kayhan.ir

کد خبر: ۲۲۷۸۷۱
تاریخ انتشار : ۲۵ مهر ۱۴۰۰ - ۲۰:۱۹

دلایل روشن پنهان!

 


پژمان کریمی

سینمای کودک و نوجوان ایران از وضعیت روشن و امیدبخشی برخوردار نیست: چه از حیث تعداد فیلم و چه از زاویه نگاه و درونمایه!
سینماگران و منتقدان فیلم- اغلب و نه همه- بر آنند که سینمای کودک و نوجوان ما اگر در مسیری ناهموار قرار دارد و اگر قطار این سینما اندک‌اندک در حال ایستادن است؛ دو دلیل بارز و قطعی دارد:
اول؛ نبود حمایت دولتی و دوم؛ جدی گرفته نشدن مخاطب کودک و نوجوان و به دنبال آن جدی انگاشته نشدن سینمای ویژه کودک و نوجوان!
باید گفت و تأکید کرد که بله سینمای کودک و نوجوان بی‌شک به‌دلیل جدی انگاشته نشدن مخاطب خود در وضعیت نامطلوبی قرار دارد. نه الان؛ که در مجموع؛ سینمای کودک و نوجوان افق روشن و قله دلخواه و درخشانی را تجربه نکرده است. اما چرا؟
سینمای کودک و نوجوان ایران از بستر نهادی با نام کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان در نیمه نخست دهه 40 شمسی بنیان گذاشته شد. ریاست کانون با فرح دیبا- عنصر چپگرا- و مدیریت آن برعهده یار دیرین دیبا یعنی لیلی امیرارجمند گذاشته شد. زنی فاسد و جاسوسه دستگاه‌های اطلاعاتی اروپای شرقی که از طریق شخص فرح با سیا نیز مرتبط بود. کانون در حوزه فیلمسازی تلاش کرد مدیریت سینمای کودک و نوجوان را به دست گیرد. در واقع؛ اندیشه درباری و چپ آمریکایی حاکم بر کانون، در پی سینمایی بود که ذهنیت کودک و نوجوان ایرانی را در قالب آتئیستی شکل دهد. این یعنی؛ سینمای کودک و نوجوان در ایران با اندیشه‌ای الهی و فرهنگ ایرانی شکل نگرفت. پس از پیروزی انقلاب اسلامی، سینمای کودک و نوجوان نیز به‌عنوان بخشی از سینمای نوین ایران که قرار بود مبتنی بر فرهنگ ایرانی و آموزه‌ها و غایات اسلامی مهندسی شود، هدف دولت و سینماگران واقع شد. با این حال؛ سینمای پرمحصول و اندیشه‌ورز کودک و نوجوان شکل نگرفت.
برخلاف پنداشت عمومی که جدی گرفتن کودک و نوجوان موجب سر برآوردن سینمای کودک و نوجوان
بر مدار هویت و بستر حرفه‌ای و درخشان خواهد شد؛
برآنیم که چالش پایه‌ای؛ تأکیدات و اطوارهای آتئیستی و سکولاریستی است!
در نگاهی کلی‌تر؛ شاید این ادعا بر برخی گران آید: سینمای فعلی ما در مواجهه با مخاطب کودک و نوجوان،
نه تنها غیرحرفه‌ای است که برخلاف اصرار برخی سینماگران سکولار، کاملاً ضد دینی و سیاسی است... چرا؟
سینمایی که مخاطب کودک و نوجوان را فارغ از ادبیات دینی می‌پندارد و سرگرم‌سازی را نقطه عزیمت خود معرفی می‌کند؛ سینمایی که تلاش می‌کند پنبه سیاست دینی را بزند و از هویت و جامعه کودک ایرانی، تصویری زشت ارائه کند، در ذات دارای مبنا و بن مایه دین‌ستیزی و سیاست ضد دینی
است.
سینمای کودک و نوجوان ما باید رو به ‌تربیت انسان‌تراز دینی و سیاسی شکل گیرد. در غیر این صورت؛ سینمای ایران با سینمای کشوری سکولار و جامعه آتئیستی چه تفاوتی دارد؟!
به این محورها دقت کنید: «قبح‌زدایی از پدرکُشی»، «تجاوز پدر به دختر»، «خیانت جنسی پدر به خانواده»، «تأکید بر وجود خفقان سیاسی در کشورمان»، «ترویج خشونت و منطقی بودن انتقام‌گیری از حیطه اجتماع»، «ترویج خودکشی در میان کودکان»، «سیاه‌نمایی از جامعه ایرانی»، «ترویج و اصرار بر ضرورت نگهداری حیواناتی چون سگ در منزل»، «ترویج ازدواج سفید»، «قبح‌شکنی از مصرف مواد مخدر»، «منطقی جلوه دادن قتل به دست کودکان و نوجوانان» و...
آنچه خواندید؛ محورهای موضوعی و مضمونی برخی از فیلم‌هایی بود که به سی و هشتمین دوره جشنواره بین‌المللی فیلم کوتاه تهران راه پیدا نکرده‌اند. فیلم‌هایی که مخاطب خود را نسل جدید قرار داده‌اند.
آیا با مرور محورهای یاد شده، ادعای دین‌ستیزی و بار سیاسی (به عبارتی رساتر ضدانقلابی) آثار ویژه کودک و نوجوان و بیمار بودن ذهن و مسمومیت اندیشه برخی سینماگران به اثبات نمی‌رسد؟ آیا باز هم باید گفت و اصرار کرد که مشکل سینمای کودک و نوجوان ما جدی نگرفتن کودک و نوجوان است و بس؟! با این وصف سینمای کودک و نوجوان ایران نه تنها بارور نمی‌شود بلکه باید از مخاطب قرار گرفتن کودک و نوجوان ایرانی در ساحت سینمای ایران بیش از پیش نگران شویم!