رسانه ملی و نبرد با شوالیههای رسانهای
آرش فهیم
اغراق آمیز نیست اگر اهمیت تغییر رئیس سازمان صداوسیما را همتراز با تغییر ریاست جمهوری دانست. بدونتردید، رسانه ملی نزدیکترین و با نفوذترین نهاد فرهنگی و رسانهای منسوب به حاکمیت در زندگی خانوادههای ایرانی است و بهطور مستقیم بر افکار عمومی و زندگی روزمره مردم تأثیر میگذارد. طوری که هر فراز و نشیبی در فرکانسهای ارسال شده از سوی این سازمان بر ریخت بنا و زیربنای جامعه ایرانی نقش میبندد. ضمن اینکه شبکههای برونمرزی صداوسیما امروز اصلیترین تریبون کشور ما در عرصه رسانهای جهان محسوب میشوند و در تحولات بینالمللی حضوری جدی دارند.
به این دلایل، تغییر در ریاست صداوسیما، فراتر از این سازمان و دارای اهمیتی ملی و جهانی است. از این رو 7 مهر 1400، روز انتصاب «پیمان جبلی» بهعنوان رئیس رسانه ملی را باید یک مبدأ زمانی جدید برای فضای رسانهای ایران دانست. انتصابی که بخش قابل توجه سرنوشت حیات فرهنگی مردم را در سالهای آینده رقم خواهد زد. آیندهای که با تحول و جهش فرمیو محتوایی اتفاق خواهد افتاد. هر چند که دوره پنج ساله مدیریت «عبدالعلی علیعسکری» نیز دستاوردهایی داشت؛ از جمله، ارتقای فنی و سختافزاری رسانه ملی در بخشهایی چون تغییر کیفیت پخش شبکهها به اچدی و تکمیل توسعه پوشش شبکههای رسانه ملی در سطح کشور و مناطق محروم و دورافتاده. همچنین پس از چند سال توقف، تولید سریالهای الف ویژه با موضوعات تاریخی و مذهبی روی ریل افتاد؛ مثل مجموعه «سلمان» که بزرگترین اثر نمایشی ایران خواهد بود و در مرحله تصویربرداری قرار دارد و یا سریال حضرت موسی(ع) که در مرحله پیش تولید است. بهرغم شیوع ویروس کرونا اما تولید برنامهها و سریالهای جدید هیچگاه دچار وقفه نشد - هر چند که در همین دوران کیفیت سریالهای به نمایش درآمده به شدت افت کرد- و در شرایط تعطیلی مدارس، راهاندازی مدرسه تلویزیونی به کمک خانوادهها و دانشآموزان آمد و گامی در جهت گسترش عدالت آموزشی بود.
اما صداوسیمای امروز، دچار نقاط ضعفی هم هست که در قالب مجموعهای از «باید»های پیش روی
مدیریت جدید، میتوان به آنها پرداخت:
اتحاد جزایر جداگانه
مهمترین اصل برای موفقیت یک رسانه، «انسجام گفتمانی» است. این اصل، مفهومی شبیه به کثرت در عین وحدت دارد. یعنی مجموعه فرآوردههای یک رسانه، در اوج تنوع و تکثر و جذب سلیقههای متفاوت اما در نهایت باید یک گفتمان و جهت واحد داشته باشند. به عبارت بهتر، محصولات و مطالب رسانهها باید مکمل هم باشند، نه متضاد! آنچه روی آنتن صداوسیما میرود دچار تناقض گفتمانی و تضاد محتوایی است. بهطور مثال، برنامهای با پیام صرفهجویی و پرهیز از مصرفگرایی پخش میشود، اما بلافاصله پس از آن برنامه دیگری روی آنتن میرود که پیامی معکوس دارد. اخبار دارای یک جهتگیری است و سریالهای نمایشی فاقد آن جهتگیری هستند. درحالی که همه شبکهها در حال ترغیب مردم به تزریق واکسن کرونا هستند یک شبکه برنامهای با القای نفی این واکسن پخش میکند و... این در حالی است که همه برنامههای شبکههای رقیب سیما، به تحمیل یک ایدئولوژی یا نگرش خاص به مخاطب خود هستند. مثلا ابتدا برنامهای با محوریت آشپزی با رویکرد ترویج سبک زندگی غربی به نمایش درمیآید، سپس یک سریال با مضمون خانواده ستیزی پخش میشود و پس از آن، بخش اخبار بهگونهای روی آنتن میرود که گویی محتوای برنامههای قبلی را تکمیل میکند. یعنی برنامهها به سیاقی پخش میشوند که ذهن و روان مخاطب را برای دریافت برنامه بعدی آماده میکنند.
اما بخشهای مختلف برنامههای صداوسیما، برنامههای سرگرمکننده، خبری، سیاسی، ورزشی و... مانند جزایر جداگانهای هستند که هر یک پیام و محتوایی متفاوت و متناقض را به مخاطب اعطا میکند. این چندگانگی گفتمانی در بلندمدت منجر به پرورش نسلهایی پر از تناقضات شخصیتی و فکری و زیستی میگردد.
احیای سریال ایرانی و انقلابی
افت و افول روزافزون جریان سریالسازی در سیما یکی از نقاط ضعف آشکار رسانه ملی است. بهنظر میرسد که رئیس جدید صداوسیما برای ایجاد تحول در این سازمان، چارهای جز در اولویت قرار دادن اصلاحات اساسی در این بخش را ندارد! برنامههای سرگرمکننده برخلاف این نام، نه تنها یک امر تفننی و حاشیهای نیستند بلکه پیشانی یک سازمان رسانهای محسوب میشوند. هر چند که برنامههای مستند و خبری و... جایگاه ویژهای در یک سازمان دارند اما واقعیت این است که برنامههای سرگرمکننده ابزار اصلی یک سازمان رسانهای مثل صداوسیما برای اعمال سیاستها و اهدافش هست. به همین دلیل هم طی سالهای اخیر بیشتر سرمایهگذاری و تمرکز تراستهای رسانهای جهان بر سریالسازی است. مدیران این تراستها در حال حاضر به وسیله سریالها در حال فتح مخاطب جهانی هستند. اما به همان میزان که شبکههای بینالمللی در زمینه تولید سریالهای راهبردی و پرجاذبه گامهای رو به جلویی برداشتهاند، صداوسیما عقبگرد داشته است. غیراز چند سریال جریانساز و بحثبرانگیز، عموم سریالهایی که طی پنج سال اخیر روی آنتن رفتند خنثی و بیاثر بودند. شبکه آیفیلم یک فرصت برای مقایسه سریالهای ساخته شده در پنج، 10، 15 و 20 سال گذشته سیما با آثاری است که اخیرا تولید و پخش شدهاند. یک نگاه مقایسهای نشان میدهد که اکثریت مجموعههای نمایشی امروز سیما نسبت به سریالهای قدیمیتر، بهجای پیشرفت، پسرفت کردهاند. حداقل ویژگی یک سریال این است که کشش لازم را برای پیگیری مخاطب ایجاد کند؛ هر سریالی، حتی یک ملودرام خانوادگی یا یک طنز آپارتمانی، باید داستان یا ساختاری حیرتانگیز را نمایش دهد، بهطوری که مخاطب تشنه تماشا و دنبال کردن آن باشد و در عین حال، مضمونی ملتهب و بحثبرانگیز در خدمت منافع ملی را مطرح نماید و بتواند در مخاطب خارجی نیز رسوخ کند.
البته دو اقدام مثبت مدیریت اخیر رسانه ملی در حوزه محصولات نمایشی، یکی احیای تولید سریالهای استراتژیک و فاخر مثل سلمان و موسی است و یکی هم پَر و بال دادن به ژانر جاسوسی- امنیتی
مثل گاندو و خانه امن. سریالهایی که هم مماس با اتفاقات روز جامعه هستند و هم شوق مخاطب را برای نشستن در پای گیرندهها برمیانگیزند و هم اینکه محافل و کانونهای خاص بینالمللی را متوجه خود میسازند. در دوران جدید مدیریت رسانه ملی نیز برای عبور از وضعیت سترون فضای سریالها باید اینگونه سریالها تکثیر پیدا کند. جای سوژههایی مثل دفاع از حرم، راهپیمایی عظیم اربعین، حمایتهای آمریکا از صدام در دوران جنگ تحمیلی، فعالیت شبکه فراموسنری، افشاگری علیه مراکز غارتگری و جنگ اقتصادی علیه مردم، مجاهدت نهادهای علمیو دانشمندان کشورمان در ابداعات و اکتشافات و اختراعات و... میتوانند سوژه جذابی برای ساخت سریال باشند. همچنان که توجه بیشتر به جاذبههای گردشگری و اقلیمی ایران زمین یکی از خلأهای بزرگ در سریالهای ایرانی است. یکی از عجایب - و نقایص- فرهنگی ما این است که در سرزمینی پُر از زیباییهای بکر و مبهوتکننده زندگی میکنیم اما انعکاس چندانی از این همه زیبایی در سریالها دیده نمیشود.
یکی از فقدانهای صداوسیما در این حوزه، برخلاف خیلی از شرکتهای تولید فیلم و سریال، نبود اتاقهای فکر برای تشخیص و تعیین سوژه، ایده و داستان و هدایت و نظارت بر سریالهاست.
اخبار؛ واکنش سریع
همچنان که بخشهای خبری صداوسیما نیز نیازمند تحول در جهت جذابیت و تأثیرگذاری است. این بخش باید به مرکز واکنش سریع به اتفاقات تبدیل شود. رسانه ملی زمانی میتواند بر سایر رقبا پیروز شود که اولین رسانه در ارائه خبر و اطلاعات درباره وقایع مختلف باشد.
عبور از لیبرالیسم
یکی از اظهارات قابل تأمل دکتر پیمان جبلی، رئیس جدید صداوسیما در بدو بهعهده گرفتن این مسئولیت، جایی بود که گفت: «صداوسیما باید مصداق واقعی رسانه مردمی باشد؛ رسانه صدای کسانی باشد که صدایشان به جایی نمیرسد... صداوسیما باید منعکسکننده مطالبات، خواستهها و دغدغههای توده مردم باشد و نباید منعکسکننده نظرات و منویات یک طبقه خاص آن هم طبقه خاصی که جدای از مردم است، باشد.» جبلی در دوران معاونت برونمرزی صداوسیما نیز توانست هدایت یک مجموعه رسانهای با شعار «صدای بیصدایان» را تجربه کند. این تجربه میتواند به تمامیت رسانه ملی سرایت کند.
اما تبدیل صداوسیما به رسانهای مردمی و تریبونی برای بیصدایان، فراهم ساختن مقدمات و چارچوبی مطابق با این آرمان است. صداوسیما برای مردمی شدن چارهای جز زدودن مناسبات سرمایه محور و تاجرانه ندارد. در این دوران، تقابل با سرمایهداری و جاذبههای لیبرالیستی را باید محور و هدف اصلی یک رسانه انقلابی(بهطور عام) و اسلامی(بهطور خاص) دانست. آنتن فروشی، تقلید از رسانههای غربی و فراموشی ظرفیتهای بومی، از عواقب تن دادن رسانههای جهان سومی به سرمایهداری است.
«آنتنفروشی» یک عیب بزرگ برای صداوسیمای جمهوری اسلامی ایران محسوب میشود. پخش پرحجم تبلیغات تجاری، به کار رفتن تمهیدات لیبرالیستی (نظیر استفاده ابزاری از زن) در پیامهای بازرگانی، قرار گرفتن ساعتهای پربیننده تلویزیون در اختیار شرکتهای تجاری و مواردی از این دست در شأن رسانهای که قرار بوده و هست تا یک دانشگاه عمومی باشد نیست. هرچند که مشکلات مالی و
عدم حمایت اقتصادی کافی، رسانه ملی را به این ورطه انداخته است. اما برای حل این معضل باید راهکارهای خلاقانهتر و هنرمندانهتری را جست.
بدونتردید، رئیس سابق و فعلی سازمان صداوسیما به خوبی میدانند که ساختارهای سرمایهگرا با محوریت بازار آزاد و کارتلهای اقتصادی امروز در اوج فضاحت و «ورشکستگی انسانی» قرار دارند. تجارت انسان، بردگی زنان و ایجاد شبکههای فحشا، جنگ افروزی و تجارت اسلحه، قاچاق مواد مخدر و مشروبات الکلی و... سرانجام همه حکومتهای سرمایهداری و سازمانهای متکی به اقتصاد آزاد و لیبرالیسم است. صداوسیما باید هم در فرم مدیریتی و هم در ساختار و محتوای برنامههای خود، به تقابل با سرمایهداری و بازار آزاد برخیزد. مشکل بزرگ این است که لیبرالیسم در ذات خود دارای جذابیتی کاذب است و سادهترین راه برای جذب مخاطب، اتکا به این نوع جاذبهآفرینی است. با وجود سهولت اما جذابیت کاذب و به کار بردن شاخصهای لیبرالیستی در رسانهها، موجب دفع خلاقیت و دفن هویت و ارزشهای بومیو ملی و دینی میشود. تقلید از رسانههای غربی، بازخورد بیرونی و ظاهری گرایش به لیبرالیسم و سرمایهداری است.
یک راهحل متهورانه برای پیشرفت صداوسیما این است که رئیس جدید سازمان، هرگونه آنتنفروشی را ممنوع اعلام کند، پخش تبلیغات تجاری را نیز به حداقل ممکن برساند و با هر نوع تقلید و کپیکاری از روی شبکههای خارجی برخورد سختگیرانه نماید. در چنین وضعیتی، ابتدا مشکلاتی برای رسانه ملی پیش میآید، اما رفتهرفته مدیران گروهها و واحدها به سمت خلاقیت خواهند رفت و لحظات و ثانیههای پخش صداوسیما ارزش پیدا خواهد کرد. پیدا کردن استعدادها و فعال ساختن ظرفیت نیروهای جوان و متعهد، بهکارگیری روشهای جدید و جسورانه برای جذب مخاطب، خلاقیت و آفرینش قالبها و ساختارها و در یک کلام، کشف جذابیت بومی و ملهم از فرهنگ اسلامی و ایرانی، راه عبور صداوسیما از لیبرالیسم و معضلات اقتصادی و مالی است.