kayhan.ir

کد خبر: ۲۲۵۷۲۳
تاریخ انتشار : ۲۲ شهريور ۱۴۰۰ - ۲۰:۱۹
نگاهی به فیلم «درخت گردو»

بن‌بست سانسور و تحریف!

 

آرش فهیم

محمدحسین مهدویان به درستی منکر قرار داشتن پنجمین فیلمش در رده آثار جنگی و دفاع مقدسی شده بود و ادعا می‌کرد فیلمی‌انسانی درباره اثرات منفی تسلیحات شیمیایی ساخته است. این فیلم گرچه در بخش‌هایی به این موضوع پرداخته، اما اولا رویکردی قومیت‌گرا یافته و یک فاجعه ملی و انسانی را به فیلمی ‌تبدیل کرده که بر تضاد قوم و ملت تأکید دارد و ثانیا اینکه تصویری مخدوش و سانسور شده از این فاجعه نمایش داده است.
این فیلم بر اساس داستانی واقعی به زندگی اوستا قادر، یکی از مردان ساکن در سردشت در استان کردستان می‌پردازد. قادر مشغول کارهای روزمره‌اش است و همسر باردار و سه فرزندش، جایی در اطراف روستا، کنار آب و زیر سایه درختان هستند. هواپیماهای عراقی درحال عبورند که یکی از بمب‌های خود را نزدیک جایی‌که همسر و فرزندان قادر نشسته‌اند می‌اندازند. بمبی شیمیایی که باعث می‌شود بسیاری از مردم، ازجمله خانواده قادر گرفتار آن شوند. در ادامه، تلاش‌های قادر برای نجات خانواده‌اش و درمان بی‌نتیجه آنها به نمایش درمی‌آید و...
«درخت گردو» نیز مانند کارهای قبلی مهدویان، تلفیقی از مستند و درام است. فیلمی‌که هم با قاب بندی و فضاسازی خودش و هم نوع ‌گریم و نقش‌آفرینی بازیگرانش، فضایی مستند را ایجاد کرده است. «درخت گردو» یک‌ تراژدی تمام‌عیار است و توانسته عمق رنج آسیب‌دیدگان بمب‌های شیمیایی را نمایش دهد و این احساس را به مخاطب منتقل کند. طوری که تماشاگر، بخش زیادی از فیلم را با بغض و چشمانی ‌اشکبار می‌بیند.
اما این فضای عاطفی در فیلم، به نتیجه مطلوبی منتهی نشده است و «درخت گردو» فقط به برانگیختن احساسات بدون‌ اشاره به عاملان این جنایت ملی پرداخته است. در یکی از فصل‌های ابتدایی فیلم، وقتی هواپیمای جنگی عراقی درحال انداختن بمب شیمیایی بر سر مردم است، راوی فیلم این‌گونه می‌گوید که «هواپیماهای نظامی، موقع بازگشت از عملیات‌ها، باقی مانده مهمات خود را تخلیه می‌کنند تا هنگام فرود، آسیبی نبینند. حتما خلبانی هم که این بمب را در سردشت انداخته، افرادی منتظرش بودند تا سالم به مقصد برسد!» (نقل به مضمون) گویی فیلم درخت گردو، قصد تطهیر نظامیان بعثی را داشته و القا می‌کند که این فقط یک «خطای انسانی» بوده و خلبانی که این کار را کرده هم آدم است و برای حفظ جانش باید این جنایت را مرتکب می‌شد!
از این مورد که بگذریم، حتی در دادگاه لاهه نیز هیچ‌ اشاره‌ای به صدام و حمایت‌های دولت‌های غربی از وی در به‌وجود آمدن فاجعه سردشت نمی‌شود. «درخت گردو» در این بخش به‌جای اینکه اعطای سلاح‌های شیمیایی به عراق در دوران جنگ با ایران را بازگو و محکوم نماید، دادگاه لاهه را به عرصه اعتراض کردها به ایران تبدیل می‌کند! آنچه در فیلم رخ داده، مصداق بارز سانسور رسانه‌ای محسوب می‌شود. درست مانند کاری که همان رسانه‌هایی که میکرفن‌هایشان در سکانس دادگاه لاهه دیده می‌شود. «درخت گردو» در این بخش از فیلم، صحنه‌هایی اضافه از خیابان گردی مردم در هلند را نمایش می‌دهد. صحنه‌هایی که بیشتر به تبلیغی برای این کشور تبدیل شده و در مقابل، وقت کوچکی را برای بیان حقیقت نگذاشته است.
سکانس پایانی فیلم نیز به یک بیانیه تند علیه جمهوری اسلامی شباهت دارد. جایی‌که باز هم تأکید می‌شود که کردها در این کشور مظلوم واقع شده‌اند و مدرسه ندارند و کولبری می‌کنند و... البته نمایش مظلومیت کردها در یک فیلم به خودی خود هیچ ایرادی ندارد، اما نوع روایت فیلم و میزانسن طراحی شده در درخت گردو به‌گونه‌ای است که فضایی «پان کردیسم» را القا می‌کند و گویی حاکمیت ایران به‌خاطر تنفر قومی‌، آن بخش از کشور را هدف ظلم قرار داده است. ضمن اینکه در فیلمی‌ تا آن حد سانسور شده و محافظه‌کار که حتی اسمی ‌از صدام برده نمی‌شود و تولید و انتشار سلاح‌های شیمیایی از غرب سانسور می‌گردد، حمله به جمهوری اسلامی، که خودش قربانی اصلی این نوع حوادث بوده، جمع نقیضین در فیلم است! به‌ویژه اینکه شعارهای سیاسی انتهای فیلم ارتباطی با موضوع اصلی آن ندارد.
در یکی از صحنه‌های فیلم، درحالی که یک دستگاه دوشکا و چند نظامی نمایش داده می‌شود، دوربین پایین می‌رود و تصویری از نام خیابان با عنوان «بن‌بست وحدت» به چشم می‌خورد. این نوع تصویرسازی را اگر کنار قومیت گرایی فیلم بگذاریم، پازل محتوایی فیلم کامل می‌شود. این صحنه را همچنین می‌توان چکیده‌ای از تمام فیلم دانست؛ زیر پا گذاشتن وحدت و در فیلمی‌ که در بیان حقیقت به بن‌بست رسیده است!