خـاک ایرا تـوتیـای چشم ایران میشــود
اشاره:
بهمناسبت هفتمین روز از ارتحال ملکوتی عالم ربانی، علامه دهر، حکیم متأله، فیلسوف فرزانه و فقیه فرهیخته حضرت آیتالله حسن زاده آملی ،
فرصتی شد تا گفتوگویی با دکتر رضا حمیدی داشته باشیم. ایشان بیش از دو دهه با این عالم ذوالفنون در ارتباط بودند و نیمه اول دهه هفتاد بعنوان خبرنگار، اغلب مصاحبههای صورت گرفته با علامه در مطبوعات توسط ایشان به انجام رسیده است. آنچه در ذیل تقدیم شما خوانندگان و علاقمندان این عالم عامل میشود، بیشتر نگاهی است به آثار ادبی ایشان.
ضمن عرض تسلیت، در ابتدای این گفتوگو درخصوص این شخصیت بینظیر که نادره دوران بودند، اگر مطلبی بعنوان باب سخن مایلید بفرمایید تا سپس درخصوص نگاه ادبی ایشان از شما بشنویم.
حکیم عارف و فقیه عالم حضرت آیت الله حسن زاده آملی از نوابغ و نوادر روزگار و گوهر گرانبهای علم و فضل و کمال به شمار میرفتند. این دانشور گرانمایه در علومی چون قرآن و تفسیر، نهجالبلاغه و حدیث، کلام اسلامی، فقه و اصول، حکمت و عرفان، فلسفه، رجال، ریاضیات، نگارش و خوش نویسی، ادبیات و شعر، نجوم، هیئت و علوم غریبه تبحر داشته، تدریس نموده، در بسیاری از این رشتهها صاحب نظر بوده و در برخی از این معارف صاحب سبک و نوآوری بودند. این ویژگیها موجب شد که ایشان به عنوان شخصیتی جامع و عالمی ذوفنون به شمار آید و خاطره مشاهیر صاحب عنوان و علمای برجسته سلف را در اذهان تداعی کند، او جامع علم و عمل و برخوردار از علوم رسمی و عرفانی و حامل نور ظاهر و باطن بود.
مقام معظم رهبری هم در پیام تسلیتشان از ایشان بعنوان عالم ربانی و سالک توحیدی و دانشمند و ذوفنون و از جمله چهرههای نادر و فاخری یاد کردند که نمونههای معدودی از آنان در هر دوره، چشم و دل آشنایان را مینوازد و توأماً دانش و معرفت و عقل و دل آنان را بهرهمند میسازد و همچنین نوشتهها و منشأت این بزرگوار را منبع پر فیضی برای دوستداران معارف و لطائف دانستند.
علامه حسن زاده آملی تربیت یافته حوزه بود و در محضر اعاظمی چون آیات گرام محمد تقی آملی، ابوالحسن شعرانی، رفیعی قزوینی، مهدی الهی قمشه ای،
فاضل تونی، میرزا احمد آشتیانی، علامه طباطبایی و برادرش محمد حسن الهی زانوی ادب و ارادت زده بود و از محضر مصفایشان خرمن خرمن خوشه چینیها کرده بود ،بطوری که از معظمله شخصیتی بیبدیل و اسوه عصرها و نسلها ساخت.
از ایشان 190 اثر در موضوعات مختلف فلسفی، عرفانی، فقهی، تفسیر، نهجالبلاغه، ریاضیات به زیور طبع مزین گشته و یکی از موضوعات جالب، کارها و آثار ادبی ایشان است، در این خصوص به علاقمندان نکاتی را اشاره نمایید.
بله همینطور است که در سؤالاشاره کردید، ایشان در حوزههای مختلف دارای آثار و مآثر بودند و همه این سرمایه و گنجینهها تا 40 سالگی ایشان بدست آمده بود، یادم هست یک روز که محضرشان رسیدم،مشغول نوشتن بودند، پرسیدم؛ آقاجان مشغول تالیف کتاب جدیدی هستید؟ فرمودند: من هرچه داشته و اندوخته دارم تا چهل سالگی بوده و از چهل سالگی به بعد، در واقع مشغول پاکنویس کردن یادداشتها هستم. این فرمایش استاد نشانگر این نکته است که از دوران جوانی، لحظه لحظهاش را بهره برده و اتلاف وقتی نداشته است که موفق شده این همه اثر از خویش به یادگار بگذارد.اشاره به این نکته جالب است که ایشان نه موسسه علمی ،پژوهشی و تحقیقاتی داشتند و نه از کسی در کار تالیفی استفاده کردهاند، بلکه در نوشتن بسیار وسواس بخرج میدادند و دقت نظر بالایی داشتند و حتی از خودکار هم در نوشتن اثر استفاده نمیکردند ،
بلکه تمام آثار قلمی ایشان که به دست نشر میسپردند، در برگههای A4 سفید بود و ایشان با حوصله خط کشی میکردند و با قلم و دوات و به خط نسخ و بسیار خوش مینوشتند، به نحوی که میشد این آثار را بدون تایپ و صفحهآرایی چاپ کرد که یک اثر درخصوص حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها این اتفاق افتاد و ناشر همان دست نوشته ایشان را چاپ کرد.
غرض اینکه آثار ادبی و دیواناشعار و الهی نامه و تصحیح کلیله و دمنه و ترجمه دو باب ترجمه نشده به همان سبک و سیاق و حتی بهتر از نصرالله منشی ترجمه نمودند و تعجب اساتید ادبیات وقت دانشگاه تهران را بهمراه داشت.
میشود درخصوص تتبع، باریک بینی و اتقان ایشان در باب کلیله و دمنه کمی بیشتر توضیح دهید.
بله نمونه تتبع و اتقان را میتوان در تصحیح کتاب کلیله و دمنه توسط ایشان مشاهده کرد. قبل از ایشان اساتید مبرزی به کار تصحیح این کتاب همت گماشته بودند، امّا محققانهترین کار در این مورد، کلیله و دمنهای است که به تصحیح و همت علامه حسن زاده چاپ شده است زیرا نسخههای متعددی را ملاحظه کرده و آنها را تطبیق داده است، صورت صحیحاشعار عربی را استخراج کرده و نام بسیاری از گویندگان عربی را با فحص و تتّبع در دواوین شعرای عرب و متون معتبر ادبی و کتابهای تاریخی و رجال بدست آورده است، موارد تحریف و نواقص کلیله و دمنه چاپی را مشخص نمودهاند، درباره امثال عربی توضیح لازم را دادهاند.
ایشان علاوهبر کلیله و دمنه، تصحیح گلستان سعدی، مرزبان نامه، حافظ و اعراب گذاری اصول کافی را هم انجام دادند و این انس و ارتباط ایشان با ادبیات، باعث شده بود تا تمام آثار قلمی استاد، به نثری روان و دلنشین و جذاب باشد.
برخی از آثارشان مثل نامهها و برنامهها، الهی نامه دارای سجع و نثر بسیار زیبا است و برای همه سنین و حتی برای دوره سنی نوجوانی هم این دو اثر قابل فهم و آموزنده است.
علت علاقه استاد حسن زاده آملی به سرودن شعر و فعالیتهای ادبی چه بود؟
بنظر من اساتید ایشان در کنار فلسفه و فقه و اصول و... دارای روحی لطیف و طبعی روان برخوردار بودند، آیتالله الهی قمشهای دارای دیوان واشعار زیبایی بودند، علامه شعرانی دارای قلم و نثری محکم و زیبا بودند، علامه طباطبایی ذوق ادبی داشتند ،هرچنداشعار زیادی سروده بودند و از سرنوشت آنها خبری نیست، نمونهاش شعر کیش مهر است که توسط استاد شهرام ناظری هم خوانده شده است.
البته از گذشته اغلب بزرگان علوم دینی دارای شعر و دیوان بودند ،مثل فیض کاشانی، ملاهادی سبزواری، ملاصدرا، شیخ بهایی، میرداماد، کمپانی، محی الدین عربی و شاید علتش این بود که مباحث سخت علمی را در قالب شعر آسان کنند و علامه حسن زاده آملی با داشتن چنین اساتیدی و علاقهای که از دوران کودکی به شعر داشتند، موفق شدند آثاری ادبی را یا تصحیح کنند و یا ایجاد کنند. ایشان علاوهبر مطالعه آثار فاخر ادبی گلشن راز شبستری را اغلب حفظ بودند و یا حتیاشعار عبید زاکانی مثل موش و گربه را و این تسلط و ارتباط با ادبیات باعث شده بود در برخورد و تعامل با افراد ،چه کودک ،چه کهنسال ،با زبان هر سنی و هر صنفی با آنها گفتوگو کند و برای هرکس که یک بار با ایشان هم صحبت میشد ،شیفته اخلاق و رفتارش میگردید.
با توجه به ارتباطی که شما با استاد داشتید و با نگاه تیزبین خبرنگاریتان ،بنظرتان عامل تنوع فکری و آثار ایشان از فقه و نجوم و فلسفه تا
الهینامه و شعر و ترجمه کلیله و دمنه چه بود؟
اتفاقا یک روز از خودشان همین سؤال شما را پرسیدم و علامه فرمودند؛ طبایع مختلف است، فرمایشی شیخ الرئیسابوعلی سینا در شفا دارد، ایشان میفرماید «مزاج معتدل از هیچ رشتهای انزجار پیدا نمیکند و خواهان همه رشتهها و علوم و معارف است.»
ایشان میفرمود؛ بنده نیز به اندازه ظرفیت و قابلیت خودم الحمدلله از هیچ رشتهای رویگردان نبودهام و به مقداری که برایم میسور شده، استقبال نمودهام و بحمدالله در همه این رشتهها، تالیف و تصنیف دارم و در مقابل اساتید گرانقدر زانو زدهام و در رشتههای گوناگون تالیفات متعددی دارم.
ایشان در شعری علاقهمندی خودشان را این گونه بیان فرمودند:
«منم آن تشنه دانش که گر دانش شود آتش
مرا اندر دل آتش، همی باشد نشیمنها»
و یادم هست ماههای رمضان که محضرش میرسیدم قرآن به زبان فرانسوی میخواند و در خواندن به زبان فرانسه به سوره مریم علاقه خاصی داشتند.
به زبان فرانسه مسلط بود و میفرمود؛ اگر دستم میرسید و با هزاران اگر دیگر، مایل بودم که دیگر زبانها را نیز فرا بگیرم و از هیچ علمی و زبانی انزجار ندارم.
شما هم خودتان که محضر علامه را درک کردید و ارادت به ایشان باعث شده هم گاهیاشعاری و گاهی الهی نامهای داشته باشید، اگر ممکن استاشعاری چنانچه بمناسبت ارتحال ایشان سرودهاید را بشنویم.
بله بنده به خاطر عشق و علاقهای که به استاد داشتم گاه الهی نامه و شعری میگفتم و برای استاد میخواندم و مرا با بزرگواری و گاها با طبع طنز تشویق میفرمودند.
دو سه رباعی که به مناسبت ارتحال ایشان سرودهام تقدیم خوانندگان عزیز کیهان میکنم.
چون دماوند ارتفاع جان او در اوج بود
در دلش دریای حکمت دائما در موج بود
جان ایران در دل ایرا گل افشان میشود
خاک ایرا توتیای چشم ایران میشود
***
سر زد از دریا و شد دریای جان معرفت
چشمه عرفان و ماه آسمان معرفت
با وجودش قریه ی ایرا شده جان جهان
جان ایران بود و شد جان جهان معرفت
***
سر زد از آیینه ی مازندران
عالمی نستوه، جنس آسمان
جان «ایران» بود و «ایرا» مدفنش
موجها آوازِ روحِ روشنش
سرودهای از علامه حسن حسنزاده آملی در مورد ارتحال خود
جز خداوند نبودهست در اندیشه تو...
مژده ای دل که شب هجر به پایان آمد
زان دلآرا که در این باغ وجودت آراست
جز خداوند نبودهست در اندیشه تو
سنگِ زیرینِ رَحی بودهای از گردشِ چرخ
هرچه بُد مِحنت ایّام، زَبَد بود و برفت
آنچه در مزرعِ دل تخم وفا کاشتهای
آفرین بر قلم صنع که لوح و قلمی
چشمه آب حیاتست دهانی که از او
تنِ خاکی به سوی خاک روانست ولی
ای عزیزانِ من این نشئه دنیاوی را
چو به گورم بسپردید نِشینید به سور
خویش را بهرِ اَبَد نیک بسازید به علم
حمدُلله که حَسَن تا زِ ندایِ خوشِ دوست
پیک روحالقُدُس از جانب جانان آمد
جنّت ذات طلب کردی و خواهان آمد
که جزای تو خداوند به احسان آمد
عرصه گردشِ تو روضه رضوان آمد
هرچه باقیست همه محنتِ یزدان آمد
همه نور و همه حور و همه غلمان آمد
همه برهان همه عرفان همه قرآن آمد
همه درس و همه بحث و همه تبیان آمد
دل عرشی به سوی عرش خرامان آمد
به مَثَل اینکه چو زندان و چو زِهدان آمد
نه که در سوگ کسی باشد و نالان آمد
عمل و علم دو سازنده انسان آمد
ارجعی را بشنیده ست غزلخوان آمد