kayhan.ir

کد خبر: ۲۲۸۲۷۴
تاریخ انتشار : ۰۲ آبان ۱۴۰۰ - ۲۰:۲۸

رئیس سازمان سینمایی بر سر یک دوراهی

 

آرش فهیم

«محمد خزاعی» رئیس‌جدید سازمان سینمایی راهی سخت و آسان را پیش رو دارد؛ او در شرایطی مدیریت سینمای کشور را عهده‌دار شده که این عرصه یکی از بدترین دوره‌ها را می‌گذراند، اما تجربه گذشته و درس عبرت گرفتن از‌اشتباهات مکرر و متعدد مدیران سابق، می‌تواند کار را بر او سهل نماید.
هر چند که مدیر سینمایی دولت سیزدهم، یک مجموعه شبیه به مخروبه را تحویل گرفته و به نظر می‌رسد که «بازسازی انقلابی» این ویرانه، سهمگین و غیرممکن است، اما یک مرور بر آنچه مدیران قبلی انجام دادند و تلاش برای در پیش گرفتن راه و روش‌های معکوس یا اصلاح شده آنها، می‌تواند نامی نیکو از وی در تاریخ سینمای ایران بر جا بگذارد.
واقعیت این است که اهمیت سازمان سینمایی از دیگر نهادها و بخش‌های فرهنگی دولت بیشتر است، به دو دلیل؛ اول اینکه يکي از عرصه هايی که با
رفت و آمد دولت‌ها دچار تغيير و تغيُر مي‌شود، سينماست. بررسي آنچه طي چهل‌و‌اندي سال گذشته بر سينما رفته نشان مي دهد که هر دولتي با شيوه مديريت و سياستگذاري‌هاي خودش، هنر هفتم را دستخوش فراز و نشيب‌هايي کرده است. افت يا افزايش فروش فيلم‌ها، ورود يا خروج جريان‌ها و ژانرها، تعطيل شدن يا بازگشایی سينماها، پرکار شدن عده اي و کم‌کاري گروهي ديگر و فرايندهايي از اين دست، هيچ يک در اثر اتفاق و تصادف رخ نداده‌اند، بلکه دقيقا ناشي از نوع مديريت و خط مشي دولت‌ها در حوزه سينما بوده است.
بنابراين، پايان فعاليت دولت دوازدهم و آغاز به کار دولت سیزدهم را بايد شروع يک دوره جديد ديگر براي سينماي ايران دانست. البته اين هم از نشانه هاي وابستگي شديد سينماي ما به دولت و از مشکلات بزرگش است که وضعيتش به کار قوه مجريه بستگي دارد. اين درحالي است که هنر هفتم در کشورهاي صاحب صنعت سينما –ازجمله هاليوود- راه خود را مي رود و داراي چشم انداز و دستورِ کار معين و مدوني است. به همين دليل هم در آمريکا چه بوش رئيس جمهور باشد، چه اوباما و چه فرد ديگري، باز هم هاليوود مروج سرمايه داري و مدافع سلطه‌گري صهيونيسم است. چون سرنوشت و سياست هاي آن را جاي ديگري تعيين مي کند، نه دولت. به هر حال، اکنون در ايران شرايط به گونه اي است که سينما نه تنها با رفت و آمد دولت‌ها و روساي جمهور که با تغيير وزير ارشاد و معاونت سينمايي وي، سمت و سوي ديگري مي يابد.
دلیل دوم هم این است که –درست یا غلط- سینما پیشانی یا نمودار اصلی عملکرد یک دولت در عرصه فرهنگ است. یعنی بعد از چهار یا هشت سال اگر بخواهند کارنامه دولت ابراهیم رئیسی در حوزه فرهنگ و هنر را بررسی کنند، این ارزیابی به شدت تحت تأثیر وضع سینما خواهد بود؛ همچنانکه امروز اگر کارنامه دولت حسن روحانی در حوزه فرهنگ و هنر مهر مردود خورده، یک دلیلش، تیره بودن اوضاع سینماست.
برهمین اساس، بخشي از اضطراب اهالی و علاقه‌مندان سینما در ایران اين است که رئيس جديد سازمان سینمایی، چه مسيري را در پيش خواهد گرفت و سينماي کشورمان بر چه مداري حرکت خواهد کرد. آيا وضع فعلي ادامه مي يابد يا شرايط جديدي براي آن به وجود خواهد آمد؟
بدون شک، حفظ وضع موجود، نشانه عدم هوشمندي و ضعف در حافظه تاريخي خواهد بود. مدير و هنرمند هوشمند، همواره با تحليل و شناخت دقيق گذشته، قادر به ترسيم آينده بهتري است. به همين خاطر هم هست که بهترين روش براي شناخت آينده، مطالعه تاريخ است!
گذشته به ما نشان مي دهد که سينماي ايران تا قبل از روي کار آمدن جريان ليبرال مآب شبه‌اصلاح‌طلب، حرکتي نسبتا پويا و زنده‌اي را طي مي کرد. هرچند در نتيجه سياست‌هاي مدیران قبلی به ویژه در دهه 60 نیز سینما دچار انحرافاتی شد که پرداختن به آن مجال مفصل‌تری را می‌طلبد. اما حکم قطعی، بازگشت دوباره سینما به فیلمفارسی و ابتذال در دولت موسوم به اصلاحات بود. از سال 76 و روي کار آمدن دولتي جديد، ناگهان آهنگ سينماي ايران رو به زوال و کندي رفت. ميزان استقبال مردم از فيلم‌ها کاهش يافت، تعداد قابل توجهي از سالن‌هاي سينما تعطيل شدند، تنوع مضموني آثار محدود شد و حتي برخي از گونه‌هاي سينمايي به کلي محو شدند، بسياري از هنرمندان منزوي شده و امکانات و امتيازات سينما به افراد خاصي اختصاص يافت و...
برای درک تغییر رو به زوال سینمای ایران در دوران دوم خرداد، می‌توان به نظرات و گفته‌های حامیان آن دولت مراجعه کرد. به طور مثال «مجید مجیدی»
کارگردان برجسته سینمای کشورمان در آن مقطع، بارها نسبت به گسترش ابتذال و فرو ریختن نجابت و زیبایی از سینمای ایران هشدار می‌داد. وی در سمينار نقد سينماي اجتماعي و سينماي ديني که آذر سال 1387 در دانشگاه علامه طباطبايي برگزار شد، گفته بود: «يكي از گله‌هاي من به آقاي خاتمي هم همين مسئله بود، چرا كه علي‌رغم علاقه‌اي كه به شخصيت ايشان دارم، بايد بگويم كه در دوره‌ ايشان هم علي‌رغم فضاي آزادي كه وجود داشت، چيزي جز ابتذال نصيب سينماي ما نشد.» او حتی در نخستین سال‌های فعالیت دولت خاتمی، نسبت به بازگشت فیلمفارسی انتقاد کرده و در جشن صد سالگی ورود سینما به ایران (سال 1379) گفته بود: «نگران حضور ویروس‌هایی كه پیكره‌ رنجور سینمای ما را به بیماری كشانده بود و روزی ما آنها را از در خانه سینما رانده بودیم و اینك از پنجره آمده و حضور دوباره خویش را اعلام می‌كنند هستم. گوش بداریم كه صدای پای ابتذال به راحتی به گوش می‌رسد. آنچه روزگاری به درست یا به غلط با واژه‌ فیلم فارسی می‌خواندیمش، ‌دوباره سر و گوشی می‌جنباند...»
براي شناخت بهتر نتيجه سياست‌هاي اباحه‌گرانه و ليبراليستي دولت مدعي اصلاحات در عرصه سينما مي‌توان بخشي از مقاله تحليلي بلندي که به وسيله پايگاه اينترنتي بي بي سي در تاريخ پنجم اوت سال 2005 و با رويکرد حمايت از شرايط فرهنگي دولت به اصطلاح اصلاح‌طلب منتشر شد، برملا‌کننده نحوه مديريت سينمايي ليبرال هاي وطني است. اين مقاله اين طور شروع مي شود:«در سال 1376 محمد خاتمي مي آيد با تکيه و تأکيد بر شعار فرهنگ و پيش بردن قضايا با مناسبت فرهنگ، جامعه مدني، گفت‌وگوي تمدن‌ها، آزادي و توسعه فرهنگي.
گروه گروه هنرمندان ابايي ندارند که تمايل خود را به اين چهره فرهنگي عيان کنند. تا برسد به برخي چهره‌ها که اساسا در هنگامه مبارزات انتخاباتي نيز ميداندار بودند. در اين ميان، بويژه تعدادي از سينماگران حضوري موثر دارند...که بعضا بعدها جايي هم در ميان مديران فرهنگي آن دوره يا جايگاهي در مجلس مي يابند...» همان طور که ملاحظه مي‌کنيد، مقاله بي‌بي‌سي به دنبال اثبات و دفاع از فرايند فرهنگي دولت اصلاحات بود. با اين حال در ادامه نمي تواند از اعتراف به نزول و تضعيف سينما در آن دوران بپرهيزد. آنچنان‌که در ادامه آمده بود:«اغلب شاخص‌هاي مهم (فروش، استقبال تماشاگران، نرخ استفاده از ظرفيت هاي سينما و...) در اين
هشت‌ساله[ دولت خاتمي] همواره سير نزولي خود را حفظ کرده است.» و در ادامه: «تعداد تماشاگران سينماي ايران در سال 1365 بيش از هشتادويک ميليون نفر در سال بود و طي سال‌هاي موفق‌تر 1368 و 1369 حتي به بيش از هشتادويک ميليون نفر در سال رسيد... اما اين نرخ در سال هاي پاياني دولت خاتمي به شدت نزول کرد و در سال 1382 به
13 ميليون و 229 هزار نفر رسيد و سينماي بحران‌زده ايران را به نقطه استيصال رساند... يعني در طي سال هاي اصلاحات، سينماي ايران ساليانه 17 درصد از مشتريان خود را از دست داده است.»
در سال‌های بعد هرگاه مدیران سینمایی از
روش و منش دولت اصلاحات فاصله گرفتند، به موفقیت‌هایی نسبی، محدود و مقطعی رسیدند و هر بار که رویکرد این مدیران، تکرار مدیریت دولت اصلاحات بود، فاجعه آفرید. متأسفانه علی‌رغم هشدارهای پی‌در‌پی، مدیران وزارت ارشاد و سازمان سینمایی در دولت حسن روحانی نیز با شدت بیشتری به سمت روش‌های دولت خاتمی رفتند و اباحه‌گری و ولنگاری در سینمای کشور به فجیع‌ترین وضع رسید. طوری که حالا بسیاری از کارشناسان از مرگ صنعت سینما در ایران خبر می‌دهند!
در این موقعیت مهم تاریخی، «محمد خزاعی» رئیس‌جدید سازمان سینمایی تجربه گذشته و یک دوراهی را در مقابل دارد؛ تکرار‌ اشتباهات یا اجرای سیاست‌هایی مغایر و متفاوت با آنچه در دولت‌های موسوم به اصلاحات و اعتدال اتخاذ شده بود؛ درانداختن طرحی نو در این عرصه یا استمرار همان روش‌های کهنه و فرسوده که نتیجه‌اش را امروز در سینما می‌بینیم. انتخاب یکی از این دو راه، سرنوشت سینمای ایران را مشخص خواهد کرد.