kayhan.ir

کد خبر: ۲۲۷۰۱۷
تاریخ انتشار : ۰۹ مهر ۱۴۰۰ - ۲۱:۲۷

نمی‌گذاریم قفقاز را بحرانی کنند(یادداشت روز)

 

یادداشت قبلی این قلم به بحث تحولات مرزهای شمالی ایران اختصاص داشت. به دلیل اهمیت موضوع و وجود پاره‌ای ناگفته‌ها، مطالب را در این یادداشت نیز پی می‌گیریم. یادداشت قبلی با واکنش‌های همدلانه زیادی همراه شد؛ در عین حال بعضی از مخاطبان به این نکته ‌اشاره داشتند که زمان در طرح این موضوع سپری و فرصت‌ها از دست رفته‌اند. اما واقعیت این است که اگر زمان برای ممانعت از شکل‌گیری یک توطئه سپری شده باشد، زمان برای به هم زدن توطئه‌ای که شکل گرفته باقی است. درخصوص این موضوع نکاتی وجود دارد:
1- آنچه آمریکا، رژیم صهیونیستی، دولت‌های ترکیه و آذربایجان و به طور کلی غرب در مناطق شمالی ایران دنبال می‌کند، اولاً واکنش به توفیقات بزرگ جمهوری اسلامی و جبهه مقاومت می‌باشد. وقتی رژیم جنایتکار صهیونیستی از جمهوری آذربایجان به «لبنان اسرائیل» یاد می‌کند، به این معناست که «لبنان مقاومت» وجود دارد که در طول نزدیک به چهل سال گذشته هر توطئه اسرائیلی را از بین برده و به بحران بزرگ این رژیم تبدیل گردیده است. چرا در اینجا جبهه‌ای با محوریت آمریکا، رژیم صهیونیستی، ترکیه و آذربایجان صحبت از راه‌اندازی یک جنبش پان تورانی می‌کنند؟ چون بیش از چهل سال است یک جنبش دینی پرقدرت بساط استعماگران و جنایتکاران را برهم زده و طومار آنان را درهم پیچیده است. بنابراین کاملاً واضح است که دشمن اگرچه بسیار پرتلاش است، در شرایط «انفعال» قرار دارد. در اینجا یک سؤال مهم دیگر وجود دارد؛ آیا این توطئه خبیثانه به نتیجه می‌رسد؟ پاسخ آن این است که پادزهر جدی برای ممانعت از تحقق این طرح آشوب‌گرایانه وجود دارد و اگر به صحنه آید قطعاً این طرح را بر هم می‌زند. کما اینکه تاکنون این‌گونه شده است.
2- در اینجا بعضی ‌اشتباه کرده و می‌گویند معامله «سیونیک» با قره‌باغ شمالی، موضوعی میان دولت‌های آذربایجان و ارمنستان است و چیزی نیست که مخالفت ایران با آن وجهی داشته باشد و می‌گویند بله اجرای این توافق برای موقعیت منطقه‌ای ایران ضرر دارد، اما این ضرر به صورت طبیعی اتفاق می‌افتد و حقی را برای ایران به وجود نمی‌آورد تا مخالفت آن مشروعیت داشته باشد. پاسخ این موضوع روشن است؛ در اینجا صحبت بر سر توافق دو کشور در مورد منطقه‌ای مورد اختلاف نیست بلکه توافق بر سر ایجاد منطقه‌ای برای ضربه زدن به موقعیت امنیتی، سیاسی و اقتصادی یک کشور ثالث است. وقتی آمریکایی‌ها در عین اعتراف به شکست نظامی و سیاسی در افغانستان، با صراحت از پیگیری مدل جنگ نیابتی برای جبران شکست خود سخن می‌گویند و کمی بعد مشخص می‌شود که به آذربایجان علامت حمله و به ارمنستان علامت تحمل و پذیرش واقعیت پس از جنگ داده است و در عین حال پس از پایان جنگ 44 روزه اخیر قره‌باغ گفته‌اند از توافقات آذربایجان و ارمنستان حمایت می‌کنند به این معناست که پشت این جنگ و مسائل پس از آن ایستاده‌اند. همزمان با این مباحث دولت آذربایجان از استفاده گسترده از پهپادهای مهاجم اسرائیلی در این جنگ خبر می‌دهد و ارتش ارمنستان این پهپادها را دلیل اصلی تلفات سنگین خود در جنگ خوانده است، به این معناست که این یک جنگ آمریکایی - اسرائیلی بوده است. همه می‌دانند که دولت پاشینیان در ایروان دولتی مسیحی و وابسته به غرب است اما جالب این است که در این جنگ آمریکا و اسرائیل به انهدام نیروها و امکانات یک دولت مسیحی غرب‌گرا دست‌زده و به حمایت از یک دولت مسلمان روی آورده‌اند! آیا این دُم خروس را نشان نمی‌دهد؟
سؤال این است که مقامات آمریکایی در روزهای خروج نیروهایشان از افغانستان، از کدام «جنگ نیابتی» سخت می‌گفتند؟ آیا در افغانستان برای آمریکا راه‌اندازی این جنگ امکان‌پذیر بود؟ آمریکا با کدام نیرو می‌توانست در افغانستان جنگ نیابتی راه بیندازد؟ آیا آمریکا می‌توانست طالبان که قدرت را به دست می‌گرفت، وارد جنگ نیابتی کند؟ نیابتی با کی؟ پاسخ منفی است آیا ارتش افغانستان قادر به ورود به جنگ نیابتی بود؟ پاسخ روشن است؛ ارتشی که نتوانست یک ساعت از کابل در برابر طالبان دفاع کند و طالبان بدون شلیک یک گلوله بر پایتخت سیطره یافت، آماده ورود به جنگ نیابتی بود؟ آیا نیروهای قدیم مجاهدین می‌توانستند نایبان جنگ آمریکا باشند؟ پاسخ روشن است، نیروهای قدیم ضمن اینکه روحیه ضد‌آمریکایی دارند، در حال حاضر اصلاً ظرفیت نظامی ندارند. آیا با وجود طالبان و... آمریکا می‌توانست در میان‌مدت نیروی نیابتی در افغانستان پدید آورد؟ پاسخ این سؤال هم منفی است چرا که حداقل تا پنجاه سال آینده جنایات آمریکا جلوی چشم مردم افغانستان بوده و چشم‌انداز هر نوع همکاری افغانی- آمریکایی
تیره و تار است.
پس مراد آمریکایی‌ها از جنگ نیابتی چه بود؟ در واقع آمریکایی‌ها درصدد جنگ نیابتی در جایی بودند که ظرفیت و نیروی لازم برای این کار وجود داشته باشد. از نظر آمریکا باید روی عنصر
«قومیت» (Ethnic) تأکید کرد و از قومیت، سلاح برنده علیه خیزش‌های انقلابی آمریکاستیزانه ساخت. آمریکایی‌ها از مدت‌ها قبل روی مدل نژادپرستانه و در این منطقه، پان‌تورانیسم تمرکز و آن را یک
«راه‌حل ممکن» و به تعبیر درست‌تر «تیر باقی‌مانده» تلقی کردند و به آن دل بستند.
بنابراین با توجه به نقش پررنگ این گرایش در تحولات شمال و به هم رسیدن آن در قفقاز و تعمدی که برای بیان لبه‌های ضدایرانی و ضداسلامی در ادبیات مقامات این کشورها وجود دارد، به ما می‌گوید با یک جنگ نیابتی از نوع «نیمه‌سخت» مواجه می‌باشیم. وقتی الهام علی‌اف در حین مصاحبه رسانه‌ای، با صراحت از وجود گسترده نیروها و ادوات اسرائیلی در قفقاز و در حل و فصل بحران قره‌باغ سخن می‌گوید، در واقع پرده از یک جنگ نیابتی برمی‌دارد.
3- یک نکته دیگر که از یک‌سو جنبه جنگ نیابتی را در تحولات مرزی شمال غرب ایران نشان می‌دهد و از سوی دیگر ابعاد و گستره آن را بیان می‌دارد، اقدامات سعودی است. سعودی‌ها با صراحت اعلام کرده‌اند که در حال راه‌اندازی یک شبکه 24 ساعته تلویزیونی برای منطقه ترک‌نشین قفقاز با عنوان «ترک‌نشنال» هستند. به چه دلیل رژیم سعودی در قفقاز، درصدد راه‌اندازی یک شبکه تلویزیونی است؟ مردم در این منطقه نه عرب و نه سنی هستند که منطقی باشد تا مخاطب یک کشور سنی عرب واقع شوند. در عین حال کاملاً پیداست که این تصمیم نمی‌تواند بدون موافقت و همراهی دولت‌هایی در این منطقه عملی باشد.
4- طبعاً در این صحنه، ایران نمی‌تواند سکوت پیشه کند و چشم بر ابعاد و پیامدهای اقدامی که در مرزهای آن جریان دارد، ببندد. پس باید واکنش داشته باشد اما چه واکنشی؟ تردیدی وجود ندارد که درگیری نظامی و کشاندن پای ایران به معرکه نظامی سیاست شناخته شده جبهه آمریکاست، از سوی دیگر می‌دانیم که آنچه برای منطقه قفقاز در نظر گرفته شده، یک جنگ نظامی تمام‌عیار نیست، چه رسد به اینکه جنگی منطقه‌ای و چندجانبه مدنظر باشد. پس در اینجا بحث جنگ نظامی به معنایی که از آن یاد می‌شود، نیست. سخن بر سر اقدامات برهم‌زننده آرامش این منطقه و مصالح قدرت‌های اطراف آن است.
مگر نه این است که دولت آذربایجان می‌گوید پهپادها و نیروهای اسرائیلی در جنگ اخیر جمهوری آذربایجان با جمهوری ارمنستان حضور داشته‌اند؟ مگر نه این است که اسرائیلی‌ها با صراحت از جمهوری آذربایجان به «لبنان اسرائیل» یاد کرده‌اند؟ بسیار خوب! پس از آنجا که صحبت از شکل‌گیری یک تهدید امنیتی قطعی علیه جمهوری اسلامی است، ایران حق دارد بدون هماهنگی با جایی و یا با فردی، کانون توطئه علیه خود را از کار انداخته و با آن مقابله کند. نوع مقابله ایران برای صهیونیست‌ها چندان هم غیرقابل درک نیست. جالب آنکه چند روز پیش یک مؤسسه اسرائیلی نوشت: «ممکن است ایران در آذربایجان بخواهد حملات اسرائیل در سوریه را تلافی کند. این رژیم با این عنوان نادرست که سوریه تبدیل به پایگاهی برای حضور نظامیان ایران شده است، به مناطقی در سوریه حمله می‌کند. این مؤسسه اسرائیلی می‌پرسد چه ‌اشکالی پیش می‌آید که ایران به پایگاهی در آذربایجان- که احتمال حضور نیروی اسرائیلی در آن وجود دارد- حمله کند؟
ایران البته به خوبی می‌داند که از تحولات چگونه به ضرر دشمنان خود استفاده کند. جمهوری اسلامی طبعاً با مذاکره شروع می‌کند تا موضوع به صورت برادرانه بین همسایگان در دو سوی مرزهای شمال غربی ایران
حل و فصل شود. آمریکا، ترکیه و رژیم صهیونیستی در طول دو دهه گذشته در هر فتنه‌ای که به پا کرده‌اند، در نهایت باخته‌ و با سرافکندگی از آن خارج شده‌اند. آنان در حالی که قدرت تحمل و مدیریت جنگ را ندارند، فتنه‌گری می‌کنند. اگر این فتنه‌گری‌ها کنار گذاشته نشود، با اقدامات ایران با شکست مواجه خواهد شد.
سعدالله زارعی