چه کسانی نمیتوانند مدیران سازمانی باشند؟
بدونتردید در طول تاریخ بشر عامل مدیریت یکی از مهمترین عوامل پیشرفت و رشد و توسعه ملتها و کشورها بوده است، بهگونهای که در مورد برخی کشورها فقط عامل مدیریت را رمز توسعه و پیشرفت آنها بهحساب آوردهاند. طبیعی است کشوری که مدیریت در آن ضعیف باشد، توان رقابت در عرصه منطقهای و بینالمللی را از دست داده و همواره باید وابسته و سرسپرده قدرتهای برتر مدیریتی قرار گیرد و در نهایت بقاء و دوام آن به درازا نخواهد کشید.
امام علی(ع) در یک جمله کوتاه حکیمانه این حقیقت را بیان کرده و میفرماید: «من حسنت سیاسته دامت ریاسته» هرکس سیاستش نیکو باشد، ریاستش پایدار میماند(غررالحکم، ح 8438) مفهوم این سخن این است کسی که توان مدیریتی و سیاستش نیکو و کارآمد نباشد، ریاست و قدرتش دوامی پیدا نخواهد کرد. بنابراین کسانی که در جایگاه و پستهای مدیریتی قرار میگیرند، واقعاً باید شایستگی و صلاحیتهای لازم را برای احراز آن مقام و مسئولیتها داشته باشند. در غیر این صورت کشورها با چالشهای بزرگی مواجه خواهند شد.
افرادی که صلاحیت مدیریتهای سازمانی را ندارند عبارتند از:
- افرادي كه توان تحمل انجام وظايف يك سازمان را ندارند (یعنی کارها و یا وظایف سازمان بزرگتر ازظرفیت آنها است).
- افرادي كه كارهاي خود را به معاونان خود ميسپارند (و بودن و نبودن آنها تقریبا فرقي نميكند).
- افرادي كه تصميمگيري را در خارج از جلسات شورايي انجام میدهند و یا خود متکلمالوحدهاند.
- افرادي كه هيچگاه با ارباب رجوع سازمان خود سر و كاري ندارند.
- افرادی که ترازوی عدالت برای آنها فقط یک کفه دارد؛ آنهم به نفع خود.
- افرادي كه بازرسي سازماني را تنها بررسي ميدانند و اعتقادي به معنای نظارت آن ندارند.
- افرادي كه بخشنامهنگر هستند و خود هیچگونه پیشنهاد و اقدام بهتري براي بهتر شدن سازمان خود ندارند.
- افرادي كه گزارش غلط ميدهند و يا آن گزارشات را بهعنوان گزارش درست قبول دارند.
- افرادي كه هرگز بهبود و تعاليسازی سازمان خود را نمي بينند و آن را نميشناسند.
- افرادي كه با سفارش ديگران مدير مي شوند نه با شايستگيهای خود.
- افرادي كه اختيارات منشي را به حداكثر اختيارات در مديريت خود ميرسانند.
- افرادی که از حق و ضوابط حق فاصله گرفتهاند.
- افرادي كه خیلی دير و يا با بي اهميتی، به كارتابل و كارهاي مربوط به مدیریت خود نظر مياندازند.
- افرادي كه سازمان را پله و يا قرارگاه شخصي خود ميسازند.
- افرادي كه رشوه و فروش بيضابطه سازمان خود را منابع مالي آن ميدانند.
- افرادي كه درآيندهنگريها و شناسايي تكنولوژيهاي عمومي نوظهور مرتبط، ضعيف هستند.
- افرادي كه ارتباط با توسعه اقتصادي و اجتماعي را نميشناسند و يا آن را قبول ندارند.
- افرادي كه مطالعه، تحقيق و پژوهش و كاربرد آن را اصلا جدي نميگيرند.
- افرادي كه جلسههاي مهم خود را به ديگري واگذار ميكنند و خود بهدنبال كارهاي ديگري ميروند يا آنكه به آن جلسات اهميت زيادي نميدهند.
- افرادي كه پيشنهادات سايرين را ناديده ميگيرند يا راهي براي ارائه طرح و سخن به ديگران باز نميکنند.
- افرادي كه خير خواهي ديگران را بدون دليل به خودخواهيها تبديل ميكنند.
- افرادي كه غير از خود و بالاتر از خود بقیه را حقير ميشمارند.
- افرادي كه ميدانند اشكال كار در سازمان و يا شركت خود وجود دارد اما براي برطرف شدن آن هيچگونه تلاش موثري انجام نميدهند و يا بهخاطر منافع خود سكوت ميكنند.
- افرادي كه بدون رويت و ملاحظات برنامهها، بودجه را واگذار ميكنند و از جذب كردن و يا نكردن برنامهها در سازمان و يا شركت سراغي هم نميگيرند.
- افرادي كه بدون به تصويب رساندن سر جمع برنامههاي خود، بودجه دريافت ميكنند.
- افرادي كه استانداردهاي مديريت صحيح را قبول ندارند.
- افرادي كه اخلاق و وجدان را ملاك قرار نميدهند.
- افرادي كه ثبات و عادات را به پيشرفت در سازمان ترجيح ميدهند، نه تحول را.
- افرادي كه به قولهای سازماني خود (یعنی قسم، انجام وظايف و...) عمل نميكنند.
رضا کاهدی