kayhan.ir

کد خبر: ۲۲۸۸۴۵
تاریخ انتشار : ۱۰ آبان ۱۴۰۰ - ۲۰:۲۰

نقد نگاه دیالکتیکی به جامعه (1)(پرسش و پاسخ)

 

پرسش:
نگاه دیالکتیکی به جامعه از چه عناصر و مولفه‌هایی برخوردار است و آیا با منطق قرآن و آموزه‌های وحیانی اسلام تطبیق می‌کند؟
پاسخ:
مفهوم دیالکتیک
دیالکتیک کلمه‌ای است یونانی که به معنای مباحثه و مناظره به کار رفته است. اساسا دیالکتیک به معنی فن استدلال و احتجاج به وسیله سؤال و جواب بوده که به سقراط نسبت داده شده است. هدف از مناظره رسیدن به حقایق از طریق کشف و تعقیب تناقض‌ها در فکر و سخن است. سقراط با این روش تناقضات سخن مخالف را کشف کرده و بر او پیروز می‌گشت. هگل در مباحث خود تناقض را وارد مفهوم دیالکتیک کرد و از نظر هگل تناقض شرط اساسی فکر و موجودات است. که تمام هستی را در برمی‌گیرد. (اصول فلسفه، ج 1، ص 50) منطق دیالکتیک چهار اصل دارد که عبارتند از: 1- اصل تغییر و حرکت 2- اصل تأثیر متقابل 3- اصل تضاد 4- اصل تبدیل کمیت به کیفیت (جهش). بر این اساس حرکت تکاملی اشیاء در نتیجه تناقضات و تضادهایی است که در داخل اشیاء وجود دارد. (همان، ج 2، اصول چهارگانه ماتریالیسم دیالکتیک)
عناصر اساسی منطق دیالکتیک
1- تاریخ یک جریان مداوم است
بعضی گمان کرده‌اند که منطق دیالکتیک یعنی منطق قائل به اصل حرکت و اصل تضاد. پس هر تفکری که براساس این دو اصل بود یعنی هم معتقد به اصل حرکت در طبیعت و اجتماع بود و هم قائل به اصل تضاد در طبیعت و اجتماع بود، منطق او منطق دیالکتیکی است! خیر چنین نیست زیرا خیلی از سیستم‌های فلسفی اعم از مادی و الهی در دنیا معتقد به اصل حرکت و تضاد بوده‌اند؛ مانند اسلام که هم اصل حرکت و هم اصل تضاد را قبول دارد اما نمی‌توان گفت که منطق اسلام هم منطق دیالکتیکی است! چرا که از نظر قرآن تاریخ یک جریان مداوم و مستمر در حال تکامل است به تعبیر دیگر زندگی انسان از نظر کمی طبیعتا و جبرا رو به افزایش است و از نظر کیفی هم رو به افزایش است که اسمش را تکامل می‌گذاریم. بنابراین حرکت تکاملی انسان در جامعه معلول سرشت ذاتی خودش است نه حاصل تضادها و کشمکش‌ها!
2- حرکت معلول تضاد است
عده‌ای دیگر می‌گویند حرکت تکاملی تاریخ معلول یک سلسله کشمکش‌ها و تضادهایی در درون جامعه است! یعنی اگر این تضادها در جامعه نباشد رکود و توقف به وجود می‌آید که آن هم مساوی با مرگ جامعه است! حال سوال این است که چرا در داخل جامعه باید جنگ و تضاد وجود داشته باشد؟ مدعی هستند که ریشه حرکت در تضاد و ریشه اصلی تضاد اصل مالکیت و رشد وسایل تولید و تمایلات منفعت‌طلبانه انسان است! در حالی که منطق قرآن تضادهای حاکم بر جهان طبیعت و هستی را لازمه فیض الهی دانسته و تضادهای گروه‌های مختلف اجتماعی را حاصل نوع نگرش و تفکر آنها نسبت به انسان، جامعه، طبیعت و خدا می‌داند.
3-هر ضدی ضد خودش را پرورش می‌دهد
منطق دیالکتیک کیفیت و چگونگی پیدایش این طبقات و گروه‌ها را توجیه کرده و می‌گوید: هر ضدی جبرا در دامن خودش ضد خودش را پرورش می‌دهد. حال این سوال مطرح است که این اضداد چگونه پرورش پیدا می‌کنند؟ آیا آن گروه نو در محیطی خارج پرورش پیدا می‌کند؟ یا حرکت طبیعت و حرکت تاریخ همیشه به این شکل است که هر ضدی در همان درون خودش ضد خودش را پرورش می‌دهد؟ روند حرکت تز و آنتی تز و سنتز حرکت تکاملی تاریخ را رقم می‌زند. در اینجا هیچ استدلالی در حتمیت و جبر این روند حرکت طبیعی و تاریخی ارائه نمی‌شود. منطق قرآن این گزاره دیالکتیک ذاتی موجودات را قبول ندارد و آنجا که می‌فرماید: «یخرج الحیی من المیت و یخرج المیت من الحی» موجود زنده را از ماده بی‌جان می‌سازد و ماده بی‌جان را از موجود زنده؟ (یونس- 31) می‌خواهد قدرت و عظمت و تدبیر خالق هستی را برای مردم باایمان بیان فرماید.
4- سر تکامل چیست؟
اصل دیگر در منطق دیالکتیک روند حرکت تکاملی طبیعت و تاریخ است که چگونه جنگ اضداد منتهی به تکامل می‌شود؟ سر و راز تکامل در کجا است؟ چرا این روند و مراحل که طی می‌شوند در یک سطح نیستند و در سطح‌های بالاتری قرار می‌گیرند؟ چرا تکامل که نتیجه رشد ابزار و وسایل تولید است یک تکامل قهری است؟ آیا جز این است که تکامل را باید معلول ابتکار و خلاقیت بشر و استعدادهای بالقوه او دانست؟ چرا حیوانات که روی غریزه ذاتی خود زندگی می‌کنند هیچ تکاملی در ابزار و وسایلشان به وجود نمی‌آید؟ می‌گویند: هر ضدی عکس‌العمل ضد قبلی خودش است و باز خود او ضد دیگری را پرورش می‌دهد که آن ضد دیگر وارث عناصر خوب هر دو مرحله پیشین است و چون ترکیب و تجمیع دو مرحله قبلی است بنابراین قهرا از مراحل قبلی خودش متکامل‌تر است!!! این استدلال هم یک تصور ذهنی و خیالی است که با واقعیت‌های جهان طبیعت و تاریخ جوامع بشری انطباق ندارد!
ادامه دارد