چارچوبهای شرعی سیاست و تفاوت آن با فریب
بازخوانی خطبه 20 شهریور 88 رهبر انقلاب در گفتوگو با آقای حسن رحیمپور ازغدی
حضرت امیر بارها به مسئله فریب در عرصه سیاست اشاره میکنند و به کلّی روشهای اینچنینی را نفی میکنند. این با منطق و عرف سیاست عملی همخوانی دارد؟ شدنی است؟
سیاست اسلامی و علوی با فریب جور درنمیآید. البتّه ما یک چیزی داریم به نام تاکتیک؛ یعنی دشمن را باید فریب بدهید. اینها مکر و حقّهبازی و کلاهبرداری نیست؛ مثل دو تا کشتیگیر که روی تشک، هرکدام وانمود میکند میخواهم گردنت را بگیرم، بعد یکمرتبه میرود زیر خمش را میگیرد. این جزو کشتی و ذات مبارزه است. امّا فرق خدعه با مکر و بیشرفی این است: در همین کشتی گاهی مثلاً طرف میبیند گوش حریفش زخم است یا خبر دارد که کتفش شکسته است، بعد عمداً طوری ضربه وارد میکند که بخورد به گوش رقیب یا جوری به کتف حریفش فشار میآورد که دیگر نتواند ادامه بدهد. این ناجوانمردی است. سیاست و جنگ و مبارزه هم مثل رقابت دو شطرنجباز است؛ گاهی چیزی را وانمود میکنید تا حواس طرف را پرت کنید که مثلاً میخواهید اسب یا فیل او را بزنید، بعد ناگهان با حرکت دیگری کیش و مات
میکنید؛ امّا گاهی طرف مقابل یک لحظه میخواهد سرش را بخاراند، شما مهرهها را در صفحه جابهجا میکنید. فرق این دو این است. در سیاست که وارد میشویم، باید پیچیده عمل کنیم؛ باید هم دشمن و هم دوست را چندلایه کنیم. همه یکجور نیستند و با همه یکجور نباید برخورد کرد. همه حرفهایمان را نباید بزنیم، طوری که حریف بتواند دستمان را بخواند.
باید برای سناریوهای مختلف آماده باشیم. هزار جور پیچیدگی در دنیای سیاست هست. امّا کلاهبرداری، بیتقوایی، دروغ گفتن، تهمت زدن، خیانت کردن، دو جور حرف زدن، اسم اینها دیگر مبارزه نیست. ما این گرفتاریها را هم در بعضی از سیاستمدارهایمان داریم. حضرت امیر فرمودند: «لولا التّقی، لکنت أدهی العرب»1؛ اگر تقوا نبود من از همه عرب زرنگتر بودم. من هم این کلاهبرداریهایی که شما میکنید را بلدم؛ میدانم دارید چهکار میکنید؛ به مردم دروغ میگویید. ولی تقوا دست و پا و زبان من را بسته؛ چون در سیاست هم حلال و حرام داریم؛ نه اینکه حلال و حرام فقط در مسائل نجاست و طهارت و لقمه حرام و نگاه حرام و این چیزها
باشد. حرامهای سیاسی از آن حرامها، حرامتر است؛ برای اینکه چوبش را یک ملّت میخورند. حضرت میگویند هیچکس در ذکاوت حریف من نمیشود؛ اگر بحث ضریب هوشی و زرنگی باشد، از همه شما بیشتر بلد هستم؛ ولی تقوا دستم را بسته است.
میفرمایند «و الله ما معاویة بأدهی منّی و لکنّه یغدر و یفجر»2؛ به خدا معاویه از من پیچیدهتر و زرنگتر نیست؛ امّا او دروغ میگوید، آیه قرآن را تحریف میکند، از پیغمبر حدیث جعل میکند. اینها دیگر زرنگی نیست، زرنگبازی است. او دست و دهانش باز است؛ دائم حرفهایش را عوض میکند؛ در جلسه خصوصی یک چیزی میگوید و در جلسه عمومی ضدّ آن را؛ تعهّدی میکند، بعد زیرش میزند؛ وعده میدهد، بعد عمل نمیکند یا گردن یکی دیگر میاندازد؛ به هر ائتلاف سیاهی تن میدهد برای اینکه خرش از پل بگذرد؛ آیه و حدیث هم میخواند،
بسمالله الرحمن الرحیم را هم میگوید و... اینها نامردی است.
مثل همینکه رهبری میگویند، نمیشود 10 سال حکومت دستت باشد، بعد بخواهی اپوزیسیونبازی دربیاوری! بله، رهبری هم باید پاسخگو باشد،
همه باید پاسخگو باشند. رهبری در برابر اختیاراتی که داشته، مسئول است؛ هم در آخرت باید پاسخ بگوید، هم در دنیا باید به مردم پاسخ بدهد؛ در حدّ اختیاراتش، اگر دستور جنگ یا دستور صلح میدهد، اگر میگوید در ماجرای هستهای این کار را بکنیم و آن کار را نکنیم و... باید بتواند همه اینها را توضیح بدهد و بگوید استدلالهای من چه بود؛ بگوید این واقعیّت بود، آن پشتصحنه بود، دلایل شرعی من اینها بوده و... شرعاً باید بتواند جواب بدهد.
یک وقت امام(قدّسسرّه) حرفی زد که من خیلی از شنیدنش تکان
خوردم.
ایشان داشت صحبت میکرد - در مورد یکی از فتنههای آن زمان، مشکلی سر قضیّهای بود - و میگفت من در این قضایا این کار را کردم، این را گفتم، اینطوری شد و فلان شد. بعد فرمود - نقل به مضمون - که «من بعداً در قیامت در محضر خداوند هم همین را به ایشان عرض خواهم کرد.».
تنم لرزید! ما خدا را شوخی گرفتهایم ولی مثل اینکه جدّی و واقعی است.
خدای ما خدای فرضی است؛ تا جایی که به نفعمان است، با او هستیم؛ وقتیکه منافع ما نباشد، خدا را میپیچانیم و دُور میزنیم. پس باید پرسید کدام سیاست؟ سیاست پاکیزه یا سیاست کثیف. اقتصاد هم همین است؛ اقتصاد تمیز، اقتصاد کثیف. هنر و سینما هم همین است. آن سینماگر هم ممکن است بهانه بیاورد که ما شخصاً اخلاقی هستیم امّا در عالم سینما و هنر نمیشود اخلاقی بود؛ امّا میشود در عالم هنر هم اخلاقی بود؛ منتها منافع و لذائذ برخی ممکن است در خطر بیفتد.
نمیشود در عالم سیاست کاری کنیم که عوامفریبی باشد؛ مثلاً منِ مسئول چیزی بگویم که اگر اینها مذهبی هستند برایم صلوات بفرستند و اگر آنها غیر مذهبی هستند برایم کف بزنند. بعد که میگویند چرا این کارها را میکنید؟ بگویم عالم سیاست همین است دیگر.
قبلاً دین و اخلاق خوب بوده که ما نبودیم، بعدها هم خوب میشود که ما نیستیم؛ ولی الان شرایط ویژه است که کار ما پیش برود. در بازار هم طرف ربا میدهد و میخورد، مذهبی هم هست؛ بعد میگوید که در این دوره و زمانه نمیشود. آن یکی رشوه میدهد، میگوید مجبورم؛ آنکه رشوه میگیرد هم میگوید مجبورم. جالب است در دوره و زمانه نزول وحی هم میگفتند نمیشود! به پیغمبر همین را میگفتند.
نظام سکولار و نظام دینی، فرقشان فقط در ادبیّات نیست؛ در این است که این شاخصها رعایت بشود یا رعایت نشود.
پانوشتها:
1- کافی، ج 8، ص 24.
2- نهجالبلاغه، خطبه 200.