kayhan.ir

کد خبر: ۲۲۷۶۹۶
تاریخ انتشار : ۲۳ مهر ۱۴۰۰ - ۱۸:۱۹

اعتـماد به دیگران از نظر قرآن

 

فرزاد مولایی
اعتماد به دیگران در ارتباطات اجتماعی نقش کلیدی دارد؛ مباحث اعتماد به دیگران در حیطه روان شناسی اجتماعی مورد تحلیل و تبیین قرار می‌گیرد؛ زیرا بدون این حالت روانی و نفسانی نمی‌توان روابط مثبت و سازنده‌ای از فرد در اجتماع انتظار داشت. اصولا اساس خانواده به عنوان کوچک‌ترین اجتماع بشری در سایه اعتماد متقابل شکل می‌گیرد؛ اگر اعتماد متقابل وجود نداشته باشد، خانواده معنا و مفهومی نخواهد داشت. از همین رو برخی در تبیین ارزش و اهمیت اعتماد، آن را ملات و سیمانی دانسته‌اند که باعث انسجام میان دو آجر یا بلوک می‌شود و بنیاد و سازه خانواده و همچنین اجتماع را می‌سازد. بنابراین، اگر هر فرد انسانی به سبب شخصیت مختص خود، همانند یک جسم سخت‌افزاری چون آجر و بلوک است، اعتماد همان نرم‌افزاری است که میان آنها پیوندی مستحکم ایجاد می‌کند و انسجام اجتماعی را تحقق می‌بخشد.
آموزه‌های قرآن، هر چند واژه اعتماد را به کار نبرده است، اما با واژگان و تعابیر دیگری به این حقیقت‌اشاره کرده است که شامل «اطمینان»، «ثقه»، «توکل»، «رکون»، «مودت»، «وفا»، «صداقت»، و مانند آنها است؛ زیرا باوفا به عهد و صداقت و راستی در سایه مودت و رحمت و دوستی می‌توان پایه‌های ارتباط اجتماعی را استوار و محکم کرد تا هیچ‌گونه خللی در آن راه نیابد و دیوار اعتماد فرو نپاشد. در نوشتار حاضر نگرش قرآن به موضوع اعتماد و راه‌های کسب اعتماد دیگران بررسی شده است.


اعتماد مثبت و منفی
از نظر آموزه‌های وحیانی ، اعتماد می‌تواند مثبت،
ارزشی و پسندیده یا منفی، ضد ارزشی و ناپسند باشد. اعتماد کاذب به خود از مصادیق اعتماد منفی و ضد ارزشی است؛ زیرا انسان می‌بایست اعتمادی را در خود ایجاد کند که بر اساس حقیقت و واقعیت‌های هستی شناسی و انسان شناسی باشد؛ اعتمادی که انسان به خود دارد، اگر مبتنی بر استعدادهای الهی باشد، اعتماد مثبت و سازنده است؛ اما اگر مبتنی بر استقلال از خدا باشد، منفی و غیر سازنده است.
همچنین اعتماد انسان به خدا، اعتمادی مثبت و سازنده است که از آن به توکل یاد می‌شود؛ در مقابل، اعتماد انسان به دیگری اگر آن دیگری از مومنان باشد، اعتمادی مثبت است؛ زیرا امت اسلام با اعتماد و تکیه به دیگری شکل می‌گیرد و هر یک از افراد امت اسلام وظیفه دارد تا به دیگری کمک و یاری رساند و تکیه گاه دیگری در مسائل فکری، فرهنگی، نظامی، اقتصادی، عاطفی و مانند آنها باشد. اعتمادی که میان همسران مومن ایجاد می‌شود، پایه زندگی و اجتماع امت را شکل می‌دهد. این اعتماد در سطح امت و امام، ولایت الهی سیاسی را شکل می‌بخشد.
از نظر قرآن اعتماد به کافران و «رکون» و هرگونه گرایش مادی، معنوی، عاطفی، سیاسی، نظامی، اقتصادی به سوی آنان، اعتمادی منفی و غیرسازنده بلکه حرام است.(اسراء، آیه 74؛ هود، آیه 113؛ توبه، آیه 28) پس اجتماع اسلامی و قرآنی نمی‌تواند دشمنان را «رکن» امت قرار دهد و به آنان اعتماد و تکیه کند یا گرایش یابد. رکن شدید انسان می‌بایست خدا باشد نه خلق خدا و آن هم از جنس دشمنان اسلام حتی از اهل کتاب.(همان)
باید توجه داشت که اعتماد می‌تواند شامل اعتماد به خدا، اعتماد به خود، اعتماد به خلق، اعتماد به دیگران، اعتماد یک جانبه، اعتماد متقابل و مانند آنها باشد. بنابراین، اینکه گفته شود اعتماد امری هماره مثبت و سازنده است، هم سخنی بی‌پایه و مبنا است و هم کلامی بر خلاف حقیقت و بلکه واقعیت؛ زیرا حالت نفسانی و روانی اعتماد همیشه شکل نمی‌گیرد بلکه نیازمند اموری است تا اعتماد بوجود آید. بر این اساس، همان طوری که اعتماد از نظر ارزشی می‌تواند مثبت و منفی یا سازنده و غیر سازنده باشد، همچنین اعتماد می‌تواند از نظر حکم فقهی واجب و مستحب یا حرام و مکروه یا مجاز باشد؛ زیرا هر چند که اعتماد حالت روانی و روحی است، ولی باید توجه داشت که انسان با فلسفه و سبک زندگی خویش می‌تواند موجب تحقق آن حالت نفسانی در خود یا دیگران شود؛ بر این اساس نمی‌توان دیگران را به اعتمادی باطل و حرام چون رکون (گرایش) به دشمنان تشویق کرد که امری حرام و گناهی نابخشودنی است. تشویق و ترغیب دیگران به اعتماد به دشمنان از طریق رسانه‌ها و بمباران رسانه‌ای و خبری از جمله موارد گناهی است که باید آن را مد نظر قرار داد. کسی که به دشمن اعتماد می‌کند، در حقیقت از اعتماد به خدا دور شده است و به جای ولایت الله گرفتار ولایت طاغوت است؛ در حالی که هر مسلمانی مامور به تولی ولایت‌الله و تبری از ولایت طاغوت است.(بقره، آیه 256؛هود، آیه 113)
اعتماد، امری دیریاب و سخت‌یاب
واژه اعتماد از ریشه «عمد» به معنای ستون قراردادن چیزی یا امری است که بتواند تکیه گاه محکم و استواری باشد. از نظر آموزه‌های قرآن، ستون اصلی هر انسانی که فقرات وجودی او را شکل می‌دهد، همان خدای غنی حمید است.(فاطر، آیه 15) بنابراین، انسان پیش و بیش از هر چیزی به خدای غنی نیاز دارد تا همان طوری که حدوث و ایجادش به اوست، بقایش را نیز تضمین کند.
احساس استغنا که حالت کاذب و دروغین است، می‌تواند انسان را از مسیر صراط مستقیم عبودیت بیرون برد و با آنکه انسان در ذات و هویت خویش فقیر ذاتی است، در فکر و رفتار، به گونه‌ای عمل کند که گویا مستقل است و نیازی به ستونی به نام خدا ندارد؛ همین فلسفه و نگرش به خویش و خدا موجب می‌شود تا شخص در سبک زندگی عصیان ورزد.(علق، آیات 6 و7) از همین رو قرآن بارها و به ‌اشکال گوناگون این حقیقت را گوشزد می‌کند که انسان در همه هستی خویش در حدوث و بقا نیازمند افاضات وجودی خدایی است و می‌بایست تنها به او اعتماد داشته باشد.
بر اساس همین فلسفه هستی شناسی و انسان شناسی است که خدا به انسان‌ها هشدار می‌دهد که اعتماد به نفس به معنای اینکه احساس غنا و یا استغنا کنند، احساسی کاذب و دروغین است؛ زیرا هیچ انسانی موجودی مستقل و غنی بالذات نیست، بلکه همه هستی از جمله انسان مظاهر صفات و اسماء الهی است؛ یعنی چیزی شبیه سایه نسبت به صاحب سایه است. این بدان معناست که هیچ استقلالی در وجود ندارند و ‌باید سایه و مظهر بودن خویش یعنی همان آیه بودن را بپذیرند و بر اساس آن تحلیل و توصیه در زندگی داشته باشند.
بنابراین، اگر اعتماد به نفس به معنای استقلال باشد، سخنی یاوه و پوچ و بی‌معنا است؛ اما اگر به این معنا باشد که انسان می‌بایست به استعدادها و ظرفیت‌های خدادادی خویش توجه داشته و از آنها برای خودکفایی بهره برد، سخنی مثبت و ارزشی است؛ زیرا خدا به هر انسانی توانایی و استعدادی بخشیده که بتواند خود را به کمال برساند. البته خدا به انسان هشدار می‌دهد که موجودی اجتماعی است؛ از همین رو بی‌درنگ پس از بیان خلقت آدم(ع) از جفت و زوج او سخن می‌گوید و بر این نکته توجه می‌دهد که انسان‌ها از جمله آفریده‌هایی هستند که جفت و زوج آفریده شده‌اند.(نساء، آیه 1؛ ذاریات، آیه 49؛ قیامت، آیه 39؛ شوری،
آیه 11)
از نظر قرآن مقتضای اجتماعی بودن انسان‌ها در دنیا آن است که نیازهای مادی، معنوی، جسمی ‌و عاطفی خویش را از طریق اجتماع و تسخیر و استخدام یکدیگر برآورده سازند.(زخرف، آیه 32)
در نگرش قرآنی، ایجاد اجتماعات بشری در سایه‌اشتراک قومی، قبیله‌ای، نژادی، فرهنگی، زبانی و مانند آنها تحقق می‌یابد(حجرات، آیه 13)؛ این‌گونه است که اقسام و انواع اجتماعات بشری شکل می‌گیرد.
دستیابی به اعتماد اجتماعی در سطح کلان نیازمند تلاش گسترده‌ای در سایه وفاداری، امانت، صداقت، محبت، مودت، احسان و مواردی از این دست است؛ زیرا برای تالیف میان دل‌های مردمان که عامل انسجام اجتماعی و اعتماد اجتماعی است، نیاز است تا این مسیر سخت و دیربازده پیموده شود؛ چرا که انسان‌ها بسادگی به کسی اعتماد نمی‌کنند؛ لذا اعتماد به دیگری امری دیریاب و سخت یاب است.
خدا به پیامبر(ص) توصیه می‌کند تا برای ایجاد اعتماد اجتماعی و امت‌سازی به نکاتی توجه کند که در این آیه بیان شده است: «پس به بركت رحمت الهى با آنان نرمخو و پرمهر شدى و اگر تندخو و سختدل بودى، قطعا از پيرامون تو پراكنده مى ‏شدند. پس، از آنان درگذر و برايشان آمرزش بخواه! و در كارها با آنان مشورت كن! و چون(خودت) تصميم گرفتى بر خدا توكل كن! زيرا خداوند توكل‏كنندگان را دوست مى دارد.» (آل‌عمران، آیه ۱۵۹)
از نظر قرآن، نمی‌توان اعتماد دیگران را با پول به دست آورد، بلکه کسب اعتماد تنها از طریق امور پیش گفته و مانند آن شدنی و دست‌یافتنی است. از همین رو هشدار می‌دهد و می‌فرماید: «و ميان دل‌هايشان الفت انداخت كه اگر آنچه در روى زمين است همه را خرج می‌کردى، نمى‏‌توانستى ميان دل‌هايشان الفت برقرار كنى؛ ولى خدا بود كه ميان آنان الفت انداخت؛ چرا كه او تواناى حكيم است.» (انفال، آیه ۶۳)
باید توجه داشت که اعتماد به همان سختی و دیری که به دست می‌آید، بسادگی از دست می‌رود؛ زیرا این حالت نفسانی و روانی همانند موضوع اخلاقی است که تحقق آن با هزار
دل کندن و جان دادن و کسب فضایل و پرهیز از رذایل است؛ اما از دست رفتن آن تنها با یک رذیلت تحقق می‌یابد. در امور مثبت انسان مثلا سال‌ها به دیگری احسان می‌کند، اما با یک‌بار رفتار ضد احسانی همه آن سرمایه‌های چند و چندین ساله را از بین می‌برد. اگر بخواهیم برای آن مثالی بزنیم، اعتماد همانند شیری است که قطره قطره با دوشیدن به دست می‌آید، اما با یک لگد زدن از دست می‌رود.
راه‌های کسب اعتماد دیگران
بی‌گمان درنگ و تأمل در مطالب پیش گفته معلوم می‌کند که کسب اعتماد دیگران به سادگی امکان‌پذیر نیست، بلکه لازم است تا انسان از راه‌های گوناگون اعتماد دیگران را به دست آورد؛ زیرا اعتماد حالتی روانی و نفسانی است که جز با ایجاد شرایط خاص در انسانی نسبت به دیگری شکل نمی‌گیرد.
همان‌طوری که اطمینان به خدا با پذیرش مقام خالقیت و ربوبیت تحقق می‌یابد، اعتماد به دیگران نیز نیازمند پذیرش اموری است که از جمله آنها باور به صداقت، امانت، تقوا و خداترسی، وفاداری، حسن‌ظن و مانند آنها است. وقتی شخص در دیگری به این نتیجه برسد که او انسانی بر اساس معیارها و فضایل اخلاقی است، به او اعتماد می‌کند و در امور زندگی به سخن و رفتارش تکیه می‌کند.
البته تحقق این باور و اعتقاد که دیگری دارای چنین مکارم اخلاقی و فضایل انسانی است، زمانبر و تجربه‌محور است؛ به این معنا که هم از نظر زمانی وقت زیادی را می‌گیرد تا شخص به دیگری اعتماد کند و هم نیازمند بارها تکرار و تجربه است که شخص به این باور برسد که شخص مقابل انسانی دارای مکارم اخلاقی پیش گفته است. بر این اساس اگر کسی بخواهد به دیگری این اعتماد را ایجاد کند که او انسانی قابل اعتماد است، می‌بایست به این نکته توجه داشته باشد که گفتار و رفتار او در ایجاد چنین حالتی نقش اساسی دارد. از همین رو خدا ضمن بیان اینکه پیامبر(ص) دارای خلق عظیم است(قلم، آیه 4)
تاکید می‌کند که مردم به این حقیقت رسیدند که ایشان نسبت به خودشان از خودشان دلسوزتر و مهربان‌تر است و اگر کاری انجام می‌دهد تنها برای صلاح و خیر و خوشی و سعادت خود آنان است. وجود مکارم اخلاقی بسیار بالا در پیامبر(ص) همچون رفتار کریمانه در برابر برخوردهای جاهلانه (فرقان، آیات 63 و 71) و رافت و رحمت بسیار ایشان(آل‌عمران، آیه 159) تا اندازه‌ای بود که حتی منافقان ایشان را «اذن» یعنی حرف‌شِنو می‌نامیدند که خدا آن را «اذن خیر» معرفی می‌کند که این حرف شنوی پیامبر(ص) تنها برای خیررسانی به بشر بوده است.(توبه، آیه 61)
بنابراین، ایجاد اعتماد در قلب دیگران نیازمند اتخاذ رفتارها و گفتارهای خاصی است که بتواند نشان دهد که شخص قابل اعتمادی هستید. شکی نیست که رفتار و گفتار کریمانه و عمل به تعهدات، وفاداری، امانتداری، صداقت و مانند آنها کلید بازگشایی قلب دیگران است تا در آن، جای گیرد و بتواند به‌عنوان فردی مورد اعتماد مورد پذیرش واقع شود.
پیامبر اعظم(ص) در‌باره عوامل اعتماد ساز به برخی از این عوامل توجه داده و فرمودند: اذا رَأَیتَ مِن أَخیک ثَلاثَ خِصالٍ فَارجُهُ: اَلحَیاءُ وَالأَمانَهًُْ وَالصِّدقُ؛ هر گاه در برادر (دینى) خود سه صفت دیدى به او امیدوار باش: حیا، امانتدارى و راستگویى.(نهج‌الفصاحه، حدیث 205) این امیدواری به معنای این است که می‌توان به چنین شخصی به‌عنوان ثقه اعتماد کرد.
آن حضرت(ص) با‌ اشاره به موارد مخالف فضایل اخلاقی به این نکته توجه می‌دهد که به انسان منافق نمی‌توان اعتماد کرد، پس اگر در کسی رذایل خاصی وجود دارد که بیانگر نفاق اوست، نمی‌توان به چنین شخصی اعتماد کرد؛ ایشان می‌فرماید: پیامبر اکرم(ص) می‌فرماید: ثَلَاثٌ مَنْ کُنَّ فِیهِ فَهُوَ مُنَافِق‏: إِذَا حَدَّثَ کَذَبَ وَ إِذَا وَعَدَ أَخْلَفَ وَ إِذَا اؤْتُمِنَ خَان؛ نشانه شخص دو چهره سه چیز است: 1. درسخن گفتن دروغ بگوید؛ 2. هرگاه وعده‌ای دهد، خلف وعده کند؛ 3. در امانت خیانت نماید.(تحف‌العقول، ص 316)
از نظر قرآن، جایز نیست به دشمن اعتماد کرد، چنانکه در میان مسلمانان نیز نباید به منافقان اعتماد کرد. برای شناخت مومن از منافق نیز راه‌هایی بیان شده است که از جمله موارد پیش گفته و نیز توجه به گفتار و رفتار و آهنگ کلام آنان است. (محمد، آیه 30)
اصولا اعتماد اجتماعی حالت و احساسی درونی است که بازتاب آن در عمل اجتماعی خودنمایی می‌کند. این اعتماد در ذات خودش ریسک و خطرپذیری را به دنبال دارد؛ زیرا به اعتماد قول و قرار و سخن دیگری، اقدامی ‌را انجام می‌دهد که می‌تواند به خود شخص یا دیگران آسیب‌های گوناگونی وارد سازد. بر همین اساس، لازم است که در اعتماد اجتماعی به دیگران، این احساس و حالت با عقلانیت همراه شود و بدون عقلانیت و آموزه‌های عقلی اقدامی انجام نشود. از همین‌رو امام جواد(ع) می‌فرماید: مَنِ انقَادَ إلَى الطُّمأنینَهًِْ قَبلَ الخُبَرهًًْ فَقَد عَرَضَ نَفسَهُ لِلهَلَکَهً و العاقِبَهًًْ المُتعِبَهًًْ؛ هر که پیش از آزمودن، به کسى اطمینان کند، خود را در معرض هلاکت و فرجامى رنج‌آور قرار داده است. (بحارالأنوار، ج ۷۸، ص ۳۶۴)
بنابراین، نمی‌توان به هر فردی از اجتماع بدون آزمودن وی و به صرف اینکه مسلمان است اعتماد کرد و مسئولیتی یا امانتی سپرد، بلکه باید آزمود تا معلوم شود که قابل اعتماد است یا نه؟ خدا حتی در دادن اموال یتیم، خواهان آزمودن سرپرست اوست تا پس از اعتماد و اطمینان به توانمندی وی، مال را در اختیار مالک آن قرار داد. (نساء، آیه 6)
ایجاد چنین سرمایه اجتماعی می‌تواند انسان را در اجتماع چنان دارای مقبولیت کند که به‌عنوان شریک مال و جان و عرض و ناموس آنان تلقی شود و مردم او را همچون خویش بپندارند و با حسن ظن و نیک گمانی با او رفتار کنند.