پشتپرده شبکههای زنجیرهای برای جبران شکست اشغالگری
آرش فهیم
افغانستان، این سرزمین شیران افسانهای باز هم به پرتگاه گرگها تبدیل شد. سرزمینی که حدود چهار دهه قبل، بزرگترین شکست نظامی امپراطوری قدرتمندی چون شوروی را رقم زد.
20 سال قبل وقتی ارتش آمریکا با آن همه دبدبه و کبکبه و ادعای ابرقدرتی، افغانستان را به خون و آتش کشید در آن زمان کمتر کسی تصورش را میکرد که کشوری مظلوم و مهجور، خار چشم یک امپراطوری رو به زوال دیگر هم شود؛ افغانستان هم مثل ویتنام، لانه جاسوسی تهران و صحرای طبس و عراق، یمن، سوریه، فلسطین، لبنان و... به نمادی از شکستهای آمریکا و غرب تبدیل شد.
بله، آمریکا و رفقایش از افغانستان فرار کردند! اما این پایان ماجرا نیست. راه و رسم غربیها این است که پس از هر شکست و تحقیری در دنیای واقعی به افسانه سازی و خلق حماسه در فضای تبلیغات و رسانه رو میآورند.
اما مگر آمریکاییها و متحدانشان غیر از
قتل و غارت و ویرانی، کار دیگری هم در افغانستان انجام دادند؟
مطابق آمار رسمی، طی بیست سال اخیر بیش از 241 هزار نفر از مردم افغانستان به دست آمریکا و نیروهای اشغالگر کشته شدهاند. آنها کشته شدند تا حضور نظامی آمریکا در غرب آسیا استمرار یابد و چرخهای کارخانههای اسلحه سازی در آنجا بچرخد. این جنگ به بهانه فعالیت القاعده و طالبان در افغانستان شروع شد. اما همه اسناد و مدارک و حتی اعترافات غربیها گویای آن بوده است که جریانهایی مثل القاعده ساخته و پرداخته دولت آمریکا بودهاند؛ همچنانکه سایر گروههای تروریستی و تکفیری مثل داعش و النصره و... نیز حاصل سیاستگزاریهای غرب بودهاند.
سالها قبل فیلمی با عنوان «جنگ چارلی ویلسون» در آمریکا تولید شد و به نمایش درآمد. این فیلم، درباره اقدامات چارلی ویلسون، نماینده دموکرات کنگره آمریکاست که در دوران جنگ سرد و زمان حمله شوروی به افغانستان اقداماتی را طراحی و اجرا میکند.
او با همراهی دولتمردانی دیگر از رژیم صهیونیستی و رژیم آلسعود، برای حفاظت از منافع آمریکا و غرب، به فردی به نام «بن لادن» کمک میکنند تا گروهی را تشکیل دهند و رو در روی
اشغالگران شوروی بایستند. به این ترتیب، سنگبنای گروه تروریستی القاعده توسط آمریکا و اسرائیل و عربستان سعودی گذاشته میشود.
بهانههای واهی آمریکا
آمریکا به بهانه دفع تهدیدات گروههایی که خودش باعث و بانی شکل گیرشان بود به افغانستان یورش برد، اما سرزمین افغانها بعد از 20 سال گویی به نقطه صفر بازگشته، با این تفاوت که در این دو دهه، در اثر حضور نظامی آمریکا و غرب، صدها هزار نفر قتل عام و میلیونها نفر زخمی و آواره شدهاند!
بنابراین، امکانی برای حماسهسرایی و افسانهسازی از اشغالگری غرب نیست، پس آنها ترفند دیگری را برای حفظ منافعشان نسبت به افغانستان به کار گرفتهاند. آنها این بار برای جبران شکست و تحقیرشان در افغانستان، برنامهای را به وسیله رسانههایشان اجرا میکنند که فقط محدود به آن کشور نیست بلکه ایران را هم دربر میگیرد!
محمدپارسا نجفی، کارشناس مسائل بینالملل به گزارشگر روزنامه کیهان میگوید: «بعد از شکست استراتژیک آمریکا در افغانستان و پایان 20 سال اشغالگری بدون دستاورد، کشورهای غربی با علم به ناتوانی در قدرت سخت یا همان قدرت نظامی، به استفاده از قدرت نرم، به ویژه استفاده از دیپلماسی عمومی و رسانههای رسمی و مجازی رو آوردند. برخلاف قدرت سخت در کشورهای غربی که مدیریت آن به عهده آمریکا بوده است، این بار مدیریت قدرت نرم در اختیار انگلیس است و انگلیس با استفاده از رسانههای غربی و عربی در تلاش است همان برنامههایی را که درگذشته با استفاده از ارتش و اسلحه پیگیری میکردند با استفاده از ابزار رسانه پیگیری
کنند.»
وی میافزاید: «یکی از محورهای این جریان، مدیریت ادراک و جنگ شناختی با هدف ایجاد نفرت و تفرقه بین دو ملت ایران و افغانستان است. دولتهای غربی با استفاده از نیروهای غربگرا در ایران تلاش میکنند تا شکست در افغانستان را طوری جلوه دهند که بتوانند از آن بهرهبرداری کنند. همه میدانند که طالبان توسط آمریکا و در دهه 80 میلادی در جریان جنگ سرد پایهگذاری شد و تأمین مالی و آموزش نظامی آن توسط آمریکا و عربستان سعودی انجام
میشد.
آمریکاییها بارها اعتراف کردهاند که طالبان را خودشان درست کردهاند. از این گذشته، آمریکا 20 سال به بهانه مبارزه با طالبان به افغانستان حمله نظامی کرده بود. اما حالا نه تنها طالبان را از افغانستان بیرون نکردند که مسئولیت اتفاقاتی که افتاده را در دیپلماسی عمومی و با استفاده از رسانه، از خودشان وا کرده و طوری جلوه میدهند که گویی ایران مقصر مسائل
افغانستان است!
رسانههای انگلیسی و عربستانی مثل بیبیسی فارسی و سعودی اینترنشنال و رسانههای داخل خود عربستان مثل طلوعنیوز تلاش میکنند مسئولیت اعمال طالبان را به ایران نسبت دهند. درحالی که ایران هیچ قرابتی با طالبان
نداشته و ندارد.»
این کارشناس مسائل بینالملل ادامه میدهد: «رسانههای غربی، یک دوگانهسازی کردهاند که چرا ایران در عراق و سوریه با داعش و سایر گروههای تکفیری جنگید اما امروز با طالبان در افغانستان نمیجنگد. هدف اصلی رسانههای غربی از ایجاد این دوگانه، این است که حالا که در افغانستان شکست نظامی خوردهاند، برای ایران فتنه ایجاد کنند و سادهترین راه برای نیل به این هدف ایجاد تفرقه و نفرت بین ملت ایران و
افغانستان است.
دقت کنید، اگر افغانستان در صلح و ثبات باشد، صرف نظر از اینکه چه گروه یا حزب و حکومتی بر سر کار است، احیاء مسیر جاده ابریشم از چین به سمت ایران و سپس جبهه مقاومت، امکانپذیر
خواهد شد.
با احیاء این مسیر، بسیاری از مسائل اقتصادی چندین کشور ازجمله خود افغانستان، ایران، عراق، سوریه، لبنان و... حل خواهد شد و منافع زیادی برای ایران خواهد داشت و این برای آمریکا سخت خواهد بود و یک شکست دیگر برای آن رقم خواهد خورد. افغانستان چنین جایگاه استراتژیکی در منطقه دارد.»
پشت پرده فتنه رسانهای
علیه ایران و افغانستان
محمد پارسا نجفی، در ادامه میگوید: «یکی از جریانهای رسانهای غربگرا در افغانستان، مجموعه رسانههای «موبی» متعلق به سعد محسنی است که توسط رابرت مرداک و جرج سروس (دو سرمایهدار صهیونیست) حمایت میشود. این مجموعه تلاش میکند این تفکر اشتباه را در ذهن مخاطب افغانستانی جا بیندازد که ایران باید در ماجرای افغانستان دخالت نظامی میکرد و چون این کار را انجام نداده پس به ملت افغانستان خیانت کرده است! متأسفانه رسانههای وابسته به جریان سعد محسنی بیش از 80 تا 90 درصد از جمعیت افغانستان را مخاطب قراردادهاند. واقعیت این است که همه آن دو هزار میلیارد دلار هزینه غرب در افغانستان فقط برای بخش نظامی نبوده است بلکه بخشی از آن به کارهای فرهنگی، رسانهای و دیپلماسی اختصاص یافته است و میتوان نتیجه آن را دید.
یکی دیگر از مراکز پمپاژ این تبلیغات، بخش افغانستان شبکه سعودی اینترنشنال است که همین مسائل را پیگیری میکند.»
وی میافزاید: «متأسفانه برخی از مردم افغانستان نیز مانند بعضیها در ایران تحت تأثیر این تبلیغات رسانهای غلط قرار گرفتهاند و این گلایه را دارند که چرا ایران همچون سوریه و عراق، از مردم افغانستان درمقابل طالبان دفاع نمیکند. باید توجه کرد که دولت افغانستان تا زمانی که بر سر کار بود و اشرف غنی در ارگ کابل یا همان کاخ ریاست جمهوری حضور داشت، علیه ایران موضع میگرفت و هرگز از ایران درخواست حمایت نکرده بود و پذیرفته بود که مسئولیت تأمین امنیت ملت افغانستان به عهده آمریکا و ناتو باشد. یعنی هر دولتی که کشوری را اشغال میکند مسئولیت تأمین امنیت آن کشور به عهده آنهاست. ایران اگر بدون مقررات بینالمللی وارد خاک کشور دیگری شود حکم تجاوز دارد.»
نجفی در پایان تصریح میکند: «قطعا هدف رسانههای غربی و دیپلماسی عمومی غرب این نیست که به ملت افغانستان کمک شود، هدف اصلی آنها این است حالا که خودشان در افغانستان شکست خوردهاند، ایران در این مسئله درگیر شود و چالشی به مشکلاتش افزوده شود.»
تناقض آشکار و دلایل آن
یکی از گروههایی که به تبلیغات رسانههای غربی ضریب دادند، سلبریتیها بودند. برخی از این افراد که در دوران حضور نیروهای دفاعی ایران در عراق و سوریه، علیه این حرکت تبلیغ میکردند و حتی یکی از آنها اقدام به بازنشر یک توئیت جعلی و دروغ کرده بود، حالا از لزوم اعزام نیرو از ایران به افغانستان توئیت مینویسد! دلیل این تناقض چیست؟
سعید مستغاثی، کارشناس رسانه و منتقد سینما به گزارشگر کیهان میگوید: «از مدتها قبل در شبکههای زنجیرهای غربی، یک جریان خبری راه افتاد تا تلاش کنند که طالبان را به ایران بچسبانند. درحالی که رهبران طالبان با بایدن و امیر قطر و چند کشور دیگر ملاقات کرده بودند. یعنی با سانسور اخبار، واقعیت تحریف شد. این درحالی است که برخی از سیاستمداران آمریکایی از جمله هیلاری کلینتون قبلا اعتراف کرده بودند که طالبان و القاعده را خود آمریکا به وجود آورده و فیلمها و عکسهای بسیاری از حضور دولتمردان آمریکایی در پایگاههای طالبان و القاعده موجود است. همچنین ایدئولوژی طالبان در تضاد با ایران و انقلاب اسلامی است. غربیها با ایجاد چنین گروههایی در موازات با انقلاب اسلامی سعی در تخریب چهره انقلاب و اسلام داشتهاند. اما این پروژه شکست خورد و غربیها به شکل دیگری به صحنه آمدهاند و سعی دارند از طالبان علیه ایران و انقلاب اسلامی با هوشمندی بیشتری استفاده کنند.»
وی با اشاره به همراهی برخی از چهرههای مشهور سینمایی با این پروژه رسانهای، میافزاید: «شبه سلبریتیها به عنوان بیسوادترین قشر جامعه که حتی لغتهای بدیهی را اشتباه مینویسند و بیان میکنند و از کوچکترین سوادی بیبهره هستند بیش از همه تحت تأثیر این تبلیغات قرار گرفتهاند.
متأسفانه این افراد که حتی نمیتوان آنها را سلبریتی نامید و بهتر است از واژه شبه سلبریتی برای آنها استفاده کرد، بدون هیچ تفکر و مطالعهای فقط هر چه را آمریکاییها و غربیها میگویند تکرار میکنند و به هر ساز آنها میرقصند! اگر آمریکا بگوید حضور نظامی ایران در سوریه اشتباه است آنها هم تکرار میکنند، اگر آمریکا بگوید حضور نظامی ایران در افغانستان درست است
شبهسلبریتیها همان حرف را تکرار میکنند. به هر صورت، شبه سلبریتیها یاد گرفتهاند بدون آگاهی از اینکه چه میگویند و چه مینویسند فقط به ساز غربیها برقصند، هر چند مثل همیشه محلی از اعراب ندارند.
توصیه من به این قشر رفتن به سمت افزایش سواد و آگاهی است. بهتر است کمی هم کتاب و چند مقاله بخوانند و سوادشان را بالا ببرند. این خیلی بد است گروهی که خودشان را سلبریتی میدانند این همه از واقعیتها پرت باشند. یا اگر حوصله مطالعه را ندارند و خواندن کتاب و مقاله برایشان سخت است
ای کاش حداقل از افراد آگاه، مشاوره بگیرند تا
اینگونه باعث بیآبرویی نشوند!»