خوردگان بر ایذا و پریشانی ملت بار دیگر قلم در دست گرفته و دلسردی و افسردگی را در جامعه میپراکنند.
بر طبل مخالفت میکوبند و از یأس و نومیدی میگویند. دولت را بیبرنامه، سردرگم، فاقد اتاق فکر و به هم ریخته در تصمیمات معرفی میکنند. بر شایعاتی چون بنزین
۱۴ هزار تومانی و دلار ۲۸۰ هزار تومانی دامن میزنند. باز از لاشه متعفن برجام و پیوستن به fatf میگویند. از سفرهای استانی آیت الله دکتر رئیسی عصبی و خشمگین هستند و آن را عوام فریبی مینامند. از اینکه دولت در مدتی کوتاه بیش از ۷۲ درصد محبوبیت ملی کسب کرده است مکدّر و برآشفتهاند. آنان اقتدار سپاه و ارتش و خودکفایی کشور را نمیپسندند و در برابر دستاوردهای دولت در همین مدت کوتاه تغافل و تجاهل
میکنند.
آنان هیچگاه ملت را درک نکردهاند و در مجازاتشان همین بس که منزوی و به دور از محافل غم و شادی ملتند. به عنوان یک نمونه در جشن ملی مبارزه با استکبار و رخداد باشکوه عملیات دلاور مردان سپاه پاسداران در ناکام کردن دزدان دریایی و هزیمت ارتش جبون و تروریست آمریکا که شور و نشاطی غیر قابل وصف در ملت ایجاد نمود و در صدر اخبار جهان قرار گرفت، کدام عقوبت بالاتر از این که به ناگاه ارگان حزب اشرافی کارگزاران، موضوع تخم مرغ را در صدر خبر خود قرار دهد؟!
دیری است که درخت اصلاحات تکیده و عریان مانده و برگ و بری ندارد، ریشه آن که رشتههای اندیشه دین ستیزی و غرب باوریست خشکیده و در برهوتی از بیاعتنایی و رویگردانی ملت فراموش گردیده. آری! تنها سودایی از اصلاحات باقی مانده است.
سید ابوالحسن موسوی طباطبایی