میراث شوم یک شاه دست نشانده
دفتر پژوهشهای مؤسسه کیهان
صبح روز سه شنبه 25 شهریور 1320، یعنی 5 روز پس از حمله ارتشهای متفقین واشغال ایران، رضا خان از سلطنت استعفا داد و ظهر همان روز فرار از وطن را با سفر به سوی اصفهان آغاز کرد. او پس از پشت سر گذاردن جادههای خراب اصفهان، یزد، رفسنجان ،کرمان و بندرعباس، بامداد روز 5 مهرماه سوار بر کشتی محقر پستی «بندرا» متعلق به کمپانی «بریتیش ایندیا اسمیر نوئیشن»، ابتدا به مقصد بمبئی و سپس سوار بر کشتی دیگری به نام «برمه» به سمت جزیره موریس در آبهای آفریقای جنوبی فرستاده شد.
شامگاه 6 فروردین 1321، رضا سواد کوهی به پورت لویی برده شده و با یک کشتی کهنه باری همراه عدهای سرباز انگلیسی و یهودی به دوربان در ساحل جنوب شرقی آفریقا تغییر مکان یافت. او پس از دو ماه اقامت در دوربان، به ژوهانسبورگ انتقال داده شد تا آخرین ماهای عمرش در این پایتخت مستعمره آفریقای جنوبی بگذراند و سرانجام شاه تبعیدی آواره در 4 مرداد 1323 در ویلایی در ژوهانسبورگ درگذشت.
این سرگذشت تلخ عروسک دست نشاندهای بود که توسط استعمارگران برتخت نشست و زمانی که تاریخ مصرفش به سر رسید، مانند دستمال استفاده شدهای به دور انداخته شد.
اما 3 سال قبل از فرار رضاخان، کاردار سفارت فرانسه در تهران در 23 ارديبهشت 1317، در هفدهمين سال حكومت و سيزدهمين سال سلطنت رضاشاه گزارشي به وزارت خارجه كشورش ارسال كرد و در آن ديدگاه خود را نسبت به عملكرد شاه ایران بيان نمود. او که «پيير هانري دولابلانش» نام داشت، پس از آنکه به عقب افتادگی و وضعیت فاجعه بار آن زمان ایراناشاره کرد، اضافه نمود:
«...رضاشاه، ايران را به پنج بليه گرفتار ساخته: مالاريا – سيفليس – ترياك – حصبه و شبه حصبه و اسهال. من اين بيماريها را بر اساس اهميت در اينجا طبقهبندي كردهام... استعمال ترياك كه خود شاه نيز سرمشقي از اين بابت شد، طبقه كارگر و به ويژه زحمتكشان را فراگرفته و مشكل مهم در اين نيست كه هنرمندان و كارگران به استعمال آن مبتلا شدهاند، بلكه اين آفت به كودكان و خردسالان نيز سرايت كرده كه نرخ فوقالعاده مرگ هاي بچگي (70 تا 80 درصد به هنگام زايمان) ناشي از آن است...»1
این گزارش در سالهایی توسط یک ناظر خارجی نوشته شده که اوج حکومت رضاخانی و به قول شبه روشنفکران دیکتاتوری منور به شمار میآمده و در تاریخ پردازیهای سفارشی متعدد، همواره به عنوان دوران طلایی ایران از آن یاد شده است.
البته سایر اسناد و مکتوبات سفراء و وزرای خارجی مقیم ایران و یا نامهها و گزارشهای کارشناسان کشورهای دیگر عمدتا آمریکایی که به ایران رفت و آمد داشته و هنوز جای پایی در این سرزمین برای خود درست نکرده بودند، همین مشاهدات و گزارش کاردار سفارت فرانسه را در وضعیت بلا زده ایران دوران رضاخانی تایید میکند.
مثلا اسناد وزارت امور خارجه آمريکا که شامل گزارشهاي مفصلي درباره اوضاع اقتصادي و اجتماعي ايران در اواخر حکومت رضا خان میشود، حاکیست در سال 1941(یعنی آخرین سال حکومت رضاخان)، ايران به سرزميني ويران مبدل شده بود که مردمش حتي نان براي خوردن نداشتند. مردم تهران چندين بار در سال 1940 بر سر نان شورش کردند. کارمندان سفارت آمريکا در طول سالهاي 1940 و 1941 سفرهاي زيادي به اقصي نقاط ايران نموده و مشاهدات خود را مفصلاً ثبت کردهاند. برخي از گزارشها بيان مشاهداتي است که اين افراد در ارتباط با وضعيت اسفبار ملت ايران دارند. شواهد موجود در اين گزارشها قطعاً صحت گفتههای آرتور چستر ميلسپو (رئیسهیئت مستشاران مالی آمریکا) را تأييد ميکند که:
«رضا شاه بيرحمانه رعيت ايراني را که توده مردم را تشکيل ميدهد استثمار کرد.»2
چارلز کامر هارت وزير مختار آمريکا در ايران در اوسط حکومت رضاخانی، مينويسد:
«... وقتي فرزند بيسواد يک دهاتيِ به همان اندازه بيسواد، ديکتاتور نظامي بيرحم ايران ميشود، ديگر چه انتظاري ميتوان داشت؟ انگليسيها به منظور غارت نفت ايران و هدايت توسعه اقتصادي ايران در راستاي منافع خود، هيچ نگراني از بابت ويران شدن ايران و تمدنش نداشتند. آشکارا، تنها مسئلهاي که براي انگليسيها اهميت داشت ادامه دسترسي به نفت ارزان ايران بود...»3
دکتر محمد قلی مجد، پژوهشگر و استاد دانشگاه پنسیلوانیا براساس اسناد وزارت امور خارجه آمریکا و پژوهشهای گستردهاش، درباره افسانه «بنیانگذار ایران نوین» که به رضاخان اطلاق میشود، میگوید:
«...زماني که در سال 1941 رضا شاه ايران را ترک کرد، نود درصد جمعيت ايران بي سواد بودند. مي دانيد که خود رضا شاه هم بي سواد بود. سفير آمريکا در تهران، رضا شاه را در زمان سلطنتش چنين توصيف کرده است: مردي که «تنها مقدار ناچيزي با توحش فاصله دارد.» حالا اين آدم را به عنوان يک «شاه فرهنگ پرور» معرفي مي کنند! در سال 1941، يعني زماني که سلطنت رضا شاه به پايان رسيد، ايران يکي از عقب مانده ترين و يکي از فقيرترين کشورهاي جهان بود. به گزارش سال 1952 بانک جهاني دربارۀ ايران استناد مي کنم....اين «ايران نو»، که «رضا شاه کبير» معمار آن بود، يک ديکتاتوري بي رحمانه و خشن نظامي بود که در آن قانون اساسي و مجلس به شوخي شباهت داشت. اين «ايران نو» يکي از فقيرترين و عقبماندهترين کشورهاي جهان زمان خود بود...»4
اما رضاخان، علاوهبر این بلاها و مصیبتها، میراث دیگری نیز برای ایران و ایرانی باقی گذارد و آن غارت حرث و نسل این سرزمین بود، آنچه پیش از وی، در این حد مسبوق به سابقه نبود.
غصب املاک و زمینهای مردم
روزنامههاي پس از شهريور 1320، مملو از اعمالي است كه عوامل رضاخان براي سلب املاك مردم انجام داده بودند. يك نماينده مجلس انگلستان پس از مسافرت به ايران و مطالعه احوال ايرانيان نوشته بود:
«رضاشاه، دزدان و راهزنان را از سر راههاي ايران برداشت و به افراد ملت خود فهماند كه از این پس، در سرتاسر ايران فقط يك راهزن بايد وجود داشته باشد.»5
رضا خان شش الي هفت هزار روستا را درايران به زور تملک کرد. اين املاک از فريمان در استان خراسان شروع مي شد و تا لاهيجان در استان گيلان امتداد داشت و عملاً بيشتر اراضي لرستان، شمال خوزستان و بيشتر کرمانشاهان، بخش مهمي از کرمان و تمامي مناطق جنوبي تهران، به ويژه ورامين جزو املاک شاه بود.
تمامي هتل هاي شمال ايران به رضا خان تعلق داشت. مناطق پهناوري در تهران و شميران از مالکين بي دفاع آنها به زور گرفته شد و در مالکيت شخصي شاه قرار گرفت. به اين ترتيب، رضا شاه نه تنها بزرگ ترين زمين دار قاره آسيا بلکه بزرگترين زميندار در سراسر جهان بود.6
براساس آمار موجود، مجموع زمينهايي که از سوی رضاخان غصب شد، در دورهي 17 سالهي سلطنت او، بالغ بر 44000 سند مالكيت بود و در حدود یک میلیارد و ششصد میلیون مترمربع از زمینهای ایران را شامل میشد.7
درآمدهاي نفتی در حساب شخصي رضاخان
در سال 1931 «چارلز. سي. هارت» وزيرمختار آمريكا در تهران، گزارش داد كه رضاشاه شخصاً بيش از يك ميليون پوند در لندن به حساب خود واريز كرده است. آنچه هارت نميدانست اين بود كه رضا میرپنج حسابهاي دلاري متعددي در لندن، ژنو و برلين داشت. اسناد باقيمانده حاكي از انحراف مسير درآمدهاي نفتي ايران به حسابهاي شخصي رضاخان بود.8
طبق گزارش وزارت خارجه آمريکا در سال 1941، رضا پالانی که تا 20 سال قبل، مهتری اسبهای سفارتهای خارجی را میکرد، در اين زمان 100 ميليون دلار در حساب هاي بانکی آمریکا ذخیره کرده بود. براساس گزارش وزارت خزانه داري آمريکا در همين سال، رضا خان در نيويورک 18 ميليون و 400 هزار دلار پول داشت که 14 ميليون دلار آن به صورت پول نقد و طلا و 4/4 ميليون دلار آن به صورت سهام و اوراق بود.9
اين گزارشها نشان مي دهد که رضا خان مبالغ هنگفتي در بانک هاي سویيس اندوخته شخصي داشت 10 و همين طور در تورنتوي کانادا. طبق اين گزارش هاي کاملاً رسمي و معتبر، در سال 1941 مجموع ثروت رضا خان در بانک هاي خارجی به رقم 200 ميليون دلار رسيده بود. يعني در عمل تمامي درآمدهاي نفتي ايران طي سال هاي 1921-1941 به سرقت رفته بود. ممکن است این رقم در شرایط مالی کنونی دنیا و حتی ایران، رقم قابل توجهی به نظر نیاید. اما برای اینکه ارزش واقعی آن را دریابیم، باید توجه کنيم که در سال 1941 کل گردش پول بانک صادرات و واردات آمريکا صد ميليون دلار بود و در اين زمان رضا خان دويست ميليون دلار پول نقد داشت. تصوّر نمي شود که راکفلر هم در آن زمان چنين پول نقدي در اختيار داشت.11
برباد دادن خاک ایران
یکی از نقاط سیاه کارنامه رضاخان ، واگذاری بخشهایی از خاک ایران به خارجیها است. زماني كه اراده انگليس به اين تعلق گرفت كه بخشي از خاك ايران به تركها يا اعراب و افغانها واگذار شود، رضاخان بدون هيچگونه مقاومتي فرمانبرداري کرد. اگر در دوران قاجار، بيگانگان با استفاده از بيلياقتي پادشاهان اين سلسله، با زور و لشكركشي بخشهايي از خاك ايران را تجزيه كردند، در دوران پهلوي به صورت بيسابقهاي بدون هيچگونه جنگ و صفآرايي بخشهايي از سرزمین ایران به غير واگذار شد.
از همین روی وقتی دولت بریتانیا تصمیم گرفت که برای حفظ منافعش در مقابل دولت شوروی سابق، پیمانی به نام «پیمان سعدآباد» مابین متحدانش در منطقه (ایران و افغانستان و عراق و ترکیه) منعقد سازد، از رضاخان خواست تا برای تالیف قلوب طرفین قرارداد، کوههای آرارات را به ترکیه، قسمتهایی از سیستان از جمله سرچشمه رود هیرمند را به افغانستان و اروند رود و زمینهای اطرافش را به عراق واگذار نماید.
پیمان سعدآباد یکی از خفت بارترین قراردادهای استعماری بود که فراتر از گلستان و ترکمانچای، این بار توسط مزدوری وابسته که به رضاخان معروف شد، به ملت ایران تحمیل گردید. این آخرین میراث رضا میرپنج برای ایران و ایرانی بود.
_____________________________
1- قزاق – عصر رضاشاه پهلوي بر اساس اسناد وزارت خارجه فرانسه- محمود پورشالچي، انتشارات مرواريد، 1384، ص 789 2- عصر رضاشاه دراسناد وزارت امور خارجه آمريکا- دوران (ماهنامه الکترونیکی تاریخ معاصر ایران) – شماره 62- دی ماه 1389 - پایگاه جامع تاریخ معاصر ایران – موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی 3 - همان
4 - گفتوگو با دکتر محمد قلی مجد- فصلنامه تاریخ معاصر ایران – شماره 25- بهار 1382- صفحه 181 تا 200
5 - دکترسید جلالالدین مدنی- تاریخ سیاسی معاصر ایران -جلد اول- دفتر انتشارات اسلامی – صفحه 268 تا 276 6 - گفتوگو با دکتر محمد قلی مجد- پیشین 7 - مقاله زمین خواری – میراث پهلویها – ماهنامه الکترونکی دوران – موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی 8 - رضا شاه و بریتانیا (براساس اسناد وزارت خارجه آمریکا)- دکتر محمد قلی مجد – ترجمه: مصطفی امیری- موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی- چاپ اول بهار 1389– صفحه 365 9 - همان – صفحه 371 10 -همان – صفحه 374 11 - همان – صفحه 341